اگر مطلب برایتان مفید بود التماس دعا برای پدر و مادرم...
(1): قال عمر: یا بن عَبَّاسٍ، أَتَدْرِی مَا مَنَعَ قَوْمَکُمْ مِنْهُمْ بَعْدَ مُحَمَّدٍ؟ فَکَرِهْتُ أَنْ أُجِیبَهُ، فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ أَکُنْ أَدْرِی فَأَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یُدْرِینِی، فَقَالَ عُمَرُ: کَرِهُوا أَنْ یَجْمَعُوا لَکُمُ النُّبُوَّةَ وَالْخِلافَةَ، فَتَبَجَّحُوا عَلَى قَوْمِکُمْ بَجَحًا بَجَحًا، فَاخْتَارَتْ قُرَیْشٌ لأَنُفْسِهَا فَأَصَابَتْ وَوُفِّقَتْ ( نام کتاب : تاریخ الطبری = تاریخ الرسل والملوک، وصلة تاریخ الطبری نویسنده : الطبری، أبو جعفر جلد : 4 صفحه : 223 - نام کتاب : الکامل فی التاریخ نویسنده : ابن الأثیر، أبو الحسن جلد : 2 صفحه : 439 )
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض شد دوستان
در پی این پیام خصوصی:
نقل قول:
سلام خدمت علی اقا
یه راست میرم سر اصل مطلب ما یه قومی داریم که تو خونشون پر جن شده میخواستم بدونم
شما کتابی یا راهنمایی چیزی ندارین تا بیخیال این خانواده بشن نا گفته نماند این خانواده بسیار مذهبی هستن
یا علی
لازم دیدم تا یکسری از معتبرترین ادعیه و اذکار و حرزهایی که از 14 معصوم در این خصوص رسیده است را تقدیم کنممورد شماره 1:
دعای مجرب:
این دعا جزو ادعیه صبح و شام است که بنده به توفیق الهی معمولاً هر رزو صبح میخوانم
به معنی آن توجهی ویژه کنید که بسیار بسیار ارزشمند است!روایت است از انس که گفت:
حضرت رسول(صلوات الله علیه) فرمود که هر کس این دعا را در هر صبح و شام بخواند خداوند عز و جل چهار ملک بر او موکل کند که او را از رو به رو و پشت سر و راست و چپ محافظت کنند و در امان خداوند باشد و اگر همه ی خلایق از جن و انس تلاش کنند که به او آسیبی رسانند نخواهند توانست.
نتوانند و آن دعا این است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
بِسْمِ اللهِ خَیْرِ الْأَسْماءِ
بِسْمِ اللهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّماءِ
بِسْمِ اللهِ الَّذی لا یَضُرُّ مَعَ اِسْمِهِ سَمُّ وَلاداءٌ
بِسْمِ اللهِ اَصْبَحْتُ وَ عَلَی اللهِ تَوَکَّلْتُ
بِسْمِ اللهِ عَلی قَلْبی وَ نَفْسی
بِسْمِ اللهِ عَلی دِینی وَ عَقْلی
بِسْمِ اللهِ عَلی اَهْلی وَ مالی
بِسْمِ اللهِ عَلی ما اَعْطانی رَبی
بِسْمِ اللهِ الَّذی لا یَضُرُّ مَعَ اِسْمِهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لافِی السَّماءِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ
اللهُ اللهُ رَبّی لا اُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً
اَللهُ اَکْبَرُ اَللهُ اَکْبَرُ وَ اَعَزُّ وَ اَجَلُّ مِمّا اَخافُ وَ اَحْذَرُ عَزَّ جارُکَ وَ جَلَّ ثَناؤُکَ وَ لا اِلهَ غَیْرُکَ
اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسی
وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سُلْطانٍ شَدیدٍ
وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْطانٍ مُریدٍ
وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ
وَ مِنْ شَرِّ قَضاءِ السُّوءِ
وَ مِنْ کُلِّ دابَّهٍ اَنْتَ اخِدٌ بِناصِیَتِها
اِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ وَ اَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفیظٌ
اِنَّ وَلِیّیِ اللهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّیَ الصّالِحینَ
فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیم.
مهج الدعوات و منهج العنایات، تألیف سید بن طاووس، باب حرز ها و تعویذهای ارزشمند برای جملگی چیزهای ترس آور، مورد 12، ص 122
معنی بسیار ارزشمند این دعا:
به نام خدای بسیار بخشنده مهربان
به نام خدایی که بهترین نامها است
به نام خدایی که پروردگار زمین و آسمان است.
به نام خدایی که ضرر نمیرساند با اسم او هیچ زهری و دردی.
به نام خدا صبح کردم و بر خداوند توکل کردم،
به نام خدا محافظت می نمایم بر قلبم و نفسم،
به نام خدای محافظت میکنم از دینم و عقلم،
به نام خدا محافظت میکنم از اهل (خانواده) ی خود و از مال خود،
به نام خدا بر هر آنچه که پروردگار من به من عطا کرده است،
به نام خدایی که ضرر نمیزند هیچ چیزی با اسم او در زمین و آسمان و او است که بسیار شنوا و داناست.
الله الله پرودگار من است و به او شرک نمیورزم،
خدا بزرگتر است، خدا بزرگتر است و عزیز است و خدا عظیم تر است از آنچه می ترسم از او و دوری می جویم از او،
عزیز است پناه آورنده ی به تو و عظیم است سپاس تو و پاکیزه است نامهای تو و خدایی جز تو نیست
خدای من، همانا من پناه می برم به تو از شر نفسم
و از شر هر پادشاه شدید
و از شر هر شیطان سرکشی
و از شر هر جبار ظالمی
و از قضای بد
و از شر هر حرکت کننده ای که تو گرفته ای پیش سر او را
به درستی که تو بر صراط مستقیمی و به درستی که تو بر هر چیز نگهبانی
و به درستی که دوست من خدایی است که نازل کرد کتاب را و او متولی صالحان است،
پس اگر اعراض نمایند بگو، بس است مرا خدا، نیست خدایی جز او، بر او توکل کرده ام و اوست خداوند عرش بزرگ
حتماً متن عربی که کلام معصوم است خوانده شود و به معنی هم توجه شود!
--------------------------------------------------------------------------------
مورد شماره 2:
آیات سخره
این آیات جزو اعمال هنگام خوابیدن است و من در چند باری که در جایی ناجور مجبور شدم تنها بخوابم از آنها استفاده کردم و بسیار نافع است
نقل قول:
گاهی انسان هنگام خوابیدن احساس میکند که حال بدی به او دست داده که ممکن است در اثر اذیت و آزار اجانین یا شیاطین باشد، لذا خواندن این آیات با صدای بلند خصوصاً هنگام تنها خوبیدن و برای دفع آزار آنان بسیار مناسب است.
باز هم به معنی این آیات شریفه دقت فرمایید:
إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ
یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ
أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ
ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ
وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا
وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ. (آیات 54 تا 56 سوره ی اعراف)
پروردگار شما، خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس به تدبیر جهان هستى پرداخت
با (پرده تاریک) شب، روز را مى پوشاند و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخّر فرمان او هستند.
آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او) ست! پر برکت (و زوالناپذیر) است خداوندى که پروردگار جهانیان است! (54)پروردگار خود را (آشکارا) از روى تضرّع، و در پنهانى، بخوانید! (و از تجاوز، دست بردارید که) او متجاوزان را دوست نمىدارد! (55)
و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید! (بیم از مسئولیتها، و امید به رحمتش. و نیکى کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است! (56)
فلاح السلائل ص 278--------------------------------------------------------------------------------
حتماً متن عربی که کلام معصوم است خوانده شود و به معنی هم توجه شود!--------------------------------------------------------------------------------
مورد شماره 3:
حرز ابودجانه:
نقل قول:
برای در امان ماندن از آزار اجنه و شیاطین حرز ابودجانه، منقول از پیامبر اکرم صلوات الله علیه را نوشته و همراه خود داشته باشد.توجه کنید که حرز ابودجانه را خود شخص باید بنویسد و آن را همراه خود داشته باشد!
بسم الله الرحمن الرحیم هذا کتابُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ رَبِّ العَالَمینَ اِلی مَن طَرَقَ الدّارَ مِنَ العُمارِ وَ الزُوّارِ اِلّا طارِقاٌ یَطرُقُ بِخَیرٍ اَما بَعدُ فَاِنَّ لَنا وَلَکُم فِی الحَقِّ سَعَةً فَاِن تَکُ عاشِقاً مُولِعاً اَو فاجِراً مُقتَحِماً فَهذا کِتابُ اللهِ یَنطِقُ عَلَینا وَ عَلَیکُم بالحَقِّ اِنُا کُنّا نَستَنسِخُ ما کُنتُم تَعملَونَ وَرُسُلُنا یکتُبُونَ ما تَمکُرُونَ اُترُکُوا صاحِبَ کَِتابی هذا و انطَلِقوا اِلی عَبَدَةِ الاَصنامِ وَ اِلی مَن یَزعَمُ اَنَّ مَعَ اللهِ اِلهاً اخَرَ لا اِلهَ اِلا هُوَ کُلُّ شَی ء هالَکٌ اِلا وَجهَهُ لََهُ الحُکمُ وَ اِلَیهِ تُرجَعُونَ حم لا یُنصَرونَ حمعسق تَفرَّقَت اَعداءُ اللهِ وَ بَلَغَت حُجَّةُ اللهِ وَ لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِااللهِ العلی العظیم فَسَیَکفیکَهُمُ اللهُ وَ هُوَ السَّمیعُ العَلیمُ المصباح، کفعمی، ص ۲۲۹
در مورد این حرز و واقعه ای که باعث شد رسول الله این حرز را به ابودجانه تعلیم دهد میتوانید به این لینک هم مراجعه فرمایید: http://www.asemoni.com/religion/prayer/a...-djanh.php--------------------------------------------------------------------------------
مورد شماره 4:
حرز امام هادی علیه السلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا عَزیزَ الْعِزِّ فى عِزِّهِ ما اَعَزَّ عَزیزَ الْعِزِّ فى عِزِّهِ
یا عَزیزُ اَعِزَّنى بِعِزِّکَ
وَ اَیِّدنى بِنَصْرِکَ
وَادْفَعْ عَنّى هَمَزاتِ الشَّیاطینِ
وَادْفَعْ عَنّى بِدَفْعِکَ
وَامْنَعْ عَنّى بِصُنْعِکَ
وَاجْعَلْنى مِنْ خِیارِ خَلْقِکَ
یا واحِدُ یا اَحَدُ یا فَرْدُ یا صَمَدُبه نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانىاش همیشگى است،
اى که عزّتش عزیز است در عزّتش،چه عزیز است آنکه عزّتش عزیز است در عزّتش،
اى عزیز،عزیزم گردان به عزّتت،
و تأییدم کن به یارىات،
و وسوسهها و حملات شیطان را از من دور کن،
و دفاع کن از من به دفاعت،
و بازدار از من به کردارت،
و مرا از خوبان بندگانت گردان،
اى یگانه،اى یکتا،اى تنها،اى بىنیاز.مفاتیح الجنان و باقیات الصالحات، باب پنجم، امر هشتم ص 438
نقل قول:
پس از نافله مغرب خواندن این حرز مناسب است
بنده گاهی اوقات از این حرز هم استفاده میکنم--------------------------------------------------------------------------------
مورد شماره 5:
تعویذی است که رسول الله صلوات الله علیه در جنگ وادی القری با خود داشتند و نگه دارنده ی آن در حفظ خدای متعال خواهد بود
و هر که آن را نوشته و به خود بیاویزد در امان خدای متعال، در حفظ خدا، در خجاب او، در غلبه ی او و حمایت او خواهد بود و فرشتگان او را محافظت میکنند!
بنده خودم این حرز را نوشته ام و برگردنم آویخته ام و از این حرز استفاده میکنمبسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین إیاک نعبد و إیاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین أنعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین الله لا إله إلا هو الحی القیوم لا تأخذه سنة و لا نوم له ما فی السموات و ما فی الأرض من ذا الذی یشفع عنده إلا بإذنه یعلم ما بین أیدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشیء من علمه إلا بما شاء وسع کرسیه السموات و الأرض و لا یئوده حفظهما و هو العلی العظیم شهد الله أنه لا إله إلا هو و الملائکة و أولو العلم قائما بالقسط لا إله إلا هو العزیز الحکیم هو الله الذی لا إله إلا هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم هو الله الذی لا إله إلا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون هو الله الخالق البارئ المصور له الأسماء الحسنى یسبح له ما فی السموات والأرض و هو العزیز الحکیم قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر إنک على کل شیء قدیر تولج اللیل فی النهار و تولج النهار فی اللیل و تخرج الحی من المیت و تخرج المیت من الحی و ترزق من تشاء بغیر حساب هو الله الذی لا إله إلا هو إلها واحدا أحدا فردا صمدا لم یتخذ صاحبة و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا و هو الله الذی لا یعرف له سمی و هو الرجاء و المرتجى و الملتجأ و إلیه المشتکى و منه الفرج و الرجاء و أسألک یا الله بحق هذه الأسماء الجلیلة الرفیعة عندک العالیة المنیعة التی اخترتها لنفسک و اختصصتها لذکرک و منعتها جمیع خلقک و أفردتها عن کل شیء دونک و جعلتها دلیلة علیک و سببا إلیک فهی أعظم الأشیاء و أجل الأقسام و أفخر الأشیاء و أکبر العزائم و أوثق الدعائم لا ترد داعیک بها و لا تخیب راجیک و المتوسل إلیک و لا یذل من اعتمد علیک و لا یضام من لجأ إلیک و لا یفتقر سائلک و لا ینقطع رجاء مؤملک و لا تخفر ذمته و لا تضیع حرمته فیا من لا یعان و لا یضام و لا یغالب و لا ینازع و لا یقاوم اغفر لی ذنوبی کلها و أصلح لی شئونی کلها و اکفنی فی الدنیا و الآخرة و عافنی فی الدنیا و الآخرة و احفظنی فی الدنیا و الآخرة و استرنی فی الدنیا و الآخرة و قرب جواری منک فأنت الله لا إله إلا أنت باسمک الجلیل العظیم توسلت و به تعلقت و علیه اعتمدت و هو العروة الوثقى التی لا انفصام لها و لا تخفر ذمتی و لا ترد مسألتی و لا تحجب دعوتی و لا تنقص رغبتی و ارحم ذلی و تضرعی و فقری و فاقتی فما لی رجاء غیرک و لا أمل سواک و لا حافظ إلا أنت یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله لا إله إلا أنت وحدک لا شریک لک و لا إله غیرک أنت رب الأرباب و مالک الرقاب و صاحب العفو و العقاب أسألک بالربوبیة التی انفردت بها أن تعتقنی من النار بقدرتک و تدخلنی الجنة برحمتک و تجعلنی من الفائزین عندک اللهم احجبنی بسترک و استرنی بعزک و اکنفنی بحفظک و احفظنی بحرزک و احرزنی فی أمنک و اعصمنی بحیاطتک و حطنی بعزک و امنع منی بقوتک و قونی بسلطانک و لا تسلط علی عدوا بجودک و کرمک إنک على کل شیء قدیر
مهجالدعواتومنهجالعنایات ص : 74--------------------------------------------------------------------------------
و در نهایت
از امام صادق علیه السلام منقول است که:
هر کس معوذتین (سوره ی فلق و ناس) را در بامداد و شبانگاه 3 بار بخواند از همه بلاها ایمن گردد و سحر بر وی کار نکند.
توجه:
از بین دستورات بالا ۳ تا کار اول رو پیشنهاد میکنم و اگر انجام بدهید ان شاء اللهمشکل حل میشود
بسیار مجرب است و شخصا چندین مورد رو ازشون دیدم
دنبال رمال و جن گیر و دعا نویس هم نرید . همین دستورات که از معصوم رسیده رو به نیت تبعیت از همون معصوم انجام بدید (این تبعیت خیلی خیلی مهمه از خود اون عمل مهمتره )
اولا اون حرز ابودجانه رو با وضو رو به قبله و به تبعیت از پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) بنویسید و همراه داشته باشید
در ضمن چون بیشتر اذیت ها موقع خواب هست قبل خواب یک ایه الکرسی بخونید و با دست دور محل خواب خط بکشید
و ایات سخر رو با صدای بلند بخونید
یاد آوری میکنم که:
این تبعیت خیلی خیلی مهمه از خود اون عمل مهمتره
وقتی به نیت تبعیت میخوانید
در حقیقت تحت ولایت صادر کننده ی عمل که در این جا (حرز ابودجانه) می شود رسول الله قرار میگیرید
و بدون نیت تبعیت اینها اثر خاصی ندارند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
این داستان حاوى مطالبى است که براى جلوگیرى از به دام افتادن انسان در دست بعضى از افراد فاسد و منحرف بسیار مفید است.
نقل قول از یک عالم ربّانی:
داستان مذکور از این قرار بود که شخصى به نام عبد الصمد همدانى در شرح حال خود مىنویسد: من در ایام جوانى خاطر خواه دختر عمویم شدم و هر چه از او خواستگارى کردم مرا رد کردند. و چون از عشق او مىسوختم فکر کردم به عراق بروم تا شاید در اثر دور شدن از او آرام بگیرم؛ لذا عازم عراق شده، به نجف اشرف رفتم.
آن زمان صحن مقدس امیر المؤمنین علیه السلام اتاقهایى داشت که طلبهها و اشخاص غریب در آنها ساکن مىشدند. اتاقى گرفته، در آن ساکن شدم. یک شب در اتاق خود نشسته بودم که درویشى آمد و گفت: یا هو ! گفتم: بفرمایید.
درویش وارد اتاق شده، گفت: در پیشانى تو حقیقتى مىبینم. گفتم: چه مىبینى؟ گفت: تو به مقامات عالى مىرسى. سپس گفت: تو عاشق دختر عمویت هستى. آنگاه نام دختر عمو و عمویم را برده، اضافه کرد: چند روز است از تبریز حرکت کردهاى، فلان شب رسیدى، بین راه با فلان و فلان برخورد کردى، خلاصه تمام گذشتهى مرا خبر داده و گفت: دختر عمویت را که در فراقش مىسوزى امر مىکنم امشب نزد تو بیاید. با او حرف بزن و هر نشانهاى که خواستى از او بگیر. انگشترى را هم که خودت به او دادهاى به تو مىدهد تا مطمئن شوى که خود اوست، لکن حق ندارى به او دست بزنى. نیم ساعت نزد تو مىنشیند و مىرود.
درویش این را گفت و رفت. من نیز در حالى که احتمال مىدادم او از اولیاى خدا باشد سخت مضطرب شده، به انتظار نشستم. ساعت دوازده شب بود که دختر عمویم سراسیمه و نفس زنان وارد اتاق شد. گفتم: کجا بودى؟! گفت: تو مرا آوردى. آنگاه از هر کدام از نشانههایى که بین ما بود از عمویم، از شهر تبریز و... سؤال کردم، همه را درست جواب داد و بعد از نیم ساعت گفت: من مأمورم این انگشتر را به تو بدهم. انگشتر را داد و خدا حافظى کرد و رفت.
صبح فردا سر و کلهى درویش پیدا شده، گفت: هو! بنده که با آن شواهد و قرائن به او اعتقاد پیدا کرده بودم گفتم: درویش! خوش آمدى. او وارد اتاق شده،
قضایاى دیشب را با خصوصیات آن دختر و صحبتها و سؤال و جوابها، همه را گفت، به طورى که گویا اینجا بوده است. گفتم: درویش! به تو ایمان آوردم. گفت: شرط این راه تسلیم بودن است. سعى کن که مخالفت نکنى! من تو را به مقامات عالى مىرسانم. دستور اول این است که از امروز وضو نگیرى و با تیمم نماز بخوانى!
دقت کنید همین یک دستور براى بطلان راه او کافى بوده است؛ زیرا حقایق در ضمن عمل کردن به وظایف شرعیه به دست مىآید. آنها که طریقت را در عرض شریعت قرار داده و خیال کردهاند طریقت راهى است و شریعت راهى دیگر، در مسیرى گام برداشتهاند که دیر یا زود نشانههاى بطلان راه آنان ظاهر خواهد شد.
خلاصه هر روز دستور تازهاى مىداد؛ امروز بدون وضو، فردا بدون تیمم، روز دیگر اگر جنب شدى غسل نباید بکنى، حرم هم حق ندارى بروى، کمکم نماز هم نباید بخوانى و مواظب باش مخالفت نکنى که راه خطرناک است!
من نیز یکى دو روز غسل نکردم، حرم هم نرفتم، نماز هم نخواندم، تا اینکه یک شب متوجه شدم دلم گرفته و قلبم سیاه شده است. گفتم: خدایا ! دارم مىمیرم چه کنم؟
اگر کسى قلبش زنده باشد خیلى زود آثار عمل ظلمانى یا نورانى را در خود احساس مىکند. راه خدا قلب را زنده مىکند و دل را آرامش مىدهد، در حالى که در راه شیطان انسان همیشه مضطرب است. اگر خداى نکرده مؤمن در تشخیص خود دچار خطا شده، به راه نادرست گرفتار گردد بهترین دلیلش دل اوست که آرام ندارد.
در ادامه مىنویسد: با خود گفتم: پدر این مقام بسوزد! ما مقامات عالیه نخواستیم؛ لذا صبح زود برخاستم و به حمام رفته غسل کردم. سپس به حرم رفته، زیارت کردم و نماز و دعا خواندم و تصمیم گرفتم درویش را فراموش نمایم.
نیمههاى شب در اتاق خود نشسته بودم که ناگهان متوجه شدم قدرت مرموزى مرا از اتاق بیرون مىکشد. بىاختیار از اتاق خارج شدم. از صحن نیز بیرون آمده، به طرف وادى السلام نجف حرکت کردم! اصلاً اختیارى از خود نداشتم. وارد وادى السلام شده، از پلههاى سردابى که گاهى اموات را در آن مىگذاشتند پایین رفتم! دیدم درویش آنجا نشسته است. مقدارى استخوان جلوى خود جمع کرده، شمعى مقابل خود روشن نموده و با حال عصبانیت دارد به من فحش مىدهد که هان! چرا مخالفت کردى؟ پدرت را در مىآورم! چنین و چنان مىکنم! خطاب به شمع مىکرد و اینها را مىگفت.
همینکه مرا دید گفت: آمدى؟ گفتم: بلى، آمدم. گفت: ببین اینجا کجاست! اگر بخواهم سرت را جدا کنم مىتوانم؟ من که تمام وجودم را ترس گرفته بود و به شدت مىلرزیدم، گفتم: بلى، مىتوانى. گفت: توبه کن و مواظب باش که دیگر مخالفت نکنى. این دفعه اگر مخالفت کنى تو را به اینجا آورده، سرت را مىبرم! گفتم: چشم، هر امرى کردید اجرا مىکنم. بعد گفت: خوب برو. همینکه گفت: برو، گویا رها شدم و آن قدرت مرموزى که مرا آورده بود آزادم کرد و با اختیار خود به اتاق باز گشته، خوابیدم.
مجددا صبح فردا به حمام رفته، غسل کردم. سپس به حرم رفته، ابتدا استغفار و توبهى جانانهاى نمودم. آنگاه عرض کردم: یا امیر المؤمنین! این درویش از علاقهى من به دختر عمویم سوء استفاده کرده و مرا به این روز انداخته است. شما مرا از دست او نجات دهید، من دیگر دختر عمویم را نمىخواهم.
شب نیز از ترس به اتاق نرفته، در همان ایوان مبارک خوابیدم و بحمد اللّه دیگر از درویش خبرى نشد.
مفضّل از امام صادق علیه السلام در بارهى عشق سؤال کرد، فرمودند:
((قلوب خلت عن ذکر اللّه فأذاقها اللّه حبّ غیره.))(( دلهائى از یاد خدا تهى شدهاند و خدا محبّت غیر خود را به آنها چشانده است.))"بحار الانوار، ج 70، ص 158، ح 1"
البته ممکن است اولیاى خدا بر خلاف فهم یا سلیقهى افراد دستورى بدهند و یا احیانا مانند طبیبى که بیمار خود را از خوردن یک غذاى مقوى پرهیز مىدهد به خاطر رعایت مصالحى یک عمل مستحب را بگویند موقتا ترک کنید، امّا هرگز خلاف واجبات و محرمات از آنها شنیده نخواهد شد، چرا که :
((حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الى یوم القیامة.))((حلال محمد صلوات الله علیه، حلال است تا روز قیامت و حرامش هم حرام است تا روز قیامت))" اصول کافى، ج 1، ص 58، کتاب فضل العلم، باب البدع و الرأى و المقائیس، ح 19"
و این حکم براى هیچ مقامى استثنا نشده است.
امّا در بارهى اینکه او چگونه چنین قدرتى را از راه شیطانى به دست آورده است باید عرض کنم: از آنجا که سنت خداى متعال بر این است که هر کس عملى انجام دهد مزد او را عطا فرماید، اشیا و موجودات را طورى خلق کرده که لازمهى هر عملى اثرى است. همچنان که اگر دستها را به هم بزنید ناگزیر صدایش بلند مىشود و ارتباطى به نیت و ایمان و کفر ندارد؛ لذا اگر انسان خلاف نفس کرده، خود را زجر دهد چنانچه براى خدا باشد اثر خدایى دارد و به خدا نزدیک مىشود و اگر براى خدا نباشد باز هم آثارى دارد که همان اثر غیر خدایى دستمزد او محسوب مىگردد. چنانکه اگر یک کافر هم درختى بکارد سبز مىشود.
یک دانهى گندم قابلیت آن را دارد که هفت خوشه و هر خوشه صد دانه بدهد، حال اگر همین دانه با شرایط علمى در زمین صالحى کاشته شود اگر چه به دست کافرى باشد بىتردید نتیجهاى مطلوب خواهد داشت.
{مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ}(( مثل کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند بذرى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد،) دو یا چند برابر مىکند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست)) "261-بقره"
نفس انسان نیز اگر با شیاطین سنخیت پیدا کند آنها با او رفیق مىشوند و اگر در اثر تزکیه پاک گردد ملک با او قرین خواهد شد. این افراد در اثر ریاضتهاى باطل و کثیف، انسان را از مرتبهى انسانیت تنزل داده، او را قرین و هم سنخ شیاطین مىکنند و توسط آنان به کارهاى غیر عادى دست مىزنند؛ لذا انسان براى اینکه بداند در مسیر حق قرار گرفته یا نه، باید ببیند به کجا نزدیک مىشود، به خدا یا به شیطان؟ هر کدام داراى آثار و علائمى است.
اولیاى خدا دلبرند، حیات بخشاند، در اثر معاشرت با آنها یقین انسان به خدا زیاد شده، دنیا در نظرش کوچک مىگردد. اضطرابات و نگرانىهایش از بین رفته، آرامش پیدا مىکند. محبت خدا و اولیاى او در دلش زیادتر مىشود. اینک ببین آیا آثار قرب به خدا را در خود مىیابى؟
کسى که در صدد اصلاح نفس و روح خود برآمده، درست مانند کسى است که جسم خود را در وزنهبردارى، پرش، یا کارهاى دیگر تربیت مىکند. این افراد شاید قوت چندانى هم ندارند، ولى در اثر تربیت، حرکتهایى مىکنند که ممکن است آن را در حد سحر بدانند. نفس و روح نیز همینطور است. اگر این سرمایهى معنوى را از راه خودش و براى خدا تربیت کردى سلمان و ابوذر مىشوى و اگر بر خلاف حقیقت سیر نمودى آنقدر تنزل مىکنى که با شیاطین محشور خواهى شد و این لازمهى طبیعى سنخیت و مشابهت است.
دوستان این داستان رو نقل نکردم که کلی سوال در باره ی جن و جادو و... بپرسید و یا اصلاً ذهنتون رو خیلی درگیر این مطالب کنید، امیدوارم اصل کلام رو گرفته باشید
در ضمن اون دختری که اومد سراغ اون مرد، از جنس اجنه بوده و دختر واقعی نبوده، و یکی از علتهایی هم که پیرمرد درویش میگه نباید بهش دست بزنی برای همین بوده.
و نکته ی آخر اینکه اگه کسی واقعاً به خدا توکل کنه و مثل این مرد یه توسل درست و حسابی هم به اهل بیت بکنه، این جماعت اجنهو شیاطین و رمّالان و ... هیچ غلطی نمیتونن بکنن
بالاخره این عالم صاحب داره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام دوستان
به این لینک حتماْ مراجعه بفرماید
برای خودمن بسیار بصیرت بخش و روشنگر بود
رابطه فراماسونری در داخل و خارج ایران (یک دشمن شناسی واقعی)
بعضی از فراز های این لینک ارزشمند رو خدمتتون عرض میکنم
در این بخش قصد داریم یه معرفی دجال واقعی ( انگلیس ) و متحدان ایشان ( امریکا و رژیم منحوس اسرائیل ) پردازیم و نیز نفوذ انگلیس در حکومت ها و دولت های منطقه می پردازیم.
مثل نفوذ انگلیس و متحدانش ( امریکا و اسرائیل ) در عراق ، افغانستان و مصر و کشور های عربی مثل امارات و عربستان و..... نیز حلقه کیان (حلقه ماسونی ایرانی لندن نشین مثل محسن سازگار، سروش، مهاجرانی ، اکبر گنجی و... ونیز دیگر گروه های تحت نفوذ انگلیس )
............
کالبدشکافی یک حلقه
در سال 1368 ه.ش پس از معرفی سید محمد اصغری به عنوان نماینده رهبر معظم انقلاب اسلامی و سرپرست موسسه کیهان افرادی چون : ماشاءالله شمس الواعظین ، رضا کفاش تهرانی ، رخ صفت ، هادی خانیکی ، امین زاده ومحمد عطریان فر که تا پیش از این کیهان فرهنگی را تحت تاثیر آرا واندیشه های سروش منتشر می کردند ، از کیهان خارج می شوند . عطریان فرد به موسسه همشهری می رود و رضا تهرانی ، شمس الواعظین واحمد شامخی ، برادر محمود شامخی - داماد عزت الله سحابی- ماهنامه کیان را در سال 1370 ه.ش منتشر می سازند .اینان در ابتدا قصد داشتند نام « نمون» را برای نشریه خود برگزینند ، ولی از آنجا که بنیاد کیان آمریکا درصدد انتشار نشریه ای در داخل کشور بود ، این طیف از طریق محجوب - عضو شورای بنیان کیان آمریکا نمایندگی این بنیاد را می پذیرند. دست اندرکاران ماهنامه کیان با عناصری همچون بیژن حکمت ( ضد انقلاب فرارای از کشور) ، رامین جهانبگلو ، داریوش شایگان ( از همکاران ساواک و از عناصر دفتر رضا پهلوی ) ، میرزا آقا عسکر ( معروف به مانی و از عناصر وابسته به سازمان چریکهای فدایی خلق ) و ... غیره مرتبط گردند.
محمد قوچانی - نویسنده روزنامه های زنجیره ای - در 29 اردیبهشت ماه 1370 ، در مقاله ای در روزنامه عصر آزادگان ، با اشاره به حلقه کیان می نویسد : 107 نویسنده روشنفکر و سیاستمداری که در بیست وهفتم تیر ماه 1374 آن نامه را امضاء کرده بودند ، وارثان نسلی از مردان انقلابی دهه 50 بودند که با گذر از دهه 60 به اصلاح طلبان دهه 70 تبدیل شدند و آن نامه چون فهرست راهنمای جمعی از آنان به کار مخالفان اصلاحات می آمد ... اندکی پس از خشک چوبه های آتش گرفته کیهان فرهنگی و زن روز سابق دو نشریه جدید برآمدند . چنانچه « سروش نوجوان » به جای « سوره بچه های مسجد » نشسته بود ، « کیان » به جای «کیهان فرهنگی» و « زنان « به جای « زن روز» منتشر شد .
.............
افراد حلقه کیان در آغاز تماماً دارای یک گرایش خاص نبودند؛ برخی از آنها همچون حجاریان، علویتبار، گنجی و باقی در دورههای معینی مرتبط و وابسته به نهادهای جمهوری اسلامی بودند و از نظر فکری، گرایش اصلی این افراد چپگرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود.
* حلقه کیان
حلقه کیان به عنوان معروفترین مرکز مطالعاتی تجدیدنظرطلبان، در آغاز به توصیه و علاقه شهید حسن شاهچراغی برای ایجاد کانونی فکری و دینی تشکیل شده بود و پیشینه آن به کانون فرهنگی نهضت اسلامی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میرسد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این افراد به دعوت شاهچراغی در مؤسسه کیهان دور هم جمع شدند و به انتشار کیهان فرهنگی تا سال 1369 پرداختند.(1)
افراد حلقه کیان در آغاز تماماً دارای یک گرایش خاص نبودند. برخی از آنها همچون حجاریان، علویتبار، گنجی و باقی در دورههای معینی مرتبط و وابسته به نهادهای جمهوری اسلامی بودند.
از نظر فکری، گرایش اصلی این افراد چپگرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود. به عنوان مثال موسویخوئینیها و حجاریان برای دانشجویان پیرو خط امام که سفارت آمریکا را تسخیر کرده بودند، در درون سفارت کلاس سیاسی گذاشته بودند.(2) اعضای حلقه کیان که ترکیبی از لیبرالها و چپگرایان بودند، هر هفته چهارشنبهها در منزل یکی از اعضا دور هم جمع شده و به بحثهای معرفتشناختی و فلسفی میپرداختند.(3) این افراد با بازاندیشی افکار خود، غربپژوهی را استراتژی مطالعاتی خود قرار داده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری (غرب) و درونی کردن آنها با ارزشهای بومی و محلی، بهترین راهکار است و در همین راستا به تلفیق سه شکاف ملی، اسلامی و غربی تأکید میورزند.(4)
آنها به مرور زمان، از مواضع اصولی و دینی نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته و با شعار توسعه سیاسی و پیوستن به نظام جهانی، به سوی تمدن و تفکر غرب و لیبرالی حرکت کردند.(5)
دگرگونی پایههای اندیشههای کسانی چون سعید حجاریان و برخی سازماندهندگان اصلی جریان سیاسی دوم خرداد در این حلقه و تحت تأثیر آن شکل گرفت.(6)
عبدالکریم سروش در جواب این سؤال که آیا او و دوستانش در محفل کیان با برنامه و طرح قبلی از فضای عمومی انقلاب فاصله گرفته و به تأسیس جریان و جنبشی خاص اقدام کردهاند میگوید که: "برنامهریزی و عزم قبلی در کار نبوده، بلکه به مرور زمان و در فضا و زمان مناسب این جریان مخاطب و مشتری پیدا کرده است ". (7)
بیشتر تخصص "عبدالکریم سروش " به عنوان استاد و پدرخوانده محفل کیان در ترجمه و انتقال مفاهیم جدید غربی با رنگ و لعاب اشعار مولوی و تفکر غزالی بود. تلاش محوری وی تلفیق و هماهنگی بین افکار مدرن غربی و اسلامی بود و به همین دلیل برخی افراد بر او و همفکرانش نام "روشنفکران تلفیقی " نهادهاند.
......................................
افراد حلقه کیان در آغاز تماماً دارای یک گرایش خاص نبودند؛ برخی از آنها همچون حجاریان، علویتبار، گنجی و باقی در دورههای معینی مرتبط و وابسته به نهادهای جمهوری اسلامی بودند و از نظر فکری، گرایش اصلی این افراد چپگرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود.
* حلقه کیان
حلقه کیان به عنوان معروفترین مرکز مطالعاتی تجدیدنظرطلبان، در آغاز به توصیه و علاقه شهید حسن شاهچراغی برای ایجاد کانونی فکری و دینی تشکیل شده بود و پیشینه آن به کانون فرهنگی نهضت اسلامی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میرسد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این افراد به دعوت شاهچراغی در مؤسسه کیهان دور هم جمع شدند و به انتشار کیهان فرهنگی تا سال 1369 پرداختند.(1)
افراد حلقه کیان در آغاز تماماً دارای یک گرایش خاص نبودند. برخی از آنها همچون حجاریان، علویتبار، گنجی و باقی در دورههای معینی مرتبط و وابسته به نهادهای جمهوری اسلامی بودند.
از نظر فکری، گرایش اصلی این افراد چپگرایی بود و نقش آنها در تسخیر سفارت آمریکا بیشتر از دیگران بود. به عنوان مثال موسویخوئینیها و حجاریان برای دانشجویان پیرو خط امام که سفارت آمریکا را تسخیر کرده بودند، در درون سفارت کلاس سیاسی گذاشته بودند.(2) اعضای حلقه کیان که ترکیبی از لیبرالها و چپگرایان بودند، هر هفته چهارشنبهها در منزل یکی از اعضا دور هم جمع شده و به بحثهای معرفتشناختی و فلسفی میپرداختند.(3) این افراد با بازاندیشی افکار خود، غربپژوهی را استراتژی مطالعاتی خود قرار داده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که تلفیقی از تجربیات مثبت تمدن غالب بشری (غرب) و درونی کردن آنها با ارزشهای بومی و محلی، بهترین راهکار است و در همین راستا به تلفیق سه شکاف ملی، اسلامی و غربی تأکید میورزند.(4)
آنها به مرور زمان، از مواضع اصولی و دینی نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته و با شعار توسعه سیاسی و پیوستن به نظام جهانی، به سوی تمدن و تفکر غرب و لیبرالی حرکت کردند.(5)
دگرگونی پایههای اندیشههای کسانی چون سعید حجاریان و برخی سازماندهندگان اصلی جریان سیاسی دوم خرداد در این حلقه و تحت تأثیر آن شکل گرفت.(6)
عبدالکریم سروش در جواب این سؤال که آیا او و دوستانش در محفل کیان با برنامه و طرح قبلی از فضای عمومی انقلاب فاصله گرفته و به تأسیس جریان و جنبشی خاص اقدام کردهاند میگوید که: "برنامهریزی و عزم قبلی در کار نبوده، بلکه به مرور زمان و در فضا و زمان مناسب این جریان مخاطب و مشتری پیدا کرده است ". (7)
بیشتر تخصص "عبدالکریم سروش " به عنوان استاد و پدرخوانده محفل کیان در ترجمه و انتقال مفاهیم جدید غربی با رنگ و لعاب اشعار مولوی و تفکر غزالی بود. تلاش محوری وی تلفیق و هماهنگی بین افکار مدرن غربی و اسلامی بود و به همین دلیل برخی افراد بر او و همفکرانش نام "روشنفکران تلفیقی " نهادهاند.
......................
دشمن در این مرحله از تقابل با جمهورى اسلامى ایران با بهره گیرى از عنوان ((اصلاحات )) و ((اصلاح طلبى )) چند هدف مشخص را تعقیب مى کند :
1 – تضعیف ایمان و اعتقادات دینى مردم و حذف دین و رهبرى دینى از حکومت ،
2 – زمینه سازى براى ایجاد یک حکومت و نظام لائیک طرفدار غرب در ایران ،
3 – اعاده سلطه و در نهایت استعمار و استثمار ملّت ایران .
هنگامیکه آمریکا از اصلاحات در ایران سخن مى گوید و براى آن دل مى سوزاند و گریبان چاک مى دهد! منظورش رسیدن به این اهداف است .
حال ببینیم مصادیق اصلاحات آمریکایى چیست ؟ آمریکائیها از اصلاحات چه چیزى را اراده مى کنند؟
اگر آنچه را که آمریکایى ها، اروپائیها ، حکومتهاى وابسته به غرب (هم چون اسرائیل ، ترکیه و کشورهاى مرتجع منطقه ) جریانهاى ضد انقلاب خارج نشین ، دگر اندیشان ، روشنفکران وابسته ، فرصت طلبها و تجدیدنظر طلبهاى داخلى در طول این مدت درباره اصلاحات در ایران گفته اند استخراج و ملاحظه کنیم ، بخوبى مى توان به نیّات آنان و تضادّ این اصلاحات با امنیّت ملّى پى برد.
از مجموع اظهار نظرهایى که در طول یک دوره زمانى دو ساله صورت گرفته است حداقل 16 عنوان استخراج شده است ؛ که مى توان آنها را عناوین و سرفصل برنامه هاى اصلاحات آمریکایى دانست و به شرحى که خواهیم گفت تمام آنها در مقابل اصلاحات واقعى و در تقابل و تعارض با امنیّت ملّى کشور ما قرار دارند.
این عناوین عبارتند از :
O حذف دین از عرصه حیات سیاسى و اجتماعى کشور
O آزادى و اباحه گرى
O ختم انقلاب و پایان دوران انقلابیگرى
O برکنارى روحانیّت از مصادر امور و حذف نهاد روحانیّت شیعه
O تحدید و حذف ولایت فقیه و رهبرى جامعه
O تغییر قانون اساسى و برخى قوانین موضوعه کشور
O حذف نهادهاى پاسدار حاکمیت دینى
O توقف اجراى احکام اسلامى
O الحاق به فرهنگ جهانى (فرهنگ غربى )
O احیاى ملى گرایى و بازگشت به سنتهاى ماقبل اسلام
O برقرارى رابطه با آمریکا و همراهى با روند صلح خاورمیانه
O ورود سرمایه داران و شرکتهاى خارجى و بازکردن درهاى اقتصاد به روى غرب
O اصلاح و رفرم در دین (پروتستانتیزم )
O عمده کردن جریانهاى قومى و اقلیّت هاى موجود در کشور
O تغییر نگاه و نگرش نسبت به غرب
O پیاده کردن الگوهاى غربى
........
قسمت اول
محمد خاتمی در اولین سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران : اگر دین هم در برابر آزادی قرار بگیرد این دین است که باید محدود شود نه آزادی !
سید محمد خاتمی، همبستگی، 16/8/79 ص2، مصاحبه با شبکه ان اچ کی : اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود، قطعاً مضر است ... مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل اینست که زنان بتوانند در عرصههای مختلف حضور داشته باشند.
مهاجرانی، نشاط، 1/6/78: رقص را نباید همواره ناپسند دانست.
ابراهیم اصغر زاده، کیهان، 6/2/77 : حتی علیه خدا هم میتوان تظاهرات کرد.
بهزاد نبوی، جمهوری اسلامی، 13/2/79: خواستم سخنانم را مثل سوره توبه بدون بسمالله شروع کرده باشم.
آقای کدیور در دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال 79 طی سلسله مباحثی تحت عنوان «پژوهشهای قرآنی» ایراد کرد: «... یک زمانی مردم میگفتند چون عیسی (ع) این سخن را گفته پس درست است اما امروز عیسی که سهل است خود خدا هم اگر حرفی بزند و آن حرف با عقل مردم منطبق نباشد نخواهد پذیرفت. امروز خدا در جامعه هیچ کاره است. همه کاره مردمند.»
عبدالکریم سروش، ماهنامه کیان، بهمن 77: ولایت، منحصر در شخص نبی اکرم است و با رفتن او ولایت نیز خاتمه مییابد؛ او خاتم نبوت و خاتم ولایت بود، ولایت پیامبر تعد از او به کسی منتقل نشده است.
عبدالکریم سروش، ماهنامه کیان، مهر و آذر 78 : کار اساسی پیامبر آن بود که اعراب را دچار بحران هویت نمود و آنها را هویت نو بخشید، امروز نیز تمدن متجدد غرب، ما مسلمانان را دچار بحران هویت نموده و دین توان رویارویی با تمدن غربی را ندارد. تنها منجی، عقلانیت مستقل است.
عبدالکریم سروش، روزنامه صبح امروز، 16/6/78 : در تعارض تکالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است؛ متأسفانه فقهای ما اطلاعات برون دینی ندارند و متوجه این نکات نیستند.
عبدالکریم سروش، ماهنامه زنان، دی ماه 78، ش59 : ارزشهای دینی دائما در تغییرند، اگر روزی فاطمه (س) میگفت، بهترین زنان کسی است که نامحرم او را نبیند، امروز کسی نمیتواند این را بپذیرد.
عبدالکریم سروش، روزنامه نشاط، 12/3/78 : فرهنگ شهادت خشونت آفرین است، اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان میشود .
عبدالکریم سروش، زنان، ش59، دی ماه 78: به نظر من گفتار فاطمه که بهترین زنان کسانیاند که «لایرین احداً و لایراهنّ» (و) رفتار او (فاطمه) در پنهان شدن از مقابل فرد نابینا نمیتواند الگوی رفتاری زنان ما باشد.
ابراهیم یزدی، هفته نامه پیام هاجر، فروردین 77 : جامعه ولایی انحصارگر و مستبد است و ارزشی برای تودهها قائل نیست
محمد کاظم محمدی اصفهانی، روزنامه ایران، 24/4/79: مردم حق دارند همه مسؤولین را به سؤال کشیده و از آنها انتقاد کنند حتی اگر آن مسؤول، پیامبر و امام معصوم باشد، بلکه به خود خدا هم میتوان اعتراض کرد و او را فتنه گر نامید.
تقی رحمانی، روزنامه فتح، 17/1/79 : چرا باید جریان سقیفه را تبدیل به یک کینه تاریخی کنیم؟ سؤال اینست که اگر طراحان سقیفه گناهکارند، پس تمام فرق اسلامی به جز شیعیان گناهکار و فریب خوردهاند و اگر این طور است، چرا آیهالله بروجردی پذیرفتند که شیعه نیز در کنار چهار مذهب دیگر اهل تسنن قرار گیرد. این تعصب غیر معقول است که طراحان سقیفه را الی الابد گناهکار بدانیم.
دو هفته نامه ایران فردا، 8/10/78 : علی(ع) حکومت و ولایت را یک امر مردمی و امانتی از سوی مردم حکومت شونده تلقی میکند، نه از طرف خدا؛ در ختم جنگ صفین و آتش بس هم، تسلیم رأی عمومی شد.
روزنامه خرداد، 22/8/78، ص6: قرآن بالصراحه یهود را به تورات ارجاع میدهد و از مراجعه آنها به پیامبر انتقاد میکند و تورات را هدایت و نور معرفی مینماید، عیسی و انجیل را تأیید میکند و انتظار پیامبر هم از یهود و مسیح عمل به تورات و انجیل بوده است نه قرآن.
ح.م. تبریز، روزنامه صبح امروز، خرداد 78: صحت قصه حضرت یوسف در قرآن کریم از محالات است.
محمد سعید حنایی کاشانی، ماهنامه کیان، فروردین 78: تراژدی حسین بن علی(ع) مشابه تراژدیهای آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتور است.
............
مطالب بسیار ارزنده و بصیرت بخشی در این لینک زیر قرار دارد
دومین لینک مهم رو خدمت دوستان تقدیم میکنم
قاتلی به نام استر (هولوکاست ایرانی)
داستان مردخای یهود ی و دخترعموی فتنه گرش اِستردر دربار خشایارشا، پادشاه ایران(٦٤٨-٥٤٦)،گواه روشنی است ازحضور انبوه یهودیان درقلمرو دولت هخامنشی. دراین داستان، مردخای با حیله، فرمان عزل وشتی، ملکه ایران را که از فرمان شاه (در حالت مستی) مبنی بر برهنه ظاهر شدن در جشن سرپیچی کرده است، میگیرد.سپس استر زیبا، بانیرنگ مردخای، همخوابه خشایارشا میشود ،دل او را میرباید وسپس به ملکه قدرتمند ایران بدل میگردد .دراین زمان تکاپو ی یهودی اندر سراسر ایران چنان آزار دهنده است که هامان،وزیر پادشاه هخامنشی،تصمیم به اخراج ایشان میگیرد.ولی او،که به دروغ در کتاب عهد عتیق"دشمن یهودیان"خوانده شده (در باب دروغگویی و تحریفگری یهودیان در تورات و کتاب مقدس ، همان بس که بارها قرآن آنها را قومی تحریفگر دانسته و آنها را لعن کرده است و گفته مطالبی را به نفع خود می نوشتند و آگاهانه به خدا نسبت می دادند)،بادسیسه استر به دارآویخته میشود. آنگاه، یهودیان، باحمایت استر، به کشتارخونین و وسیع مخالفان خود دست میزنند و مردخای درمقام مرد قدرتمند ایران جای میگیرد .توصیف قساوت آمیز "کتاب مقدس - عهد عتیق – کتاب (سوره) استر" ازقتل عام بزرگان ایرانی به دست این میهمانان نو رسیده در روز سیزدهم ماه ادار حیرت انگیزاست:
ویهودیان بردشمنان خود پیروز شدند ..همه مردم از یهوذیان می ترسیدند و جرات نمی کردند در برابرشان بایستند.تمام حاکمان و استانداران ، مقامات مملکتی و درباریان از ترس مردخای ، به یهودیان کمک می کردند...به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده،کشتند.آنها در شهر شوش که پایتخت بود 500 نفر را کشتند...ده پسرهامان بن همدانای، دشمن یهود،راکشتند... و [جسد] ده پسر هامان را[درشوش]به دارآویختند... درروزچهاردهم ماه ادارنیز جمع شده سیصدنفر را درشوش کشتند... و سایر یهودیانی که درولایتهای پادشاه بودند...هفتاد و پنج هزارنفر از مبغضان خویش را کشته بودند...درروز چهاردهم ماه آرامی یافتند و آنرا روز بزم و شادمانی نگاه داشتند...این روز یعنی سالروز قتل عام 77000 ایرانی ( باید جمعیت ایران در 2600 سال پیش را در نظر گرفت . با توجه به آنکه جمعیت کم بوده است. این کشتار را می توان یک نسل کشی بحساب آورد) ، هر ساله تحت عنوان عید پوریم توسط یهودیان جشن گرفته می شود و در این روز وقیحانه به جشن و پایکوبی می پردازند.
در حالی که ما ایرانی ها سیزدهم فروردین را نحس دانسته و به یاد قتل عام اجدادمان به کوه و دشت پناه می بریم (تا توسط یهودیان کشته نشویم) آنها باید در جشن نسل کشی آنقدر شراب بنوشند تا تعادل خود را از دست بدهند.در نقشه خیالی ارض موعود که رژیم جعلی اسرائیل ترسیم کرده علاوه بر پهنه نیل تا فرات استان همدان نیز جزء خاکشان ذکر شده است فقط بخاطر مقبره استر و مردخای ابتدای خیابان شریعتی. باید به ایرانی بودن مسئولان تبریک گفت که نه تنها در هیچ کجا راجع به این واقعه هولناک سخن به میان نمی آورند بلکه برای آنها تابلویی در نظر گرفته می شود تحت عنوان زیارتگاه استر و مردخای!!؟ آیا کلمه زیارتگاه کلمه ای مقدس در فرهنگ شیعی ما نیست؟ آیا ما این واژه مقدس را فقط برای انسان هایی پاک از تبار عشق بکار نمی بریم؟ خواب تا کی؟
برای مشاهده ادامه مطالب و عکس ها به لینک درج شده میتوانید مراجعه فرماید
در یک سری از مطالب لینک موضوعات بسیار مهم و ارزشمند و اثر گذار را خدمت دوستان عرضه میدارم
والت دیزنی موسس این کمپانی شیطانی، به اذعان بسیاری یک فراماسون اعظم و عضو «Order of DeMolay» بوده و سالها چهره و افکار شیطانی خود را پشت کارتون، فیلم و کتاب پنهان نموده است. هدف اصلی او «کنترل ذهن کودکان» است.
گزارش های زیر حاکی از این است که جمعیت قابل توجهی از کارکنان کمپانی دیزنی، همجنس باز بوده و پستهای کلیدی بخشهای این کمپانی را در اختیار دارند. به تعدادی از این گزارش ها توجه کنید:
- دیزنی با لایحه پورن (مسائل شهوت انگیز) اینترنتی و همینطور قانون حفاظت از کودکان در مقابل اینترنت که مسائل جنسی و شهوت انگیز را برای کودکان محدود می کند مخالفت کرد.
- Washington Times of October 8, 1998, p.A8
- در ژوئن 1996، دیزنی کمک کرد به راه اندازی ششمین همایش «روز همجنس بازان مرد و زن در دنیای دیزنی». دراین همایش، دیزنی اجازه داد تا دست اندرکاران همجنس باز، میکی ماوس (Mickey Mouse) و دونالد داک (Donald Duck) را به صورت عاشقان همجنس باز مرد به تصویر کشند. همینطور اجازه داد مینی ماوس (Minnie Mouse) و دیزی داک (Daisy Duck) به عنوان عاشقان همجنس باز دختر به تصویر کشیده شوند.
برای مطالعه ی مقاله کامل و عکس هایش، به لینک درج شده مراجعه بفرماید