او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

نگاه مغفول به حکومت‌داری اسلامی:



امیرالمؤمنین در یکی از خطبه‌هایشان که در کتاب کافی شریف با سند صحیح نقل شده، حدود 30 مورد از بدعت‌هایی که در دوران خلفای پیشین رخ داده بود را بیان می‌کنند و بعد می‌فرمایند که من نمی‌توانم با این بدعت‌ها مبارزه کنم و آنها را به اسلام حقیقی برگردانم، چرا اگر بخواهم به اینکار اقدام نمایم کسی برایم باقی نمی‌ماند جز اندکی از شیعیان خالصم و حتی برخی از سپاهیان فعلی من بر خواهند شورید! آنچنان که زمانی که از خواندن نماز مستحب در ماه رمضان به صورت جماعت نهی کردم کسانی که در سپاه خودم بودند و برای من شمشیر می‌زدند لب اعتراض گشودند و اغتشاش کردند و فریاد وا عمرا سر دادند که ای وای سنت خلیفه عمر پایمال شد و نزدیک بود که بر من شورش کنند!

حضرت امیر، به علت عدم امکان پیاده کردن تمام اسلام نیامدند تا حکومت را واگذارند و برای محقق ساختن آن مقدار که در توانشان بود تلاش می‌کردند!

عده‌‌ای امروزه انتقاد می‌کنند که مگر فلانی این همه خلاف و اشتباه قطعی را نمی‌بیند پس چرا برای مقابله با همه این‌ها اقدام قاطع نمی‌کند؟ اگر نمی‌تواند این‌ها را درست کند چرا نمی‌رود کنار؟!

احتمالاً این دسته اگر در زمان امیرالمؤمنین هم می‌بودند چنین انتقاداتی را بر حضرت وارد می‌ساختند!

در زمان امام صادق علیه السلام هم شخصی از ایشان پرسید چرا در زمان امیرالمؤمنین حضرت و فرزندانشان به شکلی متفاوت از مردم بسیاری از کارها را انجام می‌دادند مگر حکم خدا یکی نیست؟ پس چرا مردم را از بسیاری از این خطاها نهی نمی‌کردند و تنها به عمل درست خودشان و فرزندانشان در این موارد اکتفا می‌کردند؟ امام صادق علیه السلام در پاسخ فرمودند که اگر پایه‌های حکومت حضرت مستحکم می‌شد، تمام کتاب خدا و تمام حق را اجرا می‌فرمود.

 

در این قسمت ابتدا آن قسمت‌های خاص از خطبه که در متن بالا نقل شده ذکر می‌شود و بعد هم تمام خطبه شریف و حدیث امام صادق علیه السلام در پاسخ سؤال در خصوص سیره امیرالمؤمنین در مبارزه با بدعت‌ها.

قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِی أَعْمَالًا خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله مُتَعَمِّدِینَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ‏ النَّاسَ‏ عَلَى‏ تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ...

والیان قبل از من کارهایی انجام دادند که در آن با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت کردند و این بنای مخالفت با رسول خدا را از روی عمد داشتند. پیمان او را شکسته و سنت او را تغییر دادند؛

و اگر مردم را بر ترک آنها وادار نمایم و آنها را به جایگاه خود و به آنچه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود بازگردانم، لشکرم از گرد من پراکنده شده و تنها باقی می‌مانم و یا با عده کمی از شیعیانم...

وَ اللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ النَّاسَ أَنْ لَا یَجْتَمِعُوا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَّا فِی‏فَرِیضَةٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اجْتِمَاعَهُمْ فِی النَّوَافِلِ بِدْعَةٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْکَرِی مِمَّنْ یُقَاتِلُ مَعِی یَا أَهْلَ الْإِسْلَامِ غُیِّرَتْ سُنَّةُ عُمَرَ یَنْهَانَا عَنِ الصَّلَاةِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ یَثُورُوا فِی نَاحِیَةِ جَانِبِ عَسْکَرِی...

 قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غیر از نماز واجب را به جماعت نخوانند و ایشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبی به جماعت بدعت است ؛ پس عده ای از لشکریان که همراه من جنگیده بودند ندا دادند : ای اهل اسلام سنت عمر تغییر کرد!!! ما را از نماز  مستحبی در ماه رمضان باز می دارند !!! و ترسیدم که بر من از سمت لشکرم بشورند...

الکافی، ج‏8، ص: 60

 

امام صادق علیه السلام:

... و لَوْ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ثَبَتَتْ‏ قَدَمَاهُ‏ أَقَامَ کِتَابَ اللَّهِ کُلَّهُ وَ الْحَقَّ کُلَّهُ.

الکافی، ج‏5، ص: 556

... و اگر پایه‌های حکومت امیرالمؤمنین محکم می­شد، تمام کتاب خدا و تمام حق را اجرا می فرمود.

افشای یک دروغ تاریخی دلیل حضور امیرالمومنین در شورای شش نفره!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام
میگن دروغ گو فراموش کار میشه!
شاید برای شما هم سوال شده باشد که چرا امیرالمومنین در شورای شش نفره شرکت کردند؟


چرا که به قول عباس عموی پیامبر که حضرت را از این حرکت نهی می کرد ما هم بپنداریم که اینکار نوعی مشروعیت بخشی به آن شورا است و در حقیقت زیر سوال بردن این مسئله که اساساً خلافت حق امیرالمومنین بوده و حضرت با حضورشان در این شورا با عمل خود منکر صاحب حق بودنشان می شدند!

دلایل مختلفی داشته اما اجازه دهید اصل متن روایت را تقدیم شما کنم و از زبان خود حضرت امیر یکی از مهمترین دلایل را متوجه شویم:
«...فلما بویع عثمان قال له العباس:
ألم أقل لک،
قال له یا عم انه قد خفى علیک أمر،
أما سمعت قوله على المنبر ما کان الله لیجمع لأهل هذا البیت الخلافة والنبوة فأردت ان یکذب نفسه بلسانه فیعلم الناس ان قوله بالأمس کان کذبا باطلا وإنا نصلح للخلافة، فسکت العباس»؛

علل الشرائع، الشیخ الصدوق، ج1، ص170، باب 134، العلة التی من أجلها دخل أمیر المؤمنین "ع" فی الشورى.

وقتی با عثمان بیعت شد،
عباس به علی (علیه السلام) گفت: آیا به تو نگفتم چنین خواهد شد و خود را داخل در شورا نکن.
حضرت در جواب فرمودند:
ای عمو! آیا کلام دیروز عمر را نشنیدی که می گفت:
خداوند نمی‎خواست خلافت و نبوت در یک خانواده جمع گردد؟ (1)
و من خواستم با حضور خود در شورا دروغ دیروز او را اثبات کنم و به مردم اعلام نمایم حرف او دروغ و باطل است و ما صلاحیت خلافت را داریم.


آنها دیروز می گفتند که رسول خدا گفت تو نمی توانی خلیفه باشی!
اما امروز وقتی حضرت را در شورا قرار میدهد با این عمل خود عملاً منکر حرف خود می شود و می گوید تو می توانی خلیفه باشی

و این افشای یک دروغ بزرگ تاریخی است!
حضرت برای اثبات دروغگویی خلفای اول و دوم سالها صبر کردند
و در موقعیت مناسب برای اتمام حجت بر مردم حقیقت طلب
و اثبات حقانیت خود
و دروغگویی و کذاب بودن خلفای غاصب اول و دوم که برای رسیدن به خلافت حاضر بودند هر کاری بکنند و حتی از قول رسول خدا به دروغ روایت جعل کنند حاضر شدند در شورا شرکت کنند!
تمسک به این روایت دروغ و جعلی بعد از واقعه ی غدیر یکی از مهمترین راهکارهای خلفای غاصب اول و دوم بود تا بتوانند در حالی که صراحتاً رسول الله حضرت امیر را به خلافت برگزیده بودند ایشان را از صحنه برکنار کنند و سقیفه و عمل خود را موجه جلوه دهند 
و حضرت امیر با این کار دروغ بزرگ ایشان را برای کل تاریخ اثابت فرمودند و حجت را بر هر فرد حقیقت جویی تمام کردند
.
خدا را شکر که مولایم علی شد...

اگر مطلب برایتان مفید بود التماس دعا برای پدر و مادرم...





(1): قال عمر: یا بن عَبَّاسٍ، أَتَدْرِی مَا مَنَعَ قَوْمَکُمْ مِنْهُمْ بَعْدَ مُحَمَّدٍ؟ فَکَرِهْتُ أَنْ أُجِیبَهُ، فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ أَکُنْ أَدْرِی فَأَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یُدْرِینِی، فَقَالَ عُمَرُ: کَرِهُوا أَنْ یَجْمَعُوا لَکُمُ النُّبُوَّةَ وَالْخِلافَةَ، فَتَبَجَّحُوا عَلَى قَوْمِکُمْ بَجَحًا بَجَحًا، فَاخْتَارَتْ قُرَیْشٌ لأَنُفْسِهَا فَأَصَابَتْ وَوُفِّقَتْ ( نام کتاب : تاریخ الطبری = تاریخ الرسل والملوک، وصلة تاریخ الطبری نویسنده : الطبری، أبو جعفر    جلد : 4  صفحه : 223  - نام کتاب : الکامل فی التاریخ نویسنده : ابن الأثیر، أبو الحسن    جلد : 2  صفحه : 439 )

اذکار و ادعیه و حرزهایی معتبر در دفع شر اجنه!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض شد دوستان
در پی این پیام خصوصی:
نقل قول:
 
سلام خدمت علی اقا
یه راست میرم سر اصل مطلب ما یه قومی داریم که تو خونشون پر جن شده میخواستم بدونم


شما کتابی یا راهنمایی چیزی ندارین تا بیخیال این خانواده بشن نا گفته نماند این خانواده بسیار مذهبی هستن
یا علی
لازم دیدم تا یکسری از معتبرترین ادعیه و اذکار و حرزهایی که از 14 معصوم در این خصوص رسیده است را تقدیم کنم

مورد شماره 1:
دعای مجرب:
این دعا جزو ادعیه صبح و شام است که بنده به توفیق الهی معمولاً هر رزو صبح میخوانم
به معنی آن توجهی ویژه کنید که بسیار بسیار ارزشمند است!

روایت است از انس که گفت:

حضرت رسول(صلوات الله علیه) فرمود که هر کس این دعا را در هر صبح و شام بخواند خداوند عز و جل چهار ملک بر او موکل کند که او را از رو به رو و پشت سر و راست و چپ محافظت کنند و در امان خداوند باشد و اگر همه ی خلایق از جن و انس تلاش کنند که به او آسیبی رسانند نخواهند توانست.

نتوانند و آن دعا این است:‌

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

بِسْمِ اللهِ خَیْرِ الْأَسْماءِ

بِسْمِ اللهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّماءِ

بِسْمِ اللهِ الَّذی لا یَضُرُّ مَعَ اِسْمِهِ سَمُّ وَلاداءٌ

بِسْمِ اللهِ اَصْبَحْتُ وَ عَلَی اللهِ تَوَکَّلْتُ

بِسْمِ اللهِ عَلی قَلْبی وَ نَفْسی

بِسْمِ اللهِ عَلی دِینی وَ عَقْلی

بِسْمِ اللهِ عَلی اَهْلی وَ مالی

بِسْمِ اللهِ عَلی ما اَعْطانی رَبی

بِسْمِ اللهِ الَّذی لا یَضُرُّ مَعَ اِسْمِهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لافِی السَّماءِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ

اللهُ اللهُ رَبّی لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً

اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ وَ اَعَزُّ وَ اَجَلُّ مِمّا اَخافُ وَ اَحْذَرُ عَزَّ جارُکَ وَ جَلَّ ثَناؤُکَ وَ لا اِلهَ غَیْرُکَ

اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسی

وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سُلْطانٍ شَدیدٍ

وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْطانٍ مُریدٍ

وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ

وَ مِنْ شَرِّ قَضاءِ السُّوءِ

وَ مِنْ کُلِّ دابَّهٍ اَنْتَ اخِدٌ بِناصِیَتِها

اِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ وَ اَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفیظٌ

اِنَّ وَلِیّیِ اللهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّیَ الصّالِحینَ

فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیم.

مهج الدعوات و منهج العنایات، تألیف سید بن طاووس، باب حرز ها و تعویذهای ارزشمند برای جملگی چیزهای ترس آور، مورد 12، ص 122

معنی بسیار ارزشمند این دعا:

به نام خدای بسیار بخشنده مهربان

به نام خدایی که بهترین نامها است

به نام خدایی که پروردگار زمین و آسمان است.

به نام خدایی که ضرر نمیرساند با اسم او هیچ زهری و دردی.

به نام خدا صبح کردم و بر خداوند توکل کردم،

به نام خدا محافظت می نمایم بر قلبم و نفسم،

به نام خدای محافظت میکنم از دینم و عقلم،

به نام خدا محافظت میکنم از اهل (خانواده) ی خود و از مال خود،

به نام خدا بر هر آنچه که پروردگار من به من عطا کرده است،

به نام خدایی که ضرر نمیزند هیچ چیزی با اسم او در زمین و آسمان و او است که بسیار شنوا و داناست.

الله الله پرودگار من است و به او شرک نمیورزم،

خدا بزرگتر است، خدا بزرگتر است و عزیز است و خدا عظیم تر است از آنچه می ترسم از او و دوری می جویم از او،

عزیز است پناه آورنده ی به تو و عظیم است سپاس تو و پاکیزه است نامهای تو و خدایی جز تو نیست

خدای من، همانا من پناه می برم به تو از شر نفسم

و از شر هر پادشاه شدید

و از شر هر شیطان سرکشی

و از شر هر جبار ظالمی

و از قضای بد

و از شر هر حرکت کننده ای که تو گرفته ای پیش سر او را

به درستی که تو بر صراط مستقیمی و به درستی که تو بر هر چیز نگهبانی

و به درستی که دوست من خدایی است که نازل کرد کتاب را و او متولی صالحان است،

پس اگر اعراض نمایند بگو، بس است مرا خدا، نیست خدایی جز او، بر او توکل کرده ام و اوست خداوند عرش بزرگ

حتماً متن عربی که کلام معصوم است خوانده شود و به معنی هم توجه شود!

--------------------------------------------------------------------------------
مورد شماره 2:
آیات سخره
این آیات جزو اعمال هنگام خوابیدن است و من در چند باری که در جایی ناجور مجبور شدم تنها بخوابم از آنها استفاده کردم و بسیار نافع است
نقل قول:
 
گاهی انسان هنگام خوابیدن احساس میکند که حال بدی به او دست داده که ممکن است در اثر اذیت و آزار اجانین یا شیاطین باشد، لذا خواندن این آیات با صدای بلند خصوصاً هنگام تنها خوبیدن و برای دفع آزار آنان بسیار مناسب است.
باز هم به معنی این آیات شریفه دقت فرمایید:
إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ
یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ
أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ
ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ
وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا
وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ. (آیات 54 تا 56 سوره ی اعراف)
پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس به تدبیر جهان هستى پرداخت
با (پرده تاریک) شب، روز را مى پوشاند و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخّر فرمان او هستند.
آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او) ست! پر برکت (و زوال‏ناپذیر) است خداوندى که پروردگار جهانیان است! (54)

پروردگار خود را (آشکارا) از روى تضرّع، و در پنهانى، بخوانید! (و از تجاوز، دست بردارید که) او متجاوزان را دوست نمى‏دارد! (55)

و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید! (بیم از مسئولیتها، و امید به رحمتش. و نیکى کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است! (56)
فلاح السلائل ص 278

--------------------------------------------------------------------------------
حتماً متن عربی که کلام معصوم است خوانده شود و به معنی هم توجه شود!

--------------------------------------------------------------------------------
مورد شماره 3:
حرز ابودجانه:
نقل قول:
 
برای در امان ماندن از آزار اجنه و شیاطین حرز ابودجانه، منقول از پیامبر اکرم صلوات الله علیه را نوشته و همراه خود داشته باشد.

توجه کنید که حرز ابودجانه را خود شخص باید بنویسد و آن را همراه خود داشته باشد!
بسم الله الرحمن الرحیم هذا کتابُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ رَبِّ العَالَمینَ اِلی مَن طَرَقَ الدّارَ مِنَ العُمارِ وَ الزُوّارِ اِلّا طارِقاٌ یَطرُقُ بِخَیرٍ اَما بَعدُ فَاِنَّ لَنا وَلَکُم فِی الحَقِّ سَعَةً فَاِن تَکُ عاشِقاً مُولِعاً اَو فاجِراً مُقتَحِماً فَهذا کِتابُ اللهِ یَنطِقُ عَلَینا وَ عَلَیکُم بالحَقِّ اِنُا کُنّا نَستَنسِخُ ما کُنتُم تَعملَونَ وَرُسُلُنا یکتُبُونَ ما تَمکُرُونَ اُترُکُوا صاحِبَ کَِتابی هذا و انطَلِقوا اِلی عَبَدَةِ الاَصنامِ وَ اِلی مَن یَزعَمُ اَنَّ مَعَ اللهِ اِلهاً اخَرَ لا اِلهَ اِلا هُوَ کُلُّ شَی ء هالَکٌ اِلا وَجهَهُ لََهُ الحُکمُ وَ اِلَیهِ تُرجَعُونَ حم لا یُنصَرونَ حمعسق تَفرَّقَت اَعداءُ اللهِ وَ بَلَغَت حُجَّةُ اللهِ وَ لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِااللهِ العلی العظیم فَسَیَکفیکَهُمُ اللهُ وَ هُوَ السَّمیعُ العَلیمُ المصباح، کفعمی، ص ۲۲۹
در مورد این حرز و واقعه ای که باعث شد رسول الله این حرز را به ابودجانه تعلیم دهد میتوانید به این لینک هم مراجعه فرمایید: http://www.asemoni.com/religion/prayer/a...-djanh.php

--------------------------------------------------------------------------------
مورد شماره 4:
حرز امام هادی علیه السلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا عَزیزَ الْعِزِّ فى عِزِّهِ ما اَعَزَّ عَزیزَ الْعِزِّ فى عِزِّهِ
یا عَزیزُ اَعِزَّنى بِعِزِّکَ
وَ اَیِّدنى بِنَصْرِکَ
وَادْفَعْ عَنّى هَمَزاتِ الشَّیاطینِ
وَادْفَعْ عَنّى بِدَفْعِکَ
وَامْنَعْ عَنّى بِصُنْعِکَ
وَاجْعَلْنى مِنْ خِیارِ خَلْقِکَ
یا واحِدُ یا اَحَدُ یا فَرْدُ یا صَمَدُ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانى‏اش همیشگى است،
اى که عزّتش عزیز است در عزّتش،چه عزیز است آن‏که عزّتش عزیز است در عزّتش،
اى عزیز،عزیزم گردان به عزّتت،
و تأییدم کن به یارى‏ات،
و وسوسه‏ها و حملات ‏شیطان را از من دور کن،
و دفاع کن از من به دفاعت،
و بازدار از من به کردارت،
و مرا از خوبان بندگانت‏ گردان،
اى یگانه،اى یکتا،اى تنها،اى بى‏نیاز.

مفاتیح الجنان و باقیات الصالحات، باب پنجم، امر هشتم ص 438

نقل قول:
 
پس از نافله مغرب خواندن این حرز مناسب است
بنده گاهی اوقات از این حرز هم استفاده میکنم

--------------------------------------------------------------------------------
مورد شماره 5:
تعویذی است که رسول الله صلوات الله علیه در جنگ وادی القری با خود داشتند و نگه دارنده ی آن در حفظ خدای متعال خواهد بود
و هر که آن را نوشته و به خود بیاویزد در امان خدای متعال، در حفظ خدا، در خجاب او، در غلبه ی او و حمایت او خواهد بود و فرشتگان او را محافظت میکنند!
بنده خودم این حرز را نوشته ام و برگردنم آویخته ام و از این حرز استفاده میکنم

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین إیاک نعبد و إیاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین أنعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین الله لا إله إلا هو الحی القیوم لا تأخذه سنة و لا نوم له ما فی السموات و ما فی الأرض من ذا الذی یشفع عنده إلا بإذنه یعلم ما بین أیدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشی‏ء من علمه إلا بما شاء وسع کرسیه السموات و الأرض و لا یئوده حفظهما و هو العلی العظیم شهد الله أنه لا إله إلا هو و الملائکة و أولو العلم قائما بالقسط لا إله إلا هو العزیز الحکیم هو الله الذی لا إله إلا هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم هو الله الذی لا إله إلا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون هو الله الخالق البارئ المصور له الأسماء الحسنى یسبح له ما فی السموات والأرض و هو العزیز الحکیم قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر إنک على کل شی‏ء قدیر تولج اللیل فی النهار و تولج النهار فی اللیل و تخرج الحی من المیت و تخرج المیت من الحی و ترزق من تشاء بغیر حساب هو الله الذی لا إله إلا هو إلها واحدا أحدا فردا صمدا لم یتخذ صاحبة و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا و هو الله الذی لا یعرف له سمی و هو الرجاء و المرتجى و الملتجأ و إلیه المشتکى و منه الفرج و الرجاء و أسألک یا الله بحق هذه الأسماء الجلیلة الرفیعة عندک العالیة المنیعة التی اخترتها لنفسک و اختصصتها لذکرک و منعتها جمیع خلقک و أفردتها عن کل شی‏ء دونک و جعلتها دلیلة علیک و سببا إلیک فهی أعظم الأشیاء و أجل الأقسام و أفخر الأشیاء و أکبر العزائم و أوثق الدعائم لا ترد داعیک بها و لا تخیب راجیک و المتوسل إلیک و لا یذل من اعتمد علیک و لا یضام من لجأ إلیک و لا یفتقر سائلک و لا ینقطع رجاء مؤملک و لا تخفر ذمته و لا تضیع حرمته فیا من لا یعان و لا یضام و لا یغالب و لا ینازع و لا یقاوم اغفر لی ذنوبی کلها و أصلح لی شئونی کلها و اکفنی فی الدنیا و الآخرة و عافنی فی الدنیا و الآخرة و احفظنی فی الدنیا و الآخرة و استرنی فی الدنیا و الآخرة و قرب جواری منک فأنت الله لا إله إلا أنت باسمک الجلیل العظیم توسلت و به تعلقت و علیه اعتمدت و هو العروة الوثقى التی لا انفصام لها و لا تخفر ذمتی و لا ترد مسألتی و لا تحجب دعوتی و لا تنقص رغبتی و ارحم ذلی و تضرعی و فقری و فاقتی فما لی رجاء غیرک و لا أمل سواک و لا حافظ إلا أنت یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله لا إله إلا أنت وحدک لا شریک لک و لا إله غیرک أنت رب الأرباب و مالک الرقاب و صاحب العفو و العقاب أسألک بالربوبیة التی انفردت بها أن تعتقنی من النار بقدرتک و تدخلنی الجنة برحمتک و تجعلنی من الفائزین عندک اللهم احجبنی بسترک و استرنی بعزک‏ و اکنفنی بحفظک و احفظنی بحرزک و احرزنی فی أمنک و اعصمنی بحیاطتک و حطنی بعزک و امنع منی بقوتک و قونی بسلطانک و لا تسلط علی عدوا بجودک و کرمک إنک على کل شی‏ء قدیر


مهج‏الدعوات‏ومنهج‏العنایات ص : 74

--------------------------------------------------------------------------------
و در نهایت
از امام صادق علیه السلام منقول است که:
هر کس معوذتین (سوره ی فلق و ناس) را در بامداد و شبانگاه 3 بار بخواند از همه بلاها ایمن گردد و سحر بر وی کار نکند. 
 

 

 

توجه:  

از بین دستورات بالا ۳ تا کار  اول رو پیشنهاد میکنم و اگر انجام بدهید ان شاء اللهمشکل حل میشود
بسیار مجرب است و شخصا چندین مورد رو ازشون دیدم
دنبال رمال و جن گیر و دعا نویس هم نرید . همین دستورات که از معصوم رسیده رو به نیت تبعیت از همون معصوم انجام بدید (این تبعیت خیلی خیلی مهمه از خود اون عمل مهمتره )
اولا اون حرز ابودجانه رو با وضو رو به قبله و به تبعیت از پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) بنویسید و همراه داشته باشید

در ضمن چون بیشتر اذیت ها موقع خواب هست قبل خواب یک ایه الکرسی بخونید و با دست دور محل خواب خط بکشید
و ایات سخر رو با صدای بلند بخونید

 

یاد آوری میکنم که: 

 

این تبعیت خیلی خیلی مهمه از خود اون عمل مهمتره  

وقتی به نیت تبعیت میخوانید  

در حقیقت تحت ولایت صادر کننده ی عمل که در این جا (حرز ابودجانه) می شود رسول الله قرار میگیرید
و بدون نیت تبعیت اینها اثر خاصی ندارند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

توهمی به نام فوتبال

بسم الله الرحمن الرحیم
ربّ اشرح لی صدری ویسّر لی أمری واحْلُل عقدهً من لسانی یفقهوا قولی.(طه: 25)
سلام رفقا وقتی آدم نگاه به عنوان بخش پروژه های آخرالزمانی شیطان می افته نه که خیلی اسمش دهن پر کن هست ذهنش میره سراغ یه مطالب خفن و پیچیده اما:
کلامی اندر باب ورزش حرفه ای
مصداق و تجلی لعب (بازی و بازیچه)
1- فوتبال حرفه ای
(دیروز ۲۰:۳۱)
علی 110 نوشته است:
(دیروز ۲۰:۲۲)
نوشته است: ولی اگر جام جهانی و المپیک با هزینه معقول برگزار بشه اونم فقط برای ترویج ورزش 100% امر خوبی تلقی میشه

خوب اینجاست که میگم ما هنوز به عمق پروژه ی عظیم و پیچیده ی شیطان واقف نشدیم و خودمان هم گرفتار آن هستیم میرسیم!!!!!

امر خوب تلقی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میشه بگی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این همان جایی هست که به نظر من ما فکر میکنیم خوب است اما ممکن است بی اندازه بد و مضر و منکر باشد

اما باید دید استدلال من چیست برای این نظرم و بعد هم شما در رد یا تأیید نظر من نظر دهید!
روی سخن من فقط و فقط اینجا با موحدانی است که بدنبال حیات طیبه و جامعه قرآنی و مهدوی است و میخواهند در جهانی سازی الهی حضرت حجت نقش داشته باشند
عمیق بیاندیشید روی صحبت های من
ما یک وهم داریم و یک عقل
وهم و توهم چیزهایی هستند خالی و فاقد حقیقت و ارزش حقیقی
ارزش حقیقت امری است پایدار و غیر فانی که در سعادت ابدی انسان نقش مثبت دارد
وهم امری است باطل و فانی که از گرفتار شدن در آن شدیداً نهی شده ایم
ارزش حقیقی آن چیزی است که مورد تأیید و توصیه خداست
ارزش غیر حقیقی چیزی است که انسان در قوه ی واهمه ی خود میسازد و به آن اعتبار میدهد
حالا یک مثال میزنم از یکی از توهمی ترین ارزش هایی که بی اندازه در جاهلیت مدرن اعتبار پیدا کرده
ببینید دوستان من یک خط به عرض 5 سانتیمتر میکشم روی زمین
بعد یک جسم کروی را از یک طرفش به طرف دیگر آن قل میدهم
خوب از لحاظ حیات حقیقی این چه تأثیری در سعادت ابدی من دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هیچ!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا عده ای به علت همین قل خوردن در زمین بازی کتک کاری میکنند ، فحش میدهند ، از یکدیگر کینه میگیرند
عده ای شبانه روزی تمام همت و فکر و ذهن و استعدادهای خود را متمرکز میکنند در طول زندگی خود که بتوانند بهتر این جسم کروی را از این خط عبور دهند (کنایه از ورزشکاران حرفه ای) عمر و استعداد و... که باید صرف اموری شود به خصوص در دوران جوانی که حیات ابدی انسان و مسیر کمال انسان طی شود در آن
عده ای بسیاری از مردم در کره ی زمین هم زمان و عمر خود را معطوف میکنند و حرص میخورند و شاد میشوند و افسرده میشوند و پول و وقت هزینه میکنند و احیاناً توهین و تمسخر میکنند و یا کینه میورزند به دیگرانی بر سر این که این جسم کروی از آن خط به عرض 5 سانت عبور کرد یا نه (کنایه از هواداران فوتبال)
خود من که این حرف ها را میزنم زمانی (جام ملتهای اروپا در سال 1996) به علت حذف ایتالیا در گروهش افسرده شدم و یا هر روز روزنامه ی ورزشی میخواندم و یک مرجع اطلاعات ورزشی بودم در محیط زندگی خودم و تا سال 2005 آپدیت هستم، یک یوونتوسی دو آتشه بودم
اینها را گفتم که فکر نکنید کسی هستم که علاقه ای هم نداشتم به این مسائل یا اطلاعات ندارم ولی تفکر عمیق در باره ی کنه و ذات این امور برای من پوچی و عبثی و بی حاصلی این امور را مکشوف کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بشر حقیقتاً برای پرداختن به امور بسیار عظیم تری خلق شده
اما ابلیس چنان زینت داده باطل خود را که این امر و کسانی که اطلاعات بالا در این زمینه دارند دارای جایگاه اجتماعی و ارزش اجماعی محسوب می شوند
زمان یکی از معصومین علیه السلام شخصی از مقابل ایشان عبور کرد
گفت تمام نسب ها را میشناسد
گفت این علم نیست بلکه فضل است (یعنی اضافه است) ندانستنش هم به کسی ضرر نمیرساند
مردم به معصوم گفتند که این فردی عالم است
گفت به چه عالم است
{بلکه اگر شما را از دانستن اموری که به دانستش امر شده اید باز بدارد و آنچنان شما را مشغول خود کند که باعث غفلت از آن علوم و معارف حقیقی بشوید ضد علم هم محصوب میشود و حجاب شما خواهد بود}
من 6 کتاب به دوستان معرفی میکنم
بروید ماهی گیری
ترتیب معرفی اون هم مهم است
1- جاهلیت مدرن (جمعی از نویسندگان به نظارت اسماعیل شفیعی سروستانی)
2-گزینش تکنولوژی از دریچه ی جهان بینی توحیدی ( اصغر طاهر زاده) لینک دانلود متن کتاب موجود است
3- علل تزلزل تمدن غرب ( اصغر طاهر زاده) لینک دانلود متن کتاب موجود است
4- فرهنگ مدرنیته و توهم (اصغر طاهر زاده) لینک دانلود متن کتاب موجود است
دو کتاب اول بسیار بینش دهنده است حداقل اون دوتا رو بخوانید
یعنی جاهلیت مدرن و به خصوص به خصوص کتاب ارزشمند گزینش تکنولوژی از دریچه ی جهان بینی توحیدی ( اصغر طاهر زاده) لینک دانلود متن کتاب موجود است
جان من بدبختی ما رو ببین
اسرائیل بالاترین نرخ سرانه ی مطالعه ی جهان رو داره
اونوقت خود اعضای تالار بیداری اندیشه که مثلاً دنبال بیدار شدن اندیشه هستند چه قدر در روز مطالعه میکنن؟

تازه اگر مطالعه هم بکنند چه میخوانند بیشتر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر کسی دنبال مطالعه ی توحیدی باشه به نظر من کتابهای بسیار مهمتری از لیست بالا را حتماً باید مطالعه کنند



انشالله ادامه دارد...

ماجرایی مهم در باب سحر و جادو و عرفان ناب و عرفان های دروغین

این داستان حاوى مطالبى است که براى جلوگیرى از به دام افتادن انسان در دست بعضى از افراد فاسد و منحرف بسیار مفید است.

نقل قول از یک عالم ربّانی:

داستان مذکور از این قرار بود که شخصى به نام عبد الصمد همدانى در شرح حال خود مى‏نویسد: من در ایام جوانى خاطر خواه دختر عمویم شدم و هر چه از او خواستگارى کردم مرا رد کردند. و چون از عشق او مى‏سوختم فکر کردم به عراق بروم تا شاید در اثر دور شدن از او آرام بگیرم؛ لذا عازم عراق شده، به نجف اشرف رفتم.
آن زمان صحن مقدس امیر المؤمنین علیه السلام اتاق‏هایى داشت که طلبه‏ها و اشخاص غریب در آنها ساکن مى‏شدند. اتاقى گرفته، در آن ساکن شدم. یک شب در اتاق خود نشسته بودم که درویشى آمد و گفت: یا هو ! گفتم: بفرمایید.
درویش وارد اتاق شده، گفت: در پیشانى تو حقیقتى مى‏بینم. گفتم: چه مى‏بینى؟ گفت: تو به مقامات عالى مى‏رسى. سپس گفت: تو عاشق دختر عمویت هستى. آنگاه نام دختر عمو و عمویم را برده، اضافه کرد: چند روز است از تبریز حرکت کرده‏اى، فلان شب رسیدى، بین راه با فلان و فلان برخورد کردى، خلاصه تمام گذشته‏ى مرا خبر داده و گفت: دختر عمویت را که در فراقش مى‏سوزى امر مى‏کنم امشب نزد تو بیاید. با او حرف بزن و هر نشانه‏اى که خواستى از او بگیر. انگشترى را هم که خودت به او داده‏اى به تو مى‏دهد تا مطمئن شوى که خود اوست، لکن حق ندارى به او دست بزنى. نیم ساعت نزد تو مى‏نشیند و مى‏رود.
درویش این را گفت و رفت. من نیز در حالى که احتمال مى‏دادم او از اولیاى خدا باشد سخت مضطرب شده، به انتظار نشستم. ساعت دوازده شب بود که دختر عمویم سراسیمه و نفس زنان وارد اتاق شد. گفتم: کجا بودى؟! گفت: تو مرا آوردى. آنگاه از هر کدام از نشانه‏هایى که بین ما بود از عمویم، از شهر تبریز و... سؤال کردم، همه را درست جواب داد و بعد از نیم ساعت گفت: من مأمورم این انگشتر را به تو بدهم. انگشتر را داد و خدا حافظى کرد و رفت.
صبح فردا سر و کله‏ى درویش پیدا شده، گفت: هو! بنده که با آن شواهد و قرائن به او اعتقاد پیدا کرده بودم گفتم: درویش! خوش آمدى. او وارد اتاق شده،

قضایاى دیشب را با خصوصیات آن دختر و صحبت‏ها و سؤال و جواب‏ها، همه را گفت، به طورى که گویا اینجا بوده است. گفتم: درویش! به تو ایمان آوردم. گفت: شرط این راه تسلیم بودن است. سعى کن که مخالفت نکنى! من تو را به مقامات عالى مى‏رسانم. دستور اول این است که از امروز وضو نگیرى و با تیمم نماز بخوانى!
دقت کنید همین یک دستور براى بطلان راه او کافى بوده است؛ زیرا حقایق در ضمن عمل کردن به وظایف شرعیه به دست مى‏آید. آنها که طریقت را در عرض شریعت قرار داده و خیال کرده‏اند طریقت راهى است و شریعت راهى دیگر، در مسیرى گام برداشته‏اند که دیر یا زود نشانه‏هاى بطلان راه آنان ظاهر خواهد شد.
خلاصه هر روز دستور تازه‏اى مى‏داد؛ امروز بدون وضو، فردا بدون تیمم، روز دیگر اگر جنب شدى غسل نباید بکنى، حرم هم حق ندارى بروى، کم‏کم نماز هم نباید بخوانى و مواظب باش مخالفت نکنى که راه خطرناک است!
من نیز یکى دو روز غسل نکردم، حرم هم نرفتم، نماز هم نخواندم، تا اینکه یک شب متوجه شدم دلم گرفته و قلبم سیاه شده است. گفتم: خدایا ! دارم مى‏میرم چه کنم؟
اگر کسى قلبش زنده باشد خیلى زود آثار عمل ظلمانى یا نورانى را در خود احساس مى‏کند. راه خدا قلب را زنده مى‏کند و دل را آرامش مى‏دهد، در حالى که در راه شیطان انسان همیشه مضطرب است. اگر خداى نکرده مؤمن در تشخیص خود دچار خطا شده، به راه نادرست گرفتار گردد بهترین دلیلش دل اوست که آرام ندارد.
در ادامه مى‏نویسد: با خود گفتم: پدر این مقام بسوزد! ما مقامات عالیه نخواستیم؛ لذا صبح زود برخاستم و به حمام رفته غسل کردم. سپس به حرم رفته، زیارت کردم و نماز و دعا خواندم و تصمیم گرفتم درویش را فراموش نمایم.

نیمه‏هاى شب در اتاق خود نشسته بودم که ناگهان متوجه شدم قدرت مرموزى مرا از اتاق بیرون مى‏کشد. بى‏اختیار از اتاق خارج شدم. از صحن نیز بیرون آمده، به طرف وادى السلام نجف حرکت کردم! اصلاً اختیارى از خود نداشتم. وارد وادى السلام شده، از پله‏هاى سردابى که گاهى اموات را در آن مى‏گذاشتند پایین رفتم! دیدم درویش آنجا نشسته است. مقدارى استخوان جلوى خود جمع کرده، شمعى مقابل خود روشن نموده و با حال عصبانیت دارد به من فحش مى‏دهد که هان! چرا مخالفت کردى؟ پدرت را در مى‏آورم! چنین و چنان مى‏کنم! خطاب به شمع مى‏کرد و اینها را مى‏گفت.
همین‏که مرا دید گفت: آمدى؟ گفتم: بلى، آمدم. گفت: ببین اینجا کجاست! اگر بخواهم سرت را جدا کنم مى‏توانم؟ من که تمام وجودم را ترس گرفته بود و به شدت مى‏لرزیدم، گفتم: بلى، مى‏توانى. گفت: توبه کن و مواظب باش که دیگر مخالفت نکنى. این دفعه اگر مخالفت کنى تو را به اینجا آورده، سرت را مى‏برم! گفتم: چشم، هر امرى کردید اجرا مى‏کنم. بعد گفت: خوب برو. همین‏که گفت: برو، گویا رها شدم و آن قدرت مرموزى که مرا آورده بود آزادم کرد و با اختیار خود به اتاق باز گشته، خوابیدم.
مجددا صبح فردا به حمام رفته، غسل کردم. سپس به حرم رفته، ابتدا استغفار و توبه‏ى جانانه‏اى نمودم. آنگاه عرض کردم: یا امیر المؤمنین! این درویش از علاقه‏ى من به دختر عمویم سوء استفاده کرده و مرا به این روز انداخته است. شما مرا از دست او نجات دهید، من دیگر دختر عمویم را نمى‏خواهم.
شب نیز از ترس به اتاق نرفته، در همان ایوان مبارک خوابیدم و بحمد اللّه‏ دیگر از درویش خبرى نشد.
مفضّل از امام صادق علیه السلام در باره‏ى عشق سؤال کرد، فرمودند:
((قلوب خلت عن ذکر اللّه‏ فأذاقها اللّه‏ حبّ غیره.))(( دلهائى از یاد خدا تهى شده‏اند و خدا محبّت غیر خود را به آنها چشانده است.))"بحار الانوار، ج 70، ص 158، ح 1"
البته ممکن است اولیاى خدا بر خلاف فهم یا سلیقه‏ى افراد دستورى بدهند و یا احیانا مانند طبیبى که بیمار خود را از خوردن یک غذاى مقوى پرهیز مى‏دهد به خاطر رعایت مصالحى یک عمل مستحب را بگویند موقتا ترک کنید، امّا هرگز خلاف واجبات و محرمات از آنها شنیده نخواهد شد، چرا که :
((حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الى یوم القیامة.))((حلال محمد صلوات الله علیه، حلال است تا روز قیامت و حرامش هم حرام است تا روز قیامت))" اصول کافى، ج 1، ص 58، کتاب فضل العلم، باب البدع و الرأى و المقائیس، ح 19"
و این حکم براى هیچ مقامى استثنا نشده است.
امّا در باره‏ى اینکه او چگونه چنین قدرتى را از راه شیطانى به دست آورده است باید عرض کنم: از آنجا که سنت خداى متعال بر این است که هر کس عملى انجام دهد مزد او را عطا فرماید، اشیا و موجودات را طورى خلق کرده که لازمه‏ى هر عملى اثرى است. هم‏چنان که اگر دست‏ها را به هم بزنید ناگزیر صدایش بلند مى‏شود و ارتباطى به نیت و ایمان و کفر ندارد؛ لذا اگر انسان خلاف نفس کرده، خود را زجر دهد چنانچه براى خدا باشد اثر خدایى دارد و به خدا نزدیک مى‏شود و اگر براى خدا نباشد باز هم آثارى دارد که همان اثر غیر خدایى دستمزد او محسوب مى‏گردد. چنان‏که اگر یک کافر هم درختى بکارد سبز مى‏شود.
یک دانه‏ى گندم قابلیت آن را دارد که هفت خوشه و هر خوشه صد دانه بدهد، حال اگر همین دانه با شرایط علمى در زمین صالحى کاشته شود اگر چه به دست کافرى باشد بى‏تردید نتیجه‏اى مطلوب خواهد داشت.
{مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی‏ کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ}(( مثل کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏کنند، همانند بذرى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد،) دو یا چند برابر مى‏کند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست)) "261-بقره"
نفس انسان نیز اگر با شیاطین سنخیت پیدا کند آنها با او رفیق مى‏شوند و اگر در اثر تزکیه پاک گردد ملک با او قرین خواهد شد. این افراد در اثر ریاضت‏هاى باطل و کثیف، انسان را از مرتبه‏ى انسانیت تنزل داده، او را قرین و هم سنخ شیاطین مى‏کنند و توسط آنان به کارهاى غیر عادى دست مى‏زنند؛ لذا انسان براى اینکه بداند در مسیر حق قرار گرفته یا نه، باید ببیند به کجا نزدیک مى‏شود، به خدا یا به شیطان؟ هر کدام داراى آثار و علائمى است.
اولیاى خدا دلبرند، حیات بخش‏اند، در اثر معاشرت با آنها یقین انسان به خدا زیاد شده، دنیا در نظرش کوچک مى‏گردد. اضطرابات و نگرانى‏هایش از بین رفته، آرامش پیدا مى‏کند. محبت خدا و اولیاى او در دلش زیادتر مى‏شود. اینک ببین آیا آثار قرب به خدا را در خود مى‏یابى؟
کسى که در صدد اصلاح نفس و روح خود برآمده، درست مانند کسى است که جسم خود را در وزنه‏بردارى، پرش، یا کارهاى دیگر تربیت مى‏کند. این افراد شاید قوت چندانى هم ندارند، ولى در اثر تربیت، حرکت‏هایى مى‏کنند که ممکن است آن را در حد سحر بدانند. نفس و روح نیز همین‏طور است. اگر این سرمایه‏ى معنوى را از راه خودش و براى خدا تربیت کردى سلمان و ابوذر مى‏شوى و اگر بر خلاف حقیقت سیر نمودى آن‏قدر تنزل مى‏کنى که با شیاطین محشور خواهى شد و این لازمه‏ى طبیعى سنخیت و مشابهت است.

دوستان این داستان رو نقل نکردم که کلی سوال در باره ی جن و جادو و... بپرسید و یا اصلاً ذهنتون رو خیلی درگیر این مطالب کنید، امیدوارم اصل کلام رو گرفته باشید

در ضمن اون دختری که اومد سراغ اون مرد، از جنس اجنه بوده و دختر واقعی نبوده، و یکی از علتهایی هم که پیرمرد درویش میگه نباید بهش دست بزنی برای همین بوده.

و نکته ی آخر اینکه اگه کسی واقعاً به خدا توکل کنه و مثل این مرد یه توسل درست و حسابی هم به اهل بیت بکنه، این جماعت اجنهو شیاطین و رمّالان و ... هیچ غلطی نمیتونن بکنن

بالاخره این عالم صاحب داره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کالبد شکافی طب مدرن ، قطعه ای از پازل نظم نوین جهانی (مقاله ویژه

بسم الله الرحمن الرحیم

در این مقاله سعی شده به بررسی طب مدرن و تفاوت های بنیادین آن با طب سنتی پرداخته شود.

با گذشت بیش از سه قرن از رشد روز افزون طب جدید، امروزه بسیاری از آگاهان و خبرگان فریادشان از عوارض ناشی از آن بلند شده است. از حسن اتفاق، این فریاد ابتدا در غرب، محل تولد طب جدید و سپس در سراسر دنیا بلند شده است. طرفداران مدرنیته، پزشکی مدرن را از مهمترین دستاوردهای آن میدانند. آنها معمولاً با مطرح کردن چند مصداق جزئی در موفقیت پزشکی مدرن در تشخیص و رفع برخی بیماریها، به طب سنتی و بلکه هر طب مخالف با اصول پزشکی مدرن می تازند. دراین خصوص اشاره به چند نکته مهم است:

بسیاری از طرفداران طب جدید، از ضایعات و معزلات آن اطلاع ندارند و یا به دلایلی به رغم اطلاع داشتن از مشکلات آن، باز هم آن را تبلیغ میکنند. امروزه بر آگاهان و خرد ورزان جامعه ی جهانی روشن شده است که طب جدید در اکثر موارد به پیدایش عوارض و نتایج ناگواری در مورد سلامت انسان منجر شده است. بسیاری از آنها هیچ گونه اطلاع دقیقی از طب سنتی ندارند یا این که غالباً از نقص های آن آگاهند. مهمترین مزیت های طب سنتی بر طب مدرن عبارتند از:



الف. شیوه دفع کنندگی و نه رفع کنندگی :
شیوه درمانی طب سنتی ، شیوه دفع کنندگی است، بر خلاف طب جدید که معمولاً شیوه درمانی رفع کنندگی دارد.
یعنی چه؟
یعنی اصول طب سنتی به گونه ای است که مانع از بیمار شدن میشود و اساس آن بر پرهیز است، اما اصول طب جدید بیشتر به درمان مرض و بیماری اختصاص داده شده
{ریشه این امر در طب مدرن به خیلی چیز ها برمیگردد دوستان، یکی از مهمترین اونها فلسفه اومانیستی (انسان خدایی) است که در ورای این طب وجود دارد. به چه معنا؟
به این معنا که انسان اومانیسمی که مهمترین هدفش رسیدن به حداکثر لذت از هواس پنج گانه اش میباشد فارغ از این که آیا از نظر خالق اجازه دارد یا نه به مدلی از طب وجود دارد که به او بکن نکن نگوید و او را به خصوص در خوردن و چگونه خوردن محدود نکند مگر در مواردی که پای مرگ و زندگی در میان است و تازه اونجا هم به این علت زیر بار این بخور نخور میره که دوست داره بیشتر زنده باشه و به حال کردن و لذت های مادی برسه (دنیا زندان مومن و بهشت کافر است) به این علت به طبی نیاز داره که بگه اگه میخوای بخوری بخور اما باید این قرص ها رو هم بخوری (حالا عوارض این قرص ها چیه بماند) به تو میگوید خیلی در قید بخور و نخور و چگونه بخور نباش اگه به طور مثال کلیه ات هم از کار افتاد ما مصنوعیش رو بهت میدیم در حالی که مهم ترین رکن در طب سنتی پرهیز غذایی هست و در روایات اسلامی داریم که معدن بیماری ها و امراض معده است و آنچه وارد آن میکنیم و بسیاری از دستورات طب سنتی در باره چگونه خوردن و احیاناً پرهیزهای غذایی است، از دیگر دلایل پرداختن به رفع کردن به جای دفع کردن و جلوگیری از وقوع بیماری که در ادامه مفصلاً بحث خواهد شد این گره خوردن تمام اجزای پازل مدرنیسم به اقتصاد و پول است، پرهیز غذایی و جلوگیری از بیمار شدن بسیار ارزانتر از استفاده از این داروهای شیمیایی بسیار گران و استفاده از دستگاههای بسیار گران آزمایشگاهی و... است به علاوه بسیاری از این طعمهای مصنوعی و بسیاری از این چیزهای خوشمزه مانند نوشابه و سوسیس و کالباس و... بسیار برای بدن مضرند اما چون در نظم نوین جهان انسان و هوای نفسش اصالت داره باید طبی تولید بشه که منطبق و هماهنگ با حال کردن بی قید وشرط انسان باشه و البته دلایل دیگری هم دارد که فعلاً کفایت میکند}

ب. درمان علت ها نه معلول ها:
طب سنتی به درمان علت ها میپردازد، در حالی که طب جدید بیشتر به عوارض و معلول ها توجه دارد. طب سنتی درمان بیماری را به تعدیل درون انسان حوالت میدهد، در حالی که طب جدید بیشتر به دنبال هماهنگ کردن با بیرون است.

{دو مثال ملموس میزنم از خودم دوستان، من مدتی چشمم دچار آبریزش شده بود و رفتم پیش یه فوق تخصص چشم این بنده خدا برای من دو تا قطره داد این قطره چه میکرد؟
میومد با اشک چشم من (که معلول است و نه علت) واکنش میداد و مانع آبریزش میشد اما اصل قضیه (یعنی علت آبریزش) همچنان سرجایش بود، بعد از یه مدت من رفتم سراغ یه طبیب سنتی، ای بنده خدا گفت شما بلغمت بالاست و این نوع آبریزش ریشه اش در بلغم بالاست، دوتا کار باید بکنی ورزش کنی و تحرکت رو زیاد کنی و یه لیست از مواد غذایی رو پرهیز کنی تا طبعت متعادل بشه بعد آبریزشت هم درست میشه و درست شد دوستان!
مورد دوم : من به طور ژنتیک و ارثی اسید اوریک بالایی دارم و اسید اوریک اگه خیلی بره بالا عوارضی مثل بیماری نقرص رو بجا میگذاره و باعث درد مفاصل و مشکلاتی از این دست میشه، بعد از اینکه من آزمایش خونم رو بردم پیش دکتر گفت شما بلافاصله باید درمان دارویی رو شروع کنی اما خب من میدونستم که اگه با یه پرهیز سفت و سخت گوشت قرمز رو حذف کنم از برنامه غذاییم نیازی به اون همه قرص با اون عوارض ناجور نیست بعد از یک ماه پرهیز که البته کار خیلی آسونی نبود چون من کباب و چلوکباب برگ رو خیلی دوست داشتم رفتم دوباره آزمایش دادم و خدا رو شکر رِنج اسید اوریک در حد نورمال شده بود }

ج. شیوه درمانی اقلیمی نه جهانی
شیوه درمانی طب سنتی اقلیمی و حزیی است، برخلاف طب جدید که داروها و نسخه های آن عمومی و جهانی پیجیده می شوند
{این مورد هم هماهنگی داره با جهانی سازی ، این خیلی نکته معمی هست چراکه در طب مدرن این پارامتر به این مهمی اصلاً در نظر گرفته نمیشود و برای یه بیمار در همدان همان نسخه ای نوشته میشه که بیمار دیگه ای با همون مریضی در اهواز داره}

د. داروهای گیاهی و نه شیمایی
از آنجا که دارو های طب سنتی اغلب گیاهی و طبیعی است، حتی در صورتی که طبیب نتواند درد و بیماری را به طور صحیح مورد شناسایی قرار دهد، باز هم استفاده از آن دارو ها ضرر و درد مضاعفی برای بیماری ایجاد نمیکند، اما در طب جدید که بسیاری از داروهای آن شیمیایی است، در صورت عدم تشخیص صحیح بیماری، استفاده دارو مشکلات بیمار را مضاعف خواهد کرد و این یکی از مهمترین عوامل روی گردانی مردم از طب مدرن و رو آوردن آنها به طب سنتی است.
((آمار تخمینی نشان میدهد که آمریکایی ها هر سال در حدود 13 ملیارد و هفتصد ملیون دلار برای استفاده از معالجه و معاینه روشهای سنتی پزشکی پرداخت میکنند، زیرا معتقدند که روش های جدید قادر به درمان بیماری آنها نیستند.))

ان شاالله ادامه دارد...
قسمت -2-

کالبد شکافی پزشکی مدرن
1- مهندسی انسان بر پایه مدل فیزیکی

انسان شناسی غرب جدید، انسان را مانند ماشینی در نظر میگیرد که از قوانین عمومی مکانیک پیروی میکند. در این تلقی رابطه ذهن و روح و جسم مورد غفلت قرار میگیرد و درمان انسانها نیز بر اساس قوانین حاکم بر جسم صورت میگیرد. البته تمایز بین جسم و مغز تاریخ طولانی دارد ولی در تمدن جدید رنه دکارت فیلسوف فرانسوی قرن هفدهم، بود که این تمایز و دودستگی را در غرب متداول کرد و پایه گذار بزرگ این جدایی شد. دکارت ادعا کرد که : جسم از مغز جداست و بدن به طور یک موتور و ماشین انجام وظیفه میکند. فلسفه و اندیشه دکارت. فلسفه و اندیشه و جهانبینی دکارت تاثیر مهمی در علوم و به ویژه در علم پزشکی در غرب داشت و تا قرنها، طبابت و مطالعه در علم پزشکی فقط با بیولوژی جسم و رابطه اعزای بدن با یکدیگر سروکار داشته است.
در دهه های اخیر، نظریات دکارت در مورد جسم و مغز و تاثیر آن در تفکر پزشکی غرب، مورد بررسی و اتقاد دقیق قرار گرفته است. چند سال قبل پروفسور آنتونیو داماسیو، یکی از متخصصان برجسته ی مغز شناسی آیوا (آمریکا)، در کتابی با عنوان اشتباه دکارت نظریه ی این فیلسوف و دانشمند فرانسوی را رد کرد و اظهار داشت که دکارت با چشم پوشی از بیولوژی مغز و رابطه آن با بیولوژی جسم، طبابت و پزشکی را در غرب یک بعدی کرده است. مغز در حدود صد ملیارد سلول عصبی دارد که در حقیقت شبکه ی اطلاعاتی و ارتباطی جسم و بدن را تشکیل میدهندو عدم توجه به یک چنین شبکه اطلاعاتی که ارزشها واعتقادات و احساسات بشری را تشکیل میدهند، سد بزرگی در دانش پزشکی به شمار میرود.(ظهور و سقوط مدرن ص 20و21)
پزشکی جدید همچون همه ی فعالیت های دیگر جامعه معاصر، نشانگر جهانبینی نیوتنی است. کار پزشمی با دید مکانیکی، مدت 200 سال است که بر مشاغل مربوط به تندرستی، سایه افکنده است. تامس مک کئون، یکی از خبرگان انگلیسی تندرستی، طرز تلقی رایج را بدین صورت خلاصه کرده است: ((برداشتی که از زیست شناسی و پزشکی در قرن هفدهم شده است، نوعی مهندسی بر پایه ی مدل فیزیکی بود. طبیعت، مکانیستی ادراک میشد (حس گرایی محض) و در زیست شناسی، باعث پیدایش این نظریه گردید که جاندارن را میتوان به صورت ماشینی تصور کرد که اعضایش جداشدنی و بار دیگر متصل شدنی اند (مانند یک ربات بیولوژیکی) به این شرط که ساخت و کنش آنها کاملاً شناخته شده باشد. همین نظریه در پزشکی، فراتر رفت وبه این باور انجامید که شناخت فرآیندهای بیماری و پاسخ به آنها، این امکان را به وجود می آورد که بتوان به خصوص به روش خای فیزیکی (جراحی)، شیمیایی و التکریکی دست به کار درمان شد.))

2- افزایش سرانه تندرستی به دلیل تکنولوژی پیچیده
امروزه مراقبت های تندرستی، سومین صنعت بزرگ ایالات متحده است و حدود 9 درصد تولید ناخالص ملی است. بیشتر 150 ملیارد دلاری که در زمینه پزشکی خرج میشود، صرف تهیه ابزار ها و فناوری جدید و پیچیدهتر میشود. درمانگاهها و بیمارستان های امروزی، حاوی مقادیر بسیاری ماشین آلات صنعتی و درمانی اند. یکی از دلایل بالا رفتن هزینه های مراقبت های تندرستی، ورود این سخت افزارها در پزشکی است. تمرکز و افزایش تخصص و تجهیزات مدرن تر، همه به مصرف آنتروپی بیشتر می انجامد و این درحالی است که ما متد های شناسایی بسیار ارزانتری در طب سنتی داریم که هیچ عوارضی هم برجای نمیگذارند!!!!!!!

3- افزایش بیماریهای یاتروژنیک (بیماریهای به وجود آمده از طب مدرن)
هر چه انرژی بیشتر برای پزشکی مصرف شود، بی نظمی ها مربوط به آن بیشتر میگردد. اگرچه پزشکان دوست ندارند در این باره چیزی بگویند، اما حقیقت تلخ این است که جامعه پزشکی با یک اصطلاح ده حرفی دست به گریبان شده (Iatrogenic)
بیماری های یاتروژنیک آنهایی هستند که پزشکان، بیمارستانها، داروها و دستگاههای درمان به وجود آورده اند و البته همچنان می آورند. واقعیت این است که وضع بیمار به دنبال اِعمال یک اقدام پزشکی به طور موقت بهتر میشود، ولی غالباً موجب مشکل بزرگتری برای بیمار میشود. آگاهی از میزان کل ناتوانی های شدیدتری که حلقه درمانهای پزشکی مدرن به وجود می آورد غیر ممکن است، ولی این را میدانیم حتی وقتی بیمار در بیمارستان درمان میشود، از هر پنج نفر یکی به بیماری یاتروژنیک مبتلا میشود و یکی از سی نفر بیمار یاتروژنیک، سرانجام به وسیله ی بیماری وابسته به بیمارستان می میرد. طبق گزارش دکتر لوسیان لیپ در فصل نامه انجمن پزشکی آمریکا(دسامبر 1994)، در حدود صد و هشتاد هزار نفر از بیماران بیمارستانهای آمریکا به علت اشتباه پزشکی میمیرند.
فاجعه این است که اساساً در وهله اول برای بسیاری از بیماران، دلیلی برای بستری شدن در بیمارستان وجود ندارد. بخشی از توضیح مسئله به این واقعیت مربوط است که 75 تا 80 درصد همه بیمارانی که به پزشک مراجعه میکنند، بیماریهایی دارند که یا به هرصورت خوب میشوند و یا با قویترین داروهای امروزی هم قابل بهبود نیستند. با این حال پزشکان به جای آنکه بیماران را به محل کمکهای پزشکی ابتدایی بفرستند، دست به عمل جراحی میزنند و داروهای مختلفی تجویز میکنند که برای بیمار، مشکلات بزرگتری می آفریند، به عنوان نمونه
در هر 24 ساعت تا 36 ساعت، بین 50 تا 80 نفر آمریکایی بالغ، یک داروی تجویز شده را میبلعند. البته ناراحتی و بیماری های آنها موقتاً بهبود می یابد، اما اثرات زیانبار درازمدت دارو بر فیزیولوژی انسان، قطعاً برجا خواهد بود (بسیاری از آرام بخشها و مسکنها عوارضی چون پوکی استخوان و ناراحتی های معده رو به همراه دارند)
این پدیده در هیچ جا آشکار تر از آنتی بیوتیک ها نیست. این داروی به اصطلاح عجیب، برای تقریباً هر بیمار عفونی که وضعی بلاتکلیف دارد، تجویز میشود. نتایج حاصل، فاجعه آمیز بوده اند.
از آنجا که آنتی بیوتیک ها باکتریها را یکسره نابود میکشند، بسیاری از جانداران درون بدن ما را که برای حفظ تن درستی ما لازمند، نیز از بین میبرند. برفک مهبلی، عفونت های قارچی روده، کمبود ویتامین و تعدادی از اختلالات دیگر، حاصل استفاده از آنتی بیوتیک هاست. استفاده کلان از این داروها سبب شده که دودمان های مقاوم از آنها به وجود آید که هم در مقابل کاربرد دارو هم چنان زنده می مانند و هم در غیاب آن؛ یعنی در حالت عدی وضع بدن انسان. آنتی بیوتیک فقط نمایانگر رأس کوه یخی است که از بیرون آب نمایان است .

قسمت -3-
4. انفعال طب مدرن از قوانین سرمایه داری و سیاست
بر اساس یک بررسی مفصل که به وسیله ی کمیته ی فرعی سنای آمریکا در سال 1962 انتشار یافت مشخص شد از 4000 دارویی که متجاوز از 24 سال قبل به صورت قانونی وارد بازار دارویی کشور شده اند، تقریباً نیمی ارزش علمی تأیید شده ندارند و از آن زمان تاکنون ، تغییری در این وضع پیدا نشده است. جالبتر این است که بسیار از این فرآورده های بی فایده که به وسیله ی شرکت های بزرگ ساخته شده اند، به راستی خطرناکند و باعث بیماری شده اند.
میلتون سیلورمن، داروشناسِ پژوهشگر و فیلیپ لی، دستیار پیشین منشی HEW در کتابشان به نام "قرص،سود،سیاست" گزارش داده اند: (( اختلالات ثانویه ناخواسته ناشی از داروها، بیش از سرطان پستان قربانی میدهد. به قول مؤلفان، مسئله چنان صادر شده است که اثرات ناخواسته داروها، اکنون در ردیف ده علت عمده بستری شدن در بیمارستانها درآمده است.))
یکی از علت هایی که مانع از حذف طب جدید است، عجین شدن آن با تجارت است، تراست های دارو از پی پرکردن کیسه خود و تهی کردن جیب مردم، برای هر یک از علایم گوناگون بیماری ها، دارویی جدا ساخته و عامه ی پزشکان و توده مردم را به درمانهای علامتی عادت داده اند و این به طور قطع و یقین یکی از گناهان بزرگ و نابخشودنی و مستحق اشد مجازات کیفری است.
هر یک از بیماریها دارای علایم گوناگونی است؛
مثلاً در بعضی از کتابهای پزشکی برای بیماری اسکوربوت که در نتیجه کمبود یا فقدان ویتامین C در بند بروز میکند، بیست علامت مختلف ذکر کرده اند و هیچ پزشکی امروز شک ندارد که با خوردن انواع سبزیجات مخصوصاً کلم، تره تیزک و مرکبات؛ از قبیل لیمو ترش، پرتقال و نارنج که سرشار از ویتامین C هستند میتوان تمام این بیست علامت اسکوربوت را به طور کامل درمان کرد. این را درمان علتی میگویند؛ زیرا بیماری را از میان میبرد بی آنکه به درمان علائم مختلف اسکوربوت نیازی باشد.
در تازه ترین چاپ کتاب طب داخلی هاریسون نیز برای درمان اسکوربوت به همین مرکبات اشاره شده است، حال اگر تشخیص بیماری اندکی مشکل باشد و یا اینکه پزشک باید به خود اندکی زحمت دهد و با جستجو و بررسی دقیق آن را بیابد سازندگان داروها پزشک را از تجسس و تقحص برای دریافت علت بیماری باز میدارند و با تبلیغات بسیار فریبنده برای هر یک از علائم بیماریها به ویژه علائم بسیار چشمگیر و ناراحت کننده و دردناک، داروهایی رنگارنگ میسازند و به وفور در اختیار پزشکان و بیماران قرار میدهند و پزشکان را به این عادت میدهند که پشت و روی نسخه ها را از نام داروها سیاه کنند؛
مثلاً برای همین درمان بیماری اسکوربوت که به عنوان نمونه ذکر شد،
برای خونریزی ها یک دارو،
برای درد های استخوانی و مفصلی یک دارو،
برای التهاب و ورم لثه ها ولق شدن دندانها یک دارو،
برای درمان یبوست شدید یک دارو،
برای ضعف مفرط بدن یک دارو،
برای عفونت و چرکین شدن یک دارو،
برای درمان خستگی و کوفتگی بدن یک دارو
و برای علائم دیگر این بیماری نیز داروهایی دیگر ساخته اند. وحال آنکه این داروها همه دارای ترکیبات شیمیایی زیان بخش است و برای کبد و کلیه و جهاز هاضمه و مراکز عصبی و خونساز، سم و زهر است، چون هیچ یک علت اصلی بیماری را درمان نمیکنند!

سازندگان داروها از این راه روز وشب مال و منال مردم را به یغما میبرند ، آیا اینکار گناهی بزرگ نیست و آیا گناه کاران نباید مجازات شوند؟ در اینجا ممکن است کسی اعتراض کند و بگوید : چرا پزشک زیر نفوذ تراستها قرار میگیرد و داروهایی که آنان میسازند ، برای بیماران تجویز میکند؟!
پاسخ آن را از زبان یک پزشک لطیفه پرداز بشنوید، او میگفت: از زمان آدم ابولبشر تا اوایل قرن بیستم، پزشک دستور دارو میداد و داروساز آنرا میساخت و به بیمار میداد ولی از اوایل قرن بیستم تا کنون {یعنی از زمان کلید خوردن فاز نهایی اجرای پروژه نظم نوین جهانی!} داروساز دارو میسازد و پزشک چاره ای جز این ندارد که داروهای ساخته شده در لابراتوارهای داروسازی را برای بیماران تجویز کند. دانشجو نیز که در دانشکده پزشکی و کتاب های داروشناسی جز این داروها را نخوانده و نشناخته از استادان خود نشنیده و جز این نیاموخته، ناچار است پس از رسیدن به مقام پزشکی همین داروهای رایج ساخت لابراتوارهای داروسازی را با وجود احراز زیانهای آنها در نسخه ی بیمار بنویسد! (دارو مسئله پزشکی قرن، ص 303 و 305)
کشور های مهم تولید کننده ی دارو عبارتند از: آمریکا با 16 کارخانه و حجم معاملات 455/16 ملیون دلار، آلمان با 4 کارخانه و حجم معاملات 686/6 ملیون دلار، سوئیس با 3 کار خانه و حجم معاملات 897/4 ملیون دلار، انگلستان با 4 کارخانه و حجم معاملات 432/3 ملیون دلار، همچنین فرانسه با دو و کشورهای ژاپن ، هلند و ایتالیا هرکدام با یک کارخانه در رده های بعدی هستند.
آمار نشان میدهند که 32 شرکت دارویی با حجم معامله بیش از 35 ملیارد دلار، بازار جهانی دارو را در اختیار دارند و همه ساله چند صد تن ماده شیمیایی به نام داروی ضد درد، رفع سردرد ، خستگی و هزاران نام دیگر تولید میشود.
تبلغات نقش مهمی در توسعه ی بازار جهانی دارو دارد. درباره نقش تبلیغات کمراه کننده ی کارخانه های داروسازی در کشورهای دیگر، فراوان میتوان سخن گفت. بیشتر داروهایی که در جوامع سرمایه داریِ استعماری عرضه میشوند نه فقط بر حیوانات، بلکه بر ملتها و در پاره ای موارد بر مردم خود این کشورها نیز آزمایش میشوند.
{ذکر یک نکته اینجا الزامی است و آن اینکه بر طبق پروتکل های یهود، گردانندگان فعلی جهان و معماران نظم نوین جهانی پروژه های بسیار مخوفی برای ناباروری و ضعیف کردن نسل بشر و... در نظر گرفته اند که یکی از ابزارهای موثر پیاده سازی این نقشه هم طب مدرن است!!!!!!!!!!!}

5. آثار معکوس بر بیماران (بیماری های مضاعف دارو ساخته)
در سالهای اخیر شواهد روز افزونی درباره ی آثار داروهایی که دانشمندان برای درمان بیماری ها تولید کرده اند، موجود است که نشان میدهند این داروها خود بیماری ها و نارسایی های تازه ای به وجود آورده اند و در برخی موارد موجب مرگ بیماران هم شده اند.
یکی از شناخته شده ترین این بیماری ها تالیدوماید (Thalidomide) میباشد که موجبات نقص هزاران کودک را ایجاد کرده است!
اما به هیچ وجه تنها نمونه نیست. خطر اثر معکوس داروها برای بیماران بستری شده بسیار زیاد است. یک درصد از هزار بیماری که در آمریکا به بیمارستان مراجعه کرده اند، به واسطه واکنش آشکار در برابر دارو جان سپرده اند.بررسی دیگری در شش بیمارستان آمریکایی در سال 1971 نشان داد که واکنشهای دارویی مهلک در میان تمامی بیماران تحت درمان 44 درصد بوده. اگر این رقم در مورد همه بیماران ورودی به بیمارستانهای ایالات متحده اعمال شود، چیزی حدود 32 ملیون بیمارِ بستری شده در طول یکسال، رقمی بالغ بر 130000 مرگ را نشان خواهد داد!
در مطالعه جدیدتری که ملویل و جانسون در کتابشان به نام درمانِ منجر به مرگ در سال 1983 انجام داده اند ، گزارش کرده اند که طبق محاسباتی در ایالات متحده و بریتانیا در هر سال افرادی که بر اثر تجویز دارو جان خود را از دست میدهند بیشتر از کسانی هستند که در تصادف جاده ها کشته میشوند
یکی از بزرگترین فجایع حاصل از این داروها مقاومت و جهش یافتن عوامل ذره بینی بیماری زا در اثر استفاده از این داروهای شیمیایی است!!!!!!!


6. استفاده از روش آزمایش و خطا و غفلت از علت یابی بیماری

هاری بنجامین در کتاب درمان طبیعی میگوید: ((اگر کسی به بیمارستان اتاق انتظار شلوغ و پرجمعیت پزشکان سری بزند، به خوبی متوجه میشود که مسئله بیماری به دست علم پزشکی مدرن حل نشده است و در حقیقت چنین به نظر میرسد که این مشکل روز به روز غیر قابل حل تر میشود (و هر قدر دارو ها شیمیایی افزایش میابد به همان میزان بیماری ها هم افزایش می یابد). این بدین خواطر است که دانش پزشکی به جای آنکه علت بیماری ها را در داخل بدن افراد جستجو کند، آنها را از خارج مورد بررسی قرار میدهد، در نتیجه با اینکه حسن نیت دارد ولی این راه اشتباه را همچنان ادامه میدهد و با تجویز داروهای شیمیای، تزریقات و چاقوی جراحی در معالجه، بر ستمکاری و شناعت خود می افزاید.
بدین ترتیب گرچه این نوع پزشکی را علم خوانده اند، لیکن هیچگونه قائده و اساسی که بر وضع بیماری در داخل بدن انسان حکم رانی کند و آن را از بین ببرد وجود ندارد. در پزشکی رسمی همواره با روش معین و معلومِ آزمایش، اشتباه عمل شده و هر روز گره های محکمتری برمشکل های دیگر زده میشود. آنچه به صورت یک روش درمان در یک دهه مورد توجه و استقبال قرار میگیرد و به اصطلاح متد روز میشود، در دهه بعد ملغا میشود، {و علت این امر هم تکیه بر روش آزمون و خطاست!}مخلص کلام آنکه ما باید ضمن احترام به پزشکان و دستاورد های طب مدرن، به آرای نو در طب و بازنگری جدی در باره طب قدیم و سنتی بپردازیم و از هر راه ممکن برای تعمین سلامت جامعه دریغ نورزیم

در ادامه ضمن مرور مجدد طب مبانی طب مدرن، مختصری هم به طب سنتی و مبانی آن و طب قرآنی-اسلامی و مبانی آن میپردازیم


پزشکی جدید یا طب مدرن:
1- علمی است که بدن انسان را به طور سلولی مورد بحث قرار میدهد.
2- این طب وابستگی شدیدی به داروهای شیمیایی دارد.همچنین در این طب علل خیلی از بیماری ها مشخص و معین نیست(در ادامه مقاله علت این امر بیان خواهد شد و مواردی هم برای آن ذکر خواهد شد).
3- این طب بیشتر با معلول مبارزه میکند و بیمار ممکن است بارها و بارها تن به عنواع داروها و آزمایش ها و جراحی های مختلف دهد. این طب بدون دارو های شیمیایی و آزمایشگاه کارآیی چندانی ندارد، ضمناً هزینه آن نیز بسیار بالاست.!
4- در این طب بیماری های گوناگونی بر اثر استفاده از دارو ایجاد می شود که قابل تشخیص و درمان نیست(در ادامه مقاله مستنداتی در اثبات این مطلب ارائه خواهد شد )
5- در مجموع این طب عملاً آن اندازه که ادعا داشت، موفق نبوده است به همین دلیل انواع طب جایگزین به وجود آمده یا احیا شده اند. بیماری های یاتروژنیک که بر اثر مصرف داروهای شیمیایی و روش های درمانی مدرن به وجود می آیند در این ورش کم نیست.
6- در این طب درمان ها بیشتر علائمی است تا استدلالی و روش ها بیشتر استقرایی هست تا استنتاجی (در ادامه مقاله مستنداتی برای اثبات این مطلب ارائه خواهد شد).
7- در این طب غذا را چندان مؤثر در درمان یا علل بیماری ها نمیدانند. (دقیقاً نقطه مقابل طب اسلامی آنچنان که مولا علی ریشه و عامل اصلی بسیاری از بیماری ها را شکم و خوارکی ها معرفی کرده اند. در ادامه مقاله، علت این موضوع طب مدرن درباره غذا و تأثیر آن، تشریح خواهد شد)

طب قدیم یا طب سنتی:
1- علمی است که درباره بدن انسان، طبایع گوناگون، مزاجهای مختلف، اثر داروهای گیاهی با مزاجهای مختلف و گاهی اوقات جراحی و مزاج فصول و نوشیدنی ها و خوراکی ها بحث میکند.
2- در این علم علل بیماریها وسپس درمان توسط داروهای مختلف گیاهی و انواع معجون ها، خوراکیها، نوشیدنیها و بعضی مواقع توسط جراحی بیماری را درمان می کنند.
3- این طب از داروهای گیاهی و حیوانی و معدنی استفاده میکند.
4- حجامت، بادکش وفصد نیز در این طب وجود دارد.
5- شناخت و تشخیص بیماریها از طریق نبض، ادرار، مدفوع و علائم بالینی بیمار انجام میشود.

طب قرآنی اسلامی:
1- علمی است که درباره ساختار روحی و جسمی انسان صحبت میکند و برای غذای او اهمیت زیادی قائل است و هستی اش را در گرو غذایی که برایش مشخص شده میداند.

2- این طب بهترین روش پیشگیری را بیان میکند که هزینه چندانی ندارد و پایه و اساس درمان در این طب استفاده از غذاست و نه دارو.

3- در این طب آیات و ادعیه جایگاه ویژه ای دارند و تأثیر روح بر جسم در شفا و بیماری و توجه به شفا بخش حقیقی بسیار مورد تأیید و استفاده و تأکید است.
این طب سلامت روح و جسم را همزمان در نظر میگیرد.
در این طب، ابعاد مختلف روحی و روانی شخص را در نظر گرفته میشود و به تأثیر گناهان بر بیماریها و توبه و اعمال خیر در شفا یافتن توجه دارد، چیزی که در هیچ طب دیگری یافت نمی شود.

4- برگشت به فطرت و حرکت بر مبنای آن و توجه به مواد غذایی نام برده شده در قرآن، اساس طب قرآنی است و مبنای آن همان درمان از درون است که در فرمایش معروف امیر مومنان است
دواؤک فیک و ما تبصر و داؤک منک و ما تشعر
درد تو در درون جان تو است و تو نمى‏بینى و داروى تو، در خود تو است و تو نمى‏فهمى‏ (مفتاح السعادة ، ج 7 ، ص 382)

5- پایه و اساس درمان در این طب بر تغذیه است و نه دارو و در این طب، فرد بر مبنای طبع و مزاج خود و غذا و فصلی که در آن است عمل میکند.
مولا علی در خطبه یک نهج البلاغه در باب آفرینش انسان میفرمایند: (( ... و انسان را مخلوطی از رنگهای گوناگون، و چیزهایی همانند و سازگار و نیروهای متضاد و مزاجهای گوناگون، گرمی، سردی، تری، و خشکی قرار داد و...))

6- در این طب امکان شفا وجود دارد و به عنوان نمونه یکی از این شفاها به ماده ای غذایی به نام عسل اختصاص داده شده و در ادامه ی مقاله، داستان بسیار جالب و شگفت انگیزی درباره عسل درمانی یک فوق تخصص آلمانی که در جهان شهره است ارائه خواه شد.

ثُمَّ کُلی‏ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی‏ سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (69-نحل)
سپس از تمام ثمرات (و شیره گلها) بخور و راه‏هایى را که پروردگارت براى تو تعیین کرده است، براحتى بپیما! «از درون شکم آنها، نوشیدنى با رنگهاى مختلف خارج مى‏شود که در آن، شفا براى مردم است به یقین در این امر، نشانه روشنى است براى جمعیّتى که مى‏اندیشند. (69)

جالب است دوستان بدانند که با رعایت این روش در زمان رسول خدا طبیب مدینه از آن شهر رفت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نتیجه آن که طب قرآنی- اسلامی در صورت فراگیر شدن ساده ترین و بهترین روش زندگی را تأمین میکند و موجب ارتقای سلامت انسانهاست.

رابطه فراماسونری در داخل و خارج ایران (یک دشمن شناسی واقعی)

سلام دوستان 

به این لینک حتماْ مراجعه بفرماید 

برای خودمن بسیار بصیرت بخش و روشنگر بود 

 

رابطه فراماسونری در داخل و خارج ایران (یک دشمن شناسی واقعی)  

 

بعضی از فراز های این لینک ارزشمند رو خدمتتون عرض میکنم 

 

در این بخش قصد داریم یه معرفی دجال واقعی ( انگلیس ) و متحدان ایشان ( امریکا و رژیم منحوس اسرائیل ) پردازیم و نیز نفوذ انگلیس در حکومت ها و دولت های منطقه می پردازیم.
مثل نفوذ انگلیس و متحدانش ( امریکا و اسرائیل ) در عراق ، افغانستان و مصر و کشور های عربی مثل امارات و عربستان و..... نیز حلقه کیان (حلقه ماسونی ایرانی لندن نشین مثل محسن سازگار، سروش، مهاجرانی ، اکبر گنجی و... ونیز دیگر گروه های تحت نفوذ انگلیس )
............ 

 

کالبدشکافی یک حلقه



در سال 1368 ه.ش پس از معرفی سید محمد اصغری به عنوان نماینده رهبر معظم انقلاب اسلامی و سرپرست موسسه کیهان افرادی چون : ماشاءالله شمس الواعظین ، رضا کفاش تهرانی ، رخ صفت ، هادی خانیکی ، امین زاده ومحمد عطریان فر که تا پیش از این کیهان فرهنگی را تحت تاثیر آرا واندیشه های سروش منتشر می کردند ، از کیهان خارج می شوند . عطریان فرد به موسسه همشهری می رود و رضا تهرانی ، شمس الواعظین واحمد شامخی ، برادر محمود شامخی - داماد عزت الله سحابی- ماهنامه کیان را در سال 1370 ه.ش منتشر می سازند .اینان در ابتدا قصد داشتند نام « نمون» را برای نشریه خود برگزینند ، ولی از آنجا که بنیاد کیان آمریکا درصدد انتشار نشریه ای در داخل کشور بود ، این طیف از طریق محجوب - عضو شورای بنیان کیان آمریکا نمایندگی این بنیاد را می پذیرند. دست اندرکاران ماهنامه کیان با عناصری همچون بیژن حکمت ( ضد انقلاب فرارای از کشور) ، رامین جهانبگلو ، داریوش شایگان ( از همکاران ساواک و از عناصر دفتر رضا پهلوی ) ، میرزا آقا عسکر ( معروف به مانی و از عناصر وابسته به سازمان چریکهای فدایی خلق ) و ... غیره مرتبط گردند.

محمد قوچانی - نویسنده روزنامه های زنجیره ای - در 29 اردیبهشت ماه 1370 ، در مقاله ای در روزنامه عصر آزادگان ، با اشاره به حلقه کیان می نویسد : 107 نویسنده روشنفکر و سیاستمداری که در بیست وهفتم تیر ماه 1374 آن نامه را امضاء کرده بودند ، وارثان نسلی از مردان انقلابی دهه 50 بودند که با گذر از دهه 60 به اصلاح طلبان دهه 70 تبدیل شدند و آن نامه چون فهرست راهنمای جمعی از آنان به کار مخالفان اصلاحات می آمد ... اندکی پس از خشک چوبه های آتش گرفته کیهان فرهنگی و زن روز سابق دو نشریه جدید برآمدند . چنانچه « سروش نوجوان » به جای « سوره بچه های مسجد » نشسته بود ، « کیان » به جای «کیهان فرهنگی» و « زنان « به جای « زن روز» منتشر شد . 

............. 

 



افراد حلقه کیان در آغاز تماماً دارای یک گرایش خاص نبودند؛ برخی از آنها همچون حجاریان، علوی‌تبار، گنجی و باقی در دوره‌های معینی مرتبط و وابسته به نهادهای جمهوری اسلامی بودند و از نظر فکری، گرایش اصلی این افراد چپ‌گرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود.


* حلقه کیان

حلقه‌ کیان به عنوان معروف‌ترین مرکز مطالعاتی تجدیدنظرطلبان، در آغاز به توصیه و علاقه‌ شهید حسن شاهچراغی برای ایجاد کانونی فکری و دینی تشکیل شده بود و پیشینه آن به کانون فرهنگی نهضت اسلامی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی می‌رسد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این افراد به دعوت شاهچراغی در مؤسسه‌ کیهان دور هم جمع شدند و به انتشار کیهان فرهنگی تا سال 1369 پرداختند.(1)
افراد حلقه کیان در آغاز تماماً دارای یک گرایش خاص نبودند. برخی از آنها همچون حجاریان، علوی‌تبار، گنجی و باقی در دوره‌های معینی مرتبط و وابسته به نهادهای جمهوری اسلامی بودند.
از نظر فکری، گرایش اصلی این افراد چپ‌گرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود. به عنوان مثال موسوی‌خوئینی‌ها و حجاریان برای دانشجویان پیرو خط امام که سفارت آمریکا را تسخیر کرده بودند، در درون سفارت کلاس سیاسی گذاشته بودند.(2) اعضای حلقه کیان که ترکیبی از لیبرال‌ها و چپگرایان بودند، هر هفته چهارشنبه‌ها در منزل یکی از اعضا دور هم جمع شده و به بحث‌های معرفت‌شناختی و فلسفی می‌پرداختند.(3) این افراد با بازاندیشی افکار خود، غرب‌پژوهی را استراتژی مطالعاتی خود قرار داده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری (غرب) و درونی کردن آنها با ارزش‌های بومی و محلی، بهترین راهکار است و در همین راستا به تلفیق سه شکاف ملی، اسلامی و غربی تأکید می‌ورزند.(4)
آنها به مرور زمان، از مواضع اصولی و دینی نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته و با شعار توسعه سیاسی و پیوستن به نظام جهانی، به سوی تمدن و تفکر غرب و لیبرالی حرکت کردند.(5)
دگرگونی پایه‌های اندیشه‌های کسانی چون سعید حجاریان و برخی سازمان‌دهندگان اصلی جریان سیاسی دوم خرداد در این حلقه و تحت تأثیر آن شکل گرفت.(6)
عبدالکریم سروش در جواب این سؤال که آیا او و دوستانش در محفل کیان با برنامه و طرح قبلی از فضای عمومی انقلاب فاصله گرفته و به تأسیس جریان و جنبشی خاص اقدام کرده‌اند می‌گوید که: "برنامه‌ریزی و عزم قبلی در کار نبوده، بلکه به مرور زمان و در فضا و زمان مناسب این جریان مخاطب و مشتری پیدا کرده است ". (7)
بیشتر تخصص "عبدالکریم سروش " به عنوان استاد و پدرخوانده‌ محفل کیان در ترجمه و انتقال مفاهیم جدید غربی با رنگ و لعاب اشعار مولوی و تفکر غزالی بود. تلاش محوری وی تلفیق و هماهنگی بین افکار مدرن غربی و اسلامی بود و به همین دلیل برخی افراد بر او و همفکرانش نام "روشنفکران تلفیقی " نهاده‌اند. 
...................................... 

 

 



افراد حلقه کیان در آغاز تماماً دارای یک گرایش خاص نبودند؛ برخی از آنها همچون حجاریان، علوی‌تبار، گنجی و باقی در دوره‌های معینی مرتبط و وابسته به نهادهای جمهوری اسلامی بودند و از نظر فکری، گرایش اصلی این افراد چپ‌گرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود.


* حلقه کیان

حلقه‌ کیان به عنوان معروف‌ترین مرکز مطالعاتی تجدیدنظرطلبان، در آغاز به توصیه و علاقه‌ شهید حسن شاهچراغی برای ایجاد کانونی فکری و دینی تشکیل شده بود و پیشینه آن به کانون فرهنگی نهضت اسلامی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی می‌رسد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این افراد به دعوت شاهچراغی در مؤسسه‌ کیهان دور هم جمع شدند و به انتشار کیهان فرهنگی تا سال 1369 پرداختند.(1)
افراد حلقه کیان در آغاز تماماً دارای یک گرایش خاص نبودند. برخی از آنها همچون حجاریان، علوی‌تبار، گنجی و باقی در دوره‌های معینی مرتبط و وابسته به نهادهای جمهوری اسلامی بودند.
از نظر فکری، گرایش اصلی این افراد چپ‌گرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود. به عنوان مثال موسوی‌خوئینی‌ها و حجاریان برای دانشجویان پیرو خط امام که سفارت آمریکا را تسخیر کرده بودند، در درون سفارت کلاس سیاسی گذاشته بودند.(2) اعضای حلقه کیان که ترکیبی از لیبرال‌ها و چپگرایان بودند، هر هفته چهارشنبه‌ها در منزل یکی از اعضا دور هم جمع شده و به بحث‌های معرفت‌شناختی و فلسفی می‌پرداختند.(3) این افراد با بازاندیشی افکار خود، غرب‌پژوهی را استراتژی مطالعاتی خود قرار داده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری (غرب) و درونی کردن آنها با ارزش‌های بومی و محلی، بهترین راهکار است و در همین راستا به تلفیق سه شکاف ملی، اسلامی و غربی تأکید می‌ورزند.(4)
آنها به مرور زمان، از مواضع اصولی و دینی نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته و با شعار توسعه سیاسی و پیوستن به نظام جهانی، به سوی تمدن و تفکر غرب و لیبرالی حرکت کردند.(5)
دگرگونی پایه‌های اندیشه‌های کسانی چون سعید حجاریان و برخی سازمان‌دهندگان اصلی جریان سیاسی دوم خرداد در این حلقه و تحت تأثیر آن شکل گرفت.(6)
عبدالکریم سروش در جواب این سؤال که آیا او و دوستانش در محفل کیان با برنامه و طرح قبلی از فضای عمومی انقلاب فاصله گرفته و به تأسیس جریان و جنبشی خاص اقدام کرده‌اند می‌گوید که: "برنامه‌ریزی و عزم قبلی در کار نبوده، بلکه به مرور زمان و در فضا و زمان مناسب این جریان مخاطب و مشتری پیدا کرده است ". (7)
بیشتر تخصص "عبدالکریم سروش " به عنوان استاد و پدرخوانده‌ محفل کیان در ترجمه و انتقال مفاهیم جدید غربی با رنگ و لعاب اشعار مولوی و تفکر غزالی بود. تلاش محوری وی تلفیق و هماهنگی بین افکار مدرن غربی و اسلامی بود و به همین دلیل برخی افراد بر او و همفکرانش نام "روشنفکران تلفیقی " نهاده‌اند. 
...................... 

 

 





دشمن در این مرحله از تقابل با جمهورى اسلامى ایران با بهره گیرى از عنوان ((اصلاحات )) و ((اصلاح طلبى )) چند هدف مشخص را تعقیب مى کند :
1 – تضعیف ایمان و اعتقادات دینى مردم و حذف دین و رهبرى دینى از حکومت ،
2 – زمینه سازى براى ایجاد یک حکومت و نظام لائیک طرفدار غرب در ایران ،
3 – اعاده سلطه و در نهایت استعمار و استثمار ملّت ایران .
هنگامیکه آمریکا از اصلاحات در ایران سخن مى گوید و براى آن دل مى سوزاند و گریبان چاک مى دهد! منظورش رسیدن به این اهداف است .


حال ببینیم مصادیق اصلاحات آمریکایى چیست ؟ آمریکائیها از اصلاحات چه چیزى را اراده مى کنند؟
اگر آنچه را که آمریکایى ها، اروپائیها ، حکومتهاى وابسته به غرب (هم چون اسرائیل ، ترکیه و کشورهاى مرتجع منطقه ) جریانهاى ضد انقلاب خارج نشین ، دگر اندیشان ، روشنفکران وابسته ، فرصت طلبها و تجدیدنظر طلبهاى داخلى در طول این مدت درباره اصلاحات در ایران گفته اند استخراج و ملاحظه کنیم ، بخوبى مى توان به نیّات آنان و تضادّ این اصلاحات با امنیّت ملّى پى برد.
از مجموع اظهار نظرهایى که در طول یک دوره زمانى دو ساله صورت گرفته است حداقل 16 عنوان استخراج شده است ؛ که مى توان آنها را عناوین و سرفصل برنامه هاى اصلاحات آمریکایى دانست و به شرحى که خواهیم گفت تمام آنها در مقابل اصلاحات واقعى و در تقابل و تعارض با امنیّت ملّى کشور ما قرار دارند.
این عناوین عبارتند از :


O حذف دین از عرصه حیات سیاسى و اجتماعى کشور
O آزادى و اباحه گرى
O ختم انقلاب و پایان دوران انقلابیگرى
O برکنارى روحانیّت از مصادر امور و حذف نهاد روحانیّت شیعه
O تحدید و حذف ولایت فقیه و رهبرى جامعه
O تغییر قانون اساسى و برخى قوانین موضوعه کشور
O حذف نهادهاى پاسدار حاکمیت دینى
O توقف اجراى احکام اسلامى
O الحاق به فرهنگ جهانى (فرهنگ غربى )
O احیاى ملى گرایى و بازگشت به سنتهاى ماقبل اسلام
O برقرارى رابطه با آمریکا و همراهى با روند صلح خاورمیانه
O ورود سرمایه داران و شرکتهاى خارجى و بازکردن درهاى اقتصاد به روى غرب
O اصلاح و رفرم در دین (پروتستانتیزم )
O عمده کردن جریانهاى قومى و اقلیّت هاى موجود در کشور
O تغییر نگاه و نگرش نسبت به غرب
O پیاده کردن الگوهاى غربى 

........ 

 

 

 




قسمت اول

محمد خاتمی در اولین سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران : اگر دین هم در برابر آزادی قرار بگیرد این دین است که باید محدود شود نه آزادی !


سید محمد خاتمی، همبستگی، 16/8/79 ص2، مصاحبه با شبکه ان اچ کی : اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود، قطعاً مضر است ... مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل اینست که زنان بتوانند در عرصه­های مختلف حضور داشته باشند.

مهاجرانی، نشاط، 1/6/78: رقص را نباید همواره ناپسند دانست.



ابراهیم اصغر زاده، کیهان، 6/2/77 : حتی علیه خدا هم می­توان تظاهرات کرد.

 

بهزاد نبوی، جمهوری اسلامی، 13/2/79: خواستم سخنانم را مثل سوره توبه بدون بسم­الله شروع کرده باشم.

آقای کدیور در دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال 79 طی سلسله مباحثی تحت عنوان «پژوهش‌های قرآنی» ایراد کرد: «... یک زمانی مردم می‌گفتند چون عیسی (ع) این سخن را گفته پس درست است اما امروز عیسی که سهل است خود خدا هم اگر حرفی بزند و آن حرف با عقل مردم منطبق نباشد نخواهد پذیرفت. امروز خدا در جامعه هیچ کاره است. همه کاره مردمند.»

عبدالکریم سروش، ماهنامه کیان، بهمن 77: ولایت، منحصر در شخص نبی اکرم است و با رفتن او ولایت نیز خاتمه می­یابد؛ او خاتم نبوت و خاتم ولایت بود، ولایت پیامبر تعد از او به کسی منتقل نشده است.




عبدالکریم سروش، ماهنامه کیان، مهر و آذر 78 : کار اساسی پیامبر آن بود که اعراب را دچار بحران هویت نمود و آنها را هویت نو بخشید، امروز نیز تمدن متجدد غرب، ما مسلمانان را دچار بحران هویت نموده و دین توان رویارویی با تمدن غربی را ندارد. تنها منجی، عقلانیت مستقل است.

عبدالکریم سروش، روزنامه صبح امروز، 16/6/78 : در تعارض تکالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است؛ متأسفانه فقهای ما اطلاعات برون دینی ندارند و متوجه این نکات نیستند.

عبدالکریم سروش، ماهنامه زنان، دی ماه 78، ش59 : ارزش­های دینی دائما در تغییرند، اگر روزی فاطمه (س) می­گفت، بهترین زنان کسی است که نامحرم او را نبیند، امروز کسی نمی­تواند این را بپذیرد.

عبدالکریم سروش، روزنامه نشاط، 12/3/78 : فرهنگ شهادت خشونت آفرین است، اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان می­شود .
 


عبدالکریم سروش، زنان، ش59، دی ماه 78: به نظر من گفتار فاطمه که بهترین زنان کسانی­اند که «لایرین احداً و لایراهنّ» (و) رفتار او (فاطمه) در پنهان شدن از مقابل فرد نابینا نمی­تواند الگوی رفتاری زنان ما باشد.





ابراهیم یزدی، هفته نامه پیام هاجر، فروردین 77 : جامعه ولایی انحصارگر و مستبد است و ارزشی برای توده­ها قائل نیست



محمد کاظم محمدی اصفهانی، روزنامه ایران، 24/4/79: مردم حق دارند همه مسؤولین را به سؤال کشیده و از آنها انتقاد کنند حتی اگر آن مسؤول، پیامبر و امام معصوم باشد، بلکه به خود خدا هم می­توان اعتراض کرد و او را فتنه گر نامید.

تقی رحمانی، روزنامه فتح، 17/1/79 : چرا باید جریان سقیفه را تبدیل به یک کینه تاریخی کنیم؟ سؤال اینست که اگر طراحان سقیفه گناهکارند، پس تمام فرق اسلامی به جز شیعیان گناهکار و فریب خورده­اند و اگر این طور است، چرا آیه­الله بروجردی پذیرفتند که شیعه نیز در کنار چهار مذهب دیگر اهل تسنن قرار گیرد. این تعصب غیر معقول است که طراحان سقیفه را الی الابد گناهکار بدانیم.
 


دو هفته نامه ایران فردا، 8/10/78 : علی(ع) حکومت و ولایت را یک امر مردمی و امانتی از سوی مردم حکومت شونده تلقی می­کند، نه از طرف خدا؛ در ختم جنگ صفین و آتش بس هم، تسلیم رأی عمومی شد.




روزنامه خرداد، 22/8/78، ص6: قرآن بالصراحه یهود را به تورات ارجاع می­دهد و از مراجعه آنها به پیامبر انتقاد می­کند و تورات را هدایت و نور معرفی می­نماید، عیسی و انجیل را تأیید می­کند و انتظار پیامبر هم از یهود و مسیح عمل به تورات و انجیل بوده است نه قرآن.


ح.م. تبریز، روزنامه صبح امروز، خرداد 78: صحت قصه حضرت یوسف در قرآن کریم از محالات است.


محمد سعید حنایی کاشانی، ماهنامه کیان، فروردین 78: تراژدی حسین بن علی(ع) مشابه تراژدی­های آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتور است.


............ 

 

 

 

 

اصلاحات آمریکایی (1)

گفتمان دوم خرداد " چگونه از دل حلقه‌های "کیان " و "آیین " بیرون آمد

گفتمان دوم خرداد " چگونه از دل حلقه‌های "کیان " و "آیین " بیرون آمد

دستورالعمل‌های آمریکا برای از بین بردن تشیع

 مطالب بسیار ارزنده و بصیرت بخشی در این لینک زیر قرار دارد 

 

 
بعضی از فراز های متن اصلی رو خدمت دوستان تقدیم میکنم 
 
 
این کارشناس مسائل فرهنگی در ادامه سخنان خود گفت: در آمریکا مدتی پیش کتابی با عنوان « نقشه‌ای برای جدایی مکاتب الهی» منتشر شد؛ این کتاب حاوی دستورالعمل‌هایی برای چگونگی از بین بردن تشیع است لذا باید هوشیار بود که دشمن چگونه درباره اهداف شوم خود فکر و طراحی می‌کند.
 
این نماینده سرویس اطلاعاتی آمریکا ادامه می‌دهد که باید به صورت غیر مستقیم و پشت پرده کارکرد، لذا ما به جای ضرب‌المثل انگلیسی «اختلاف بیانداز و حکومت کن»، از جمله «اختلاف بیانداز و نابود کن» استفاده کرده‌ایم.
 
در این کتاب به صراحت می گویند که برای از بین بردن روحیه شهادت طلبی در میان شیعیان که از امام حسین(ع) آموخته‌اند، باید با استفاده از برخی مداحان و گردانندگان هیأت‌های‌ مذهبی مسئله شهادت طلبی را سست کنیم، به طوری که تشیع در افکار عمومی دنیا مکتبی خرافی معرفی شود و مرجمعیت دینی که سد مستحکمی برای نفوذ در مقابل ما است را نابود کنیم.

وی در ادامه برخی از موضوعات طراحی‌های دشمن برای مکتب تشیع و مراسم محرم و صفر را برشمرد و گفت: 1- ایجاد اختلاف میان شیعه و سنی و تقویت وهابیت، 2- لکه‌دارکردن فرهنگ عاشورا بوسیله قمه‌زنی، 3- آوردن آلات موسیقی در عزاداری‌ها،4- استفاده از اشعار سست و جلوگیری از طراحی اشعار عمیق، معنی دار و معرفتی 5- موضوعی که اخیراً با عنوان تفسیر مدرن عاشورا تبلیغ و ترویج می‌شود از جمله طراحی‌های دشمن برای مکتب تشیع و مراسم محرم و صفر است.

مقدم‌فر در خاتمه گفت: شبکه‌های خارجی فارسی زبان و اینترنتی‌ تلاش می‌کنند، عاشورا را سکولار مطرح می‌کنند و طوری تفسیر ‌کنند که مانع مدرنیته نباشد به طوری که اعلام می‌کنند اصلاح سیدالشهدا همان اصلاح‌طلبی سکولاریته است و تفسیر امانیستی برای عاشورا ارائه می‌دهند.
  
 

قاتلی به نام استر (هولوکاست ایرانی)

دومین لینک مهم رو خدمت دوستان تقدیم میکنم 

 

قاتلی به نام استر (هولوکاست ایرانی) 

 

هولوکاست ایرانی
کشتار 77000 ایرانی توسط یهودیان

مسلّماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیده‏اند، دشمن‏ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت... (المائده 82)


داستان مردخای یهود ی و دخترعموی فتنه گرش اِستردر دربار خشایارشا، پادشاه ایران(٦٤٨-٥٤٦)،گواه روشنی است ازحضور انبوه یهودیان درقلمرو دولت هخامنشی. دراین داستان، مردخای با حیله، فرمان عزل وشتی، ملکه ایران را که از فرمان شاه (در حالت مستی) مبنی بر برهنه ظاهر شدن در جشن سرپیچی کرده است، میگیرد.سپس استر زیبا، بانیرنگ مردخای، همخوابه خشایارشا میشود ،دل او را میرباید وسپس به ملکه قدرتمند ایران بدل میگردد .دراین زمان تکاپو ی یهودی اندر سراسر ایران چنان آزار دهنده است که هامان،وزیر پادشاه هخامنشی،تصمیم به اخراج ایشان میگیرد.ولی او،که به دروغ در کتاب عهد عتیق"دشمن یهودیان"خوانده شده (در باب دروغگویی و تحریفگری یهودیان در تورات و کتاب مقدس ، همان بس که بارها قرآن آنها را قومی تحریفگر دانسته و آنها را لعن کرده است و گفته مطالبی را به نفع خود می نوشتند و آگاهانه به خدا نسبت می دادند)،بادسیسه استر به دارآویخته میشود. آنگاه، یهودیان، باحمایت استر، به کشتارخونین و وسیع مخالفان خود دست میزنند و مردخای درمقام مرد قدرتمند ایران جای میگیرد .توصیف قساوت آمیز "کتاب مقدس - عهد عتیق – کتاب (سوره) استر" ازقتل عام بزرگان ایرانی به دست این میهمانان نو رسیده در روز سیزدهم ماه ادار حیرت انگیزاست:
ویهودیان بردشمنان خود پیروز شدند ..همه مردم از یهوذیان می ترسیدند و جرات نمی کردند در برابرشان بایستند.تمام حاکمان و استانداران ، مقامات مملکتی و درباریان از ترس مردخای ، به یهودیان کمک می کردند...به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده،کشتند.آنها در شهر شوش که پایتخت بود 500 نفر را کشتند...ده پسرهامان بن همدانای، دشمن یهود،راکشتند... و [جسد] ده پسر هامان را[درشوش]به دارآویختند... درروزچهاردهم ماه ادارنیز جمع شده سیصدنفر را درشوش کشتند... و سایر یهودیانی که درولایتهای پادشاه بودند...هفتاد و پنج هزارنفر از مبغضان خویش را کشته بودند...درروز چهاردهم ماه آرامی یافتند و آنرا روز بزم و شادمانی نگاه داشتند...این روز یعنی سالروز قتل عام 77000 ایرانی ( باید جمعیت ایران در 2600 سال پیش را در نظر گرفت . با توجه به آنکه جمعیت کم بوده است. این کشتار را می توان یک نسل کشی بحساب آورد) ، هر ساله تحت عنوان عید پوریم توسط یهودیان جشن گرفته می شود و در این روز وقیحانه به جشن و پایکوبی می پردازند.
در حالی که ما ایرانی ها سیزدهم فروردین را نحس دانسته و به یاد قتل عام اجدادمان به کوه و دشت پناه می بریم (تا توسط یهودیان کشته نشویم) آنها باید در جشن نسل کشی آنقدر شراب بنوشند تا تعادل خود را از دست بدهند.در نقشه خیالی ارض موعود که رژیم جعلی اسرائیل ترسیم کرده علاوه بر پهنه نیل تا فرات استان همدان نیز جزء خاکشان ذکر شده است فقط بخاطر مقبره استر و مردخای ابتدای خیابان شریعتی. باید به ایرانی بودن مسئولان تبریک گفت که نه تنها در هیچ کجا راجع به این واقعه هولناک سخن به میان نمی آورند بلکه برای آنها تابلویی در نظر گرفته می شود تحت عنوان زیارتگاه استر و مردخای!!؟ آیا کلمه زیارتگاه کلمه ای مقدس در فرهنگ شیعی ما نیست؟ آیا ما این واژه مقدس را فقط برای انسان هایی پاک از تبار عشق بکار نمی بریم؟ خواب تا کی؟
 

برای مشاهده ادامه مطالب و عکس ها به لینک درج شده میتوانید مراجعه فرماید

افشای والت دیزنی

در یک سری از مطالب لینک موضوعات بسیار مهم و ارزشمند و اثر گذار را خدمت دوستان عرضه میدارم 

 

۱- افشای والت دیزنی 

والت دیزنی موسس این کمپانی شیطانی، به اذعان بسیاری یک فراماسون اعظم و عضو «Order of DeMolay» بوده و سالها چهره و افکار شیطانی خود را پشت کارتون، فیلم و کتاب پنهان نموده است. هدف اصلی او «کنترل ذهن کودکان» است.
گزارش های زیر حاکی از این است که جمعیت قابل توجهی از کارکنان کمپانی دیزنی، همجنس باز بوده و پستهای کلیدی بخشهای این کمپانی را در اختیار دارند. به تعدادی از این گزارش ها توجه کنید:

- دیزنی با لایحه پورن (مسائل شهوت انگیز) اینترنتی و همینطور قانون حفاظت از کودکان در مقابل اینترنت که مسائل جنسی و شهوت انگیز را برای کودکان محدود می کند مخالفت کرد.
- Washington Times of October 8, 1998, p.A8

- در ژوئن 1996، دیزنی کمک کرد به راه اندازی ششمین همایش «روز همجنس بازان مرد و زن در دنیای دیزنی». دراین همایش، دیزنی اجازه داد تا دست اندرکاران همجنس باز، میکی ماوس (Mickey Mouse) و دونالد داک (Donald Duck) را به صورت عاشقان همجنس باز مرد به تصویر کشند. همینطور اجازه داد مینی ماوس (Minnie Mouse) و دیزی داک (Daisy Duck) به عنوان عاشقان همجنس باز دختر به تصویر کشیده شوند.

برای مطالعه ی مقاله کامل و عکس هایش، به لینک درج شده مراجعه بفرماید