او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

بدون ولایت امیرالمؤمنین همه اعمال حبط و نابود است (حتی طبق منابع خود اهل سنت!)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الحریم

وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ [مائده - 5]

و هر کس به ایمان  کافر شود عمل او تباه شده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.


کفر به ایمان عبارت نسبتاً عجیبی‌ است، در قرآن کریم،
کفر به طاغوت (آیه 256 سوره بقره)،
کفر به آیات خداوند (آیه 14 سوره نساء)
کفر به خدا، ملائکه، انبیا، کتب آسمانی و آخرت (آیه 136، سوره نساء)
کفر به قرآن (آیات 99 و 121 سوره بقره)
و کفر به معجزه خداوند (آیه 115 سوره مائده) آمده است.

اما تعبیر کفر به ایمان، تعبیر نسبتاً‌ عجیبی‌ است.
اگر به روایات معصومین علیهم السلام که یگانه تبیین‌گران حقیقی قرآن به گواه خود قرآن (آیات 44 و 64 سوره نحل) هستند رجوع کنیم در می‌یابیم که مقصود از ایمان در این آیه شریفه پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است.به عنوان نمونه در کتاب شریف بصائر الدرجات ابی حمزه از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که:

عَنْ أَبِی‌حَمْزَهًَْ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَر (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی:
وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ قَالَ تَفْسِیرُهَا فِی بَطْنِ الْقُرْآنِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِوَلَایَهًِْ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ عَلِیٌّ (علیه السلام) هُوَ الْإِیمَان.

از امام باقر (علیه السلام) درباره‌ی آیه: [وَ مَن یَکْفُرْ بِالإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عمَلُهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ * هر کس به ایمان کفر بورزد، پس تمام اعمالش نابود می‌شود و در آخرت از زیانکاران خواهد بود] پرسیدم.
ایشان فرمود: «تفسیر آن در بطن قرآن این است که:
و هرکه به ولایت علی (علیه السلام)
کفر ورزد،[پس اعمالش حبط و نابود است] و علی (علیه السلام) همان ایمان است».

 بصائرالدرجات: ص ۷۷ - نور الثقلین: ج1، ص 595 - تفسیر کنز الدقائق: ج4، ص 45 - تفسیر البرهان: ج2، ص 253 - بحار النوار:‌ ج35، ص 369


علامه طباطبایی پس از نقل این حدیث در تفسیر المیزان چنین بیان می‌دارد:
این معنا همانطور که خود امام (علیه السلام) فرمود بطن قرآن است که در مقابل ظهر آن یا ظاهر آن است، ممکن هم هست که بگوئیم این گفتار امام (علیه السلام) از باب جری است، یعنی تطبیق یک عنوان کلی بر مهم‌ترین مصداق آن،
 البته این را هم بگوئیم که رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) در آن روزی که- روز جنگ خندق- علی (علیه السلام) را به جنگ با عمرو بن عبد ود روانه می‌کرد آن جناب را ایمان خواند، چون در آن روز فرمود:
«برز الایمان کله الی الکفر کله * همه ایمان رفت به جنگ با همه کفر» «1»، و در این معنا [یعنی خطاب کردن امیرالمؤمنین به ایمان] روایات دیگری نیز هست.

 (1) بصائر الدرجات: ص 77 - بحارالانوار:  ج 20، ص 215
 تفسیر المیزان: ج5، ص352


بر این اساس با توجه به اینکه بنابر فرمایشات رسول خدا صلوات الله علیه و آله یکی از نام‌های امیرالمؤمنین ایمان است، چنانچه در منابع اهل سنت نیز به آن تصریح شده، به عنوان نمونه کمال الدین دمیری‌ در اثر معروف خود حیاة الحیوان الکبرى نیز به این حدیث نبوی‌ در جنگ خندق اشاره کرده و آن را نقل کرده (در جلد 1، ص 387) حتی با استناد به خود منابع اهل سنت و این آیه از قرآن کریم نیز، بدون ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما السلام، تمام اعمال نیک انسان حبط و نابود می‌گردد!


به چند روایت بسیار ارزشمند دیگر در تفسیر این آیه شریفه توجه فرمایید:


رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله:


عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌عَلِیٍّ (علیه السلام) قَال خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ذَاتَ یَوْمٍ وَ هُوَ رَاکِبٌ وَ خَرَجَ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ هُوَ یَمْشِی فَقَالَ لَهُ یَا أَبَاالْحَسَن (علیه السلام) ... وَ مَنْ لَمْ یَلْقَهُ بِوَلاَیَتِکَ لَمْ یَلْقَهُ بِشَیْءٍ وَ لَقَدْ أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیَّ - « یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ » یَعْنِی فِی وَلاَیَتِکَ یَا عَلِیُّ «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ » وَ لَوْ لَمْ أُبَلِّغْ مَا أُمِرْتُ بِهِ مِنْ وَلاَیَتِکَ لَحَبِطَ عَمَلِی وَ مَنْ لَقِیَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلاَیَتِکَ « فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ » وَعْدٌ یُنْجَزُ لِی وَ مَا أَقُولُ إِلاَّ قَوْلَ رَبِّی تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ إِنَّ اَلَّذِی أَقُولُ لَمِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِیکَ .

از امام باقر (علیه السلام) روایت است: روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سواره بیرون شد و علی (علیه السلام) همراهش پیاده می‌رفت.
فرمود: «ای اباالحسن...
هر که بدون ولایت تو خدا را دیدار کند بی‌چیز است و این حقیقتی است که خداى عز و جل به من نازل کرده «یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ (مائده-67) ای پیغمبر، آنچه را پروردگارت به تو نازل کرده ابلاغ کن!» مقصود از آن پیام، اعلام ولایت توست ای‌ علی!
«وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ (مائده - 67) و اگر آن پیام را نرسانی رسالتت را ابلاغ نکرده‌ای!» یعنی اگر آن پیام را مبنی بر اعلام ولایت تو نرسانده بودم، عملم حبط‍‌ می‌شد
و هر که خدا را بى‌ولایت تو ملاقات کند عملش حبط‍‌ است
این وعده ایست که براى من قطعی است، و من چیزی نگویم جز آنکه پروردگارم گوید و آنچه گویم از طرف خداى عز و جل گویم که در باره تو نازل کرده است.

امالی (شیخ صدوق):‌ ج1، ص494 - تفسیر فرات کوفی:‌ ج1، ص180 - تأویل الآیات: ج1، ص222 - تفسیر البرهان: ج3، ص35  - بحارانوار:‌ ج38، ص105

مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام:

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- فِی خَبَرِ الزِّنْدِیقِ الَّذِی سَأَلَ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَمَّا زَعَمَ مِنَ التَّنَاقُضِ فِی الْقُرْآن‌حَیْثُ قَالَ أَجِدُ اللَّهَ یَقُولُ
فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ
فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ
وَ یَقُولُ
وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ
فَقَالَ علی (علیه السلام) وَ أَمَّا قَوْلُهُ: فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ وَ قَوْلُهُ: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی
فَإِنَّ ذَلِکَ کُلَّهُ لَا یُغْنِی إِلَّا مَعَ الِاهْتِدَاءِ
وَ لَیْسَ کُلُّ مَنْ وَقَعَ عَلَیْهِ اسْمُ الْإِیمَانِ کَانَ حَقِیقاً بِالنَّجَاهًِْ مِمَّا هَلَکَ بِهِ الْغُوَاهًُْ
وَ لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَنَجَتِ الْیَهُودُ مَعَ اعْتِرَافِهَا بِالتَّوْحِیدِ وَ إِقْرَارِهَا بِاللَّهِ وَ نَجَا سَائِرُ الْمُقِرِّینَ بِالْوَحْدَانِیَّهًِْ مِنْ إِبْلِیسَ فَمَنْ دُونَهُ فِی الْکُفْرِ ...
فَمَنْ لَمْ یَهْتَدِ مِنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ إِلَی سَبِیلِ النَّجَاهًِْ لَمْ یُغْنِ عَنْهُ إِیمَانُهُ بِاللَّهِ مَعَ دَفْعِهِ حَقَّ أَوْلِیَائِهِ وَ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ
وَ کَذَلِکَ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ: فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا
وَ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْهِدَایَهًُْ فِی الْوَلَایَهًِْ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ:
وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغالِبُونَ.

امام علی (علیه السلام)-
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در پاسخ زندیقی که گفت در قرآن تناقض وجود دارد،
فرمود: «امّا کلام حق تعالی: و هر کس چیزی از اعمال شایسته بجا آورد، درحالی‌که ایمان داشته باشد، کوشش او ناسپاسی نخواهد شد. (انبیاء/۹۴).
و هر کس که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند و به راه هدایت یابد، می‌آمرزمش. (طه/۸۲).
تمامی این‌ها بدون هدایت‌شدن، نیازی را برآورده نمیسازد
و این‌گونه نیست که هرکس نام ایمان بر خودداشته باشد، سزاوار آن است که از مهلکههای گمراهان نجات یابد.
اگر چنین بود، یهودیان با اعتراف خود به توحید و اقرار به‌وجود خداوند، نجات مییافتند
و دیگر کسانی‌که به یگانگی خداوند اقرار میکنند نیز، از ابلیس گرفته تا پیروان او در کفرورزی، همه نجات می‌یافتند...
پس هرکه از اهل ایمان سوی راه نجات، هدایت نیابد، ایمان او به خداوند تبارک‌وتعالی همراه با پایمال‌کردن حقّ اولیای خدا، هیچ بهرهای به او نمیرساند؛
فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ همچنین خداوند سبحان فرمود:
امّا بدان هنگام که عذاب ما را دیدند دیگر ایمانشان برایشان سودی نبخشید. (غافر/۸۵).
و از این دست آیه، در کتاب خداوند عزّوجلّ بسیار است و هدایت [در قرآن] همان ولایت است، چنانکه خداوند عزّوجلّ فرمود: وَمَن یَتَوَلَّ الله وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ الله هُمُ الْغَالِبُونَ».

احتجاج: ح1، ص240 - تفسیر کنز الدقائق: ج5، ص474 - تفسیر نور الثقلین:‌ج2، ص 226 - تفسیر البرهان:‌ ج5، ص821 - بحارالأنوار: ج۶۵، ص۲۶۴


ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- إِنَّ لِعَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) فِی کِتَابِ اللَّهِ أَسْمَاءَ لَایَعْرِفُهَا النَّاسُ قُلْنَا وَ مَا هِیَ قَالَ سَمَّاهُ الْإِیمَانَ فَقَالَ: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ.
ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- جعفر بن احمد با سند خود از ابن‌عباس (رحمة الله علیه) روایت میکند که گفت:
«علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) در کتاب خدا اسم‌هایی دارد که مردم آن‌ها را نمی‌دانند».
گفتیم: «آن‌ها کدام است»؟
گفت: «خداوند او را ایمان نامید و فرمود: وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ».
هر کس به ایمان (یعنی علی) کفر بورزد، اعمالش حبط و نابود است و در آخرت از زیانکاران.

شواهد التنزی:‌ ج1،  ص267 - تأویل الآیات: ج1، ص181 - تفسیر البرهان‌: ج2، ص546 - تفسیر کنز الدقائق:‌ج5، ص 98 - تفسیر فرات کوفی: ص۱۲۱ - بحارالأنوار: ج۳۵، ص۳۴۸



البته در قرآن کریم  آیات متعدد دیگری وجود دارد که بیان می‌دارد اگر انسان دست به کار خاصی بزند، اعمالش حبط و نابود می‌شود و با رجوع به روایات تفسیری ذیل آن مشخص می شود که آن اقدام که منجر به حبط و نابودی اعمال شده، عدم پذیرش ولایت امیرالمؤمنین است به سه آیه اشاره می‌شود:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئًا وَسَیُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ ﴿سوره محمد - آیه ۳۲﴾
کسانى که کافر شدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند و پس از آنکه راه هدایت بر آنان آشکار شد با پیامبر [خدا] در افتادند
هرگز به خدا گزندى نمى‌رسانند و به زودى [خدا] کرده‌هایشان را تباه خواهد کرد (۳۲)

حضرت امام محمد باقر علیه السلام:
أَبُوالْوَرْدِ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدی قَالَ فِی أَمْرِ علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام).
مقصود از «وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدی - و با پیامبر درافتادند پس از آنکه راه هدایت برایشان آشکار و تبیین شد» منظور، موضوع ولایت علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) است.[که در غدیر خم به طور کامل تبیین گشت ولی باز عده‌ای زیربار آن نرفتند!]
کشف الغمهًْ: ج۱، ص۳۱۷ - کشف الیقین (علامه حلی): ص۳۷۳ - بحارالأنوار: ج۳۵، ص۳۹۷ -  الصراط المستقیم: ج۲، ص۷۵   -  نهج الحق: ص۱۹۷ - تفسیر البرهان: ج5، ص72


ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ (سوره محمد - آیه 9)
این به خاطر آن است که از آنچه خداوند نازل کرده ناخشنود بودند؛ ازاین‌رو خدا اعمالشان را حبط و نابود کرد.
ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ ﴿سوره محمد - آیه 26﴾
چرا که آنان به کسانى که آنچه را خدا نازل کرده خوش نمى‏‌داشتند گفتند ما در کار [مخالفت] تا حدودى از شما اطاعت‏ خواهیم کرد و خدا از همداستانى آنان آگاه است (۲۶)
ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَکَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ ﴿سوره محمد - آیه 28)
زیرا آنان از آنچه خدا را به خشم آورده پیروى کرده‏ اند و خرسندیش را خوش نداشتند پس اعمالشان را حبط و نابود گردانید (۲۸)

الصّادق (علیه السلام)- عَن مُحَمَّدِ‌بْنِ‌الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ وَ قَوْلِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَمَّا أَخَذَ الْمِیثَاقَ لِأَمِیرِ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ أَتَدْرُونَ مَنْ وَلِیُّکُمْ بَعْدِی قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ (صلی الله علیه و آله) أَعْلَمُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ یَعْنِی عَلِیّاً (علیه السلام) هُوَ وَلِیُّکُمْ مِنْ بَعْدِی هَذِهِ الْأُولَی وَ أَمَّا الْمَرَّهًُْ الثَّانِیَهًُْ لَمَّا أَشْهَدَهُمْ یَوْمَ غَدِیرِ‌خُمٍّ وَ قَدْ کَانُوا یَقُولُونَ لَئِنْ قَبَضَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) لَا نُرْجِعُ هَذَا الْأَمْرَ فِی آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ لَا نُعْطِیهِمْ مِنَ الْخُمُسِ شَیْئاً فَاطَّلَعَ اللَّهُ نَبِیَّهُ عَلَی ذَلِکَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ وَ قَالَ أَیْضاً فِیهِمْ فَهَلْ عَسَیْتُم.

بحارالأنوار: ج۲۳، ص۳۸۶ -  تأویل الآیات الظاهرهًْ: ص۵۷۰ - الصراط المستقیم: ج۱، ص۲۹۰


ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللهُ یَعْنِی فِی أَمِیرِ‌الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ یَعْنِی فِی الْخُمُسِ أَنْ لَا یَرُدُّوهُ فِی بَنِی‌هَاشِمٍ وَ اللهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُم.

بحارالأنوار: ج۳۰، ص۱۶۳ - تفسیر  القمی: ج۲، ص۳۰۸

الباقر (علیه السلام)- عَنْ جَابِرِ‌بْنِ‌یَزِیدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ هَذِهِ الْآیَهًِْ قَالَ وَ کَرِهُوا عَلِیّاً (علیه السلام) وَ کَانَ عَلِیٌّ رِضَا اللَّهِ وَ رِضَا رَسُولِهِ أَمَرَ اللَّهُ بِوَلَایَتِهِ یَوْمَ بَدْرٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ وَ بِبَطْنِ نَخْلَهًَْ وَ یَوْمَ التَّرْوِیَهًِْ نَزَلَتْ فِیهِ اثْنَتَانِ وَ عِشْرُونَ آیَهًًْ فِی الْحَجَّهًِْ الَّتِی صُدَّ فِیهَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ بِالْجُحْفَهًِْ وَ بِخُم.

بحارالأنوار، ج۳۶، ص۱۵۹ - تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۶۹


روایات فوق که همگی در تفسیر آیات 9، 26 و 28 سوره محمد صلوات الله علیه و آله هستند، مؤید این حقیقت هستند که کسانی که از وجوب پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام که خدا تعیین کرده و توسط رسولش ابلاغ شده ناخشنود هستند و بر ضد آن حضرت در این راستا عمل کردند و موجبات خشم خداوند شدند اعمالش حبط و نابود است!


همچنین یکی دیگر از عواملی که بر طبق آیات متعدد قرآن کریم انجامش موجب حبط و نابودی‌ عمل انسان است، تکذیب  آیات خدا و کفر ورزیدن به آن است!
وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ... حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ (سوره اعراف - آیه 147)
أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ ... فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ (سوره کهف - آیه 105)
إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ ... أُولَئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ ﴿سوره آل عمران - آیات 21 و 22﴾

اما بزرگترین آیه خداوند چیست؟!
مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید:
أَنَا اَلْحُجَّةُ اَلْعُظْمَى وَ اَلْآیَةُ اَلْکُبْرَى.
من حجت عظمای خداوند و آیت کبرای او هستم.
امالی شیخ صدوق: ج1، ص38

بنابر این کسی که بزرگترین آیه خداوند (یعنی امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیهما السلام) را تکذیب کند و به آن کفر ورزد نیز طبق آیات قرآن کریم اعمالش حبط و نابود است!
اما شاید این سؤال پیش آید که مگر مقام و منزلت رسول خدا صلوات الله علیه و آله بالاتر از امیرالمؤمنین نیست، پس چگونه است که حضرت خود را به عنوان آیت کبرای الهی معرفی می نمایند؟!
پاسخ در خود قرآن و در آیه مباهله است، در آیه مباهله به اقرار حتی خود اهل سنت، مقصود از انفسنا در آیه وجود مبارک امیرالمؤمنین است و حضرت امیر به منزله نفس پیامبر صلوات الله علیه و‌ آله هستند!
بر این اساس وقتی حضرت امیر می‌فرمایند من آیت کبرای الهی هستم، یعنی نفس پیامبر، حقیقت باطن پیامبر صلوات الله علیه و آله آیت کبرای الهی است!
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ﴾(سورهٔ آل‌عمران-آیهٔ ۶۱)پس هر که در این (باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما جانمان و جانتان(عزیز ترین کسان) را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

رسول خدا صلوات الله علیه و آله:
أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ واحِدَةٍ وَ سائِرُ النّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتّى‌.
من و على از یک درختیم و سایر مردم از درخت‌هاى مختلف و گوناگونِ دیگر می‌باشند.
مناقب: ج1، ص480 - اقبال الاعمال: ج1، ص506

رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله:
أنا و علی ابوا هذه الامة.
من و علی دو پدر این امت هستیم.
عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج‏2، ص: 86 - علل الشرائع: ج‏1، ص: 128


آیا اگر کسی خمس و زکات و حقوق مالی واجبش را ادا کرد، دیگر هر‌گونه دلش خواست می‌تواند در اموالش دخل و تصرف کند؟!

مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام:

ما رأیت نعمة موفورة إلا وإلى جانبها حق مضیع.

وفور نعمت را در جایی ندیدم، مگر در کنار آن، حقی پایمال شده بود.

دراسات فی نهج البلاغه (محمد مهدی شمس الدین):‌ ص ۴۰


مقام معظّم رهبری آیت الله سید علی خامنه‌ای حفظه الله:

این‌که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام می‌فرماید:
«ما رأیت نعمة موفورة الّا و فی جانبها حقّ مضیّع»؛
یعنی هرجا شما دیدید ثروت انباشته‌ای به وجود آمده، بدانید در کنارش حقوق ضایع‌شده‌ی فراوانی وجود دارد؛
مظهر اصلی و مصداق عمده‌اش همین است که کارگزاران و مسؤولان حکومت، با استفاده از نفوذ و قدرت، راحت بتوانند از امکانات عمومی استفاده کنند؛
بانک‌ها راحت وام بدهند؛ مراکز گوناگون، امکان استفاده از زمین، آب، هوا، تجارت و وارد کردن و صادر کردن را در اختیار آنها بگذارند؛
ناگهان ببینید کسانی که دستشان از مال دنیا تا اندکی پیش خالی بود، ثروت‌های گزاف پیدا کرده‌اند؛ ظاهر کار هم قانونی است...

بیانات به مناسبت عید نیمه‌شعبان (۳۰ مهر ۸۱)

این که امیرالمومنین ـ طبق نقل ـ می‌فرماید:
«ما رایت نعمه موفوره الا و فی جانبها حق مضیع»
یعنی هرجا شما دیدید ثروت انباشته‌ای به وجود آمده, بدانید در کنارش حقوق ضایع شده فراوانی هم وجود دارد؛
معنایش این است که اگر اموال از راه حلال بدست آید و حقوق واجب و مستحب آن داده شود، اینقدر روی هم جمع نمی‌شود.
اگر ثروتمندی در کنارش فقراء در مانده را ببیند و به آنها بی‌توجه نماند طبعاً پول‌های راکد خود را صرف فقرا می‌کند و ثروت انباشته شده‌ای پیدا نمی‌شود.
#تولید ثروت فراوان از راه صحیح عیب نیست و ارزش است،
مشکل آنجا است که ثروت #انباشته شود و در کنار آن جمعیت زیادی محروم باشند و ثروتمندان بی‌توجه به محرومین به جمع ثروت ادامه دهند و آه و ناله این‌ها را نا دیده بگیرند.

نشریه پرسمان دانشجویی نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاه‌ها: کد ۱/۱۰۰۱۰۹۱۲۵


حضرت امام رضا علیه السلام:

لا یجتمع المال الا بخصال خمس: ببخل شدید، و امل طویل، و حرص غالب و قطیعه الرحم و ایثار الدنیا علی الاخرة.

مال جمع نمی شود مگر با پنج خصلت:
با بخل شدید
و آرزوی دراز
و حرصی که (بر نفس انسان) غالب شده
و رهاکردن رسیدگی به نزدیکان
و ترجیح دادن دنیا بر آخرت.

خصال صدوق؛ ج۱، ص ۲۳۸


مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام:

ان الله سبحانه فرض فی اموال الاغنیاء أقوات الفقراء فما جاع فقیر الاّ بما متع به غنی و الله تعالی جده سائلهم عن ذلک.

خداوند سبحان در دارایی­‌های توانگران روزی­‌های فقرا را واجب گردانید. پس فقیری گرسنه نماند، مگر به سبب آنچه توانگری به او نداده است و در روز رستاخیز خداوند متعال، آن اغنیا را به خاطر این کار مؤاخذه می­‌نماید.

نهج البلاغه: حکمت ۳۲


حضرت امام جعقر صادق علیه السلام:

إن الناس ما افتقروا و لا احتاجوا و لا جاعوا و لا عروا إلا بذنوب الأغنیاء.

به راستی که مردم فقیر و نیازمند و گرسنه و برهنه نمی‌شوند مگر به واسطه گناه اغنیا و ثروتمندان.

الوافی: ج۱۰، ص ۵۰


آیا اگر کسی خمس و زکات و حقوق مالی واجبش را ادا کرد، دیگر هر‌گونه دلش خواست می‌تواند در اموالش دخل و تصرف کند؟!
پاسخ:

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:

إن اللّٰه فرض للفقراء فی أموال الأغنیاء فریضة لا یحمدون إلا بأدائها و هی الزکاة بها حقنوا دماءهم و بها سموا مسلمین
و لکن اللّٰه تعالى فرض فی أموال الأغنیاء حقوقا غیر الزکاة - فقال تعالى
فِی أَمْوٰالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ و الحق المعلوم غیر الزکاة و هو شیء یفرضه الرجل على نفسه فی ماله یجب علیه أن یفرضه على قدر طاقته و سعة ماله فیؤدی الذی فرض على نفسه إن شاء کل یوم و إن شاء کل جمعة و إن شاء فی کل شهر.

ابابصیر از یاران نزدیک امام صادق روایت می‌کند که: نزد امام جعفر صادق بودیم که برخی از ثروتمندان نیز همراه ما بودند.
آنان نام زکات را به میان آوردند،
امام صادق علیه السلام فرمود: پرداخت زکات چیزی نیست که به خاطر آن از صابحش تعریف و تمجید شود
بلکه زکات امری ظاهری است که به وسیله پرداخت آن... مسلمان نامیده می‌شود و اگر آن را بجا نیاورد نماز وی پذیرفته نخواهد شد.
در اموال شم ثروتمندان حقوقی #واجبی غیر از زکات وجود دارد!!
عرض کردم خداوند تو را خیر دهد چه حقوقی غیر از زکات در اموال وجود دارد که باید آن را به جای آوریم؟
فرمود: سبحان الله مگر نیشینده‌ای که خداوند عز و جل در قرآن می‌فرماید:
«و الذین فی اموالهم حق معلوم * للسائل و المحروم (معارج - ۲۴ و ۲۵) و کسانى که در اموالشان حقى معلوم است. براى سائل و محروم»
عرض کردم چه حقی بر گردن ما وجود دارد؟
فرمود همان چیزی است که شخص در مال خویش بر طبق وسعت روزی و توانش تعیین می‌کند که در پایان هر روز و یا هر جمعه و یا هر ماه آن را از مالش خارج می‌کند و به نیازمندان می‌دهد.

الکافی: ج۳، ص۴۹۹


رابطه فقر و کفر و ایمان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها (بقره - 286)
خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش ، تکلیف نمی کند.


بسیار این جمله را شنیده‌اید:


فقر که از یک در خانه وارد بشه ، دین و ایمان از یه در دیگه خارج میشه.

اولاً این جمله حدیث نیست که بسیاری  (حتی برخی از آخوندها آن را به نقل از امیرالمؤمنین علیه السلام بیان می‌دارند)!!
دوماً  در روایت داریم که اگر کسی فقر حیرانش کرد، اگر ثروت  به او می‌رسید گرفتار تکبر می‌شد و با اون ثروت گناه و طغیان می‌کرد!
یعنی چی؟
یعنی کسانی که در امتحان بندگی در حالت فقر مردود می شوند اگه پول دار و ثروتمند میشدن مطلقاً وضعشون از نظر دینداری بهتر نمیشد و ای بسا بدتر رفتار می کردن.

بنابر این کسی ادعا کنه که من رو فقر به این گناهان و احیاناً کفر کشانده پاسخ اینه که تو اگه ثروتمند می‌شدی اوضاعت از این خرابتر می‌شد!

ثالثاً‌ حدیث معروفی هست از رسول خدا که می‌فرماید
کاد الفقر یکون کفرا.
نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد؛  که نزدیک مضمونی ذکر شده در بالا هست.

اما باید توجه داشت که این حدیث تقطیع شده و در نتیجه معنی دیگری را منتقل می کند غیر از معنی حقیقی خود!
اصل حدیث چیست؟

لَوْ لَا رَحْمَةُ رَبِّی عَلَى فُقَرَاءِ أُمَّتِی کَادَ الْفَقْرُ یَکُونُ کُفْراً
یعنی اگر رحمت خدا بر فقرا نبود، فقر به کفر منتهی می شد!

یعنی چه اگر رحمت خدا نبود!!!؟؟

یعنی خداوند یک عنایت ویژه می کنه به کسی که برایش فقر تقدیر کرده و صبر این امتحان رو میدهد که از او به گناه نیافتد
و اگر کسی به واسطه فقرش به گناه و یا حتی کفر بیانجامد این رو نمیتونه پای فقرش بگذاره!
باید بگذاره پای نفس پرستی خودش!!!
چرا که خدا از سر رحمتش ظرفیت لازم برای موفقیت در این امتحان رو بهش داده

ضمن آنکه اصل حدیث جزء دیگری هم دارد که بیان نمیشه او جزء چیه؟:
کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً وَ کَادَ الْحَسَدُ أَنْ یَغْلِبَ الْقَدَرَ
نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد و نزدیک است که حسد بر تقدیر غلبه کند.

خوب یک سوال؛ آیا حسد بر تقدیر خداوند غلبه پیدا می کند؟
قطعاً خیر و خداوند تقدیرش رو جاری می کنه چه ما خوشمان بیاید و چه نیاید!

قسمت اولش هم همین است
آیا فقر به کفر می‌انجامد؟
نه؛ اون رحمت خدا که در بالا گفته شد مانع می‌شود!
پس چرا یه عده از فقرا به کفر و معصیت می‌افتن

به واسطه داشتن اختیار و با نفس پرستی خودش اون شخص فقیر آگاهانه و مختارانه کفر رو بر اثر غلبه نفسانیتش انتخاب می‌کنه در حالی که خدا قدرت و ظرفیت صبر بر آن فقر رو از قبل به او بخشیده! و تکلیفی بیش از حد توانش به او نداده است (لا یکلف الله نفسا الا وسعها)



دوباره یاداوری می کنم طبق سخن معصوم
اگر کسی در امتحان فقر رفوزه شود قطعاً اگر ثروت بهش میرسید نامه عملش بدتر از این می‌شد!


بنابر این زمانی که با چنین روایاتی مواجه می‌شویم:

«إذا بَخِلَ الْغَنِىُّ بِمَعْرُوفِهِ باعَ الْفَقیرُ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ،
هرگاه اغنیا از کمک به دیگران بخل بورزند فقرا آخرت خود را به دنیایشان مى فروشند».

مقصود، اگر آنگاهِ قطعی نیست!
یعنی مقصود این نیست که هر گاه اغنیا به فقرا کمک نکردند و بخل ورزیدند، فقرا قهراً و الا و لابدی و قطعاً و جبراً آخرت خود رو به دنیا می‌فروشند!
چرا که اولاً  بسیار مشاهده می‌شود فقرایی که نه تنها آخرت را به دنیا نفروخته‌اند در حالی که اغنیا از کمک به ایشان بخل ورزیده‌اند بلکه به مراتب بالای ایمان نیز نائل گشته اند.
در ثانی اختیار وجود دارد و طبق آنچه بیان شد خداوند به کسی که برایش فقر را تقدیر کرده عنایت ویژه دارد و اگر آن فقیر راه معصیت و کفر را در پیش بگیرد یعنی به رغم عنایت کردن توان تحمل فقر از سوی خدا به آن شخص، او تابع هوای نفسش شده است!
و اینکه فقیری به علت فقرش و بخل ورزیدن اغنیا در اطرافش آخرت خود را بفروشد توجیهی برای روز قیامتش ندارد!!

و نمیتواند این مسئله را بهانه کند ،چرا که همانگونه که بیان شد؛ خداوند به او توانش را داده ضمن آنکه طبق سخن معصومین علیهم السلام اگر چنینی کسی ثروتمند می‌شد به مراتب دست به گناهان بزرگتری میزد و کفرش بیش از حالت فقرش می‌شد.


همانگونه که در قرآن بیان شده که اکثر مردم سست ایمان و مشرک و ناسپاسند
فقرای زیادی هم کفر می‌ورزند
اما ریشه این کفر و معصیت عدم توان بر ترک آن و امتحانی ما فوق توان آنها نیست!!! بلکه تبعیت مختارانه از هوای نفس است!
همانگونه که ریشه سست ایمانی و مشرک بودن اکثر مردم نیز عدم توان ایشان بر ترک اینها و امتحان بیش از توان آنها نیست بلکه تبعیت مختارانه از هوای نفس آنها را به این مراحل می‌کشاند.

بنابر این آنچه محور اصلی این سخن امیرالمؤمنین است هشدار به اغنیا و مسئولین است که بر اثر بخل ورزیدن و بی‌کفایتی و کوتاهی در گناه فقرا سهیم خواهند بود؛ نه جواز و توجیهی برای آخرت فروشی فقرا!!!

ضمن آنکه اگر خداوند فقر را برای کسی تقدیر کرد نباید دست روی دست بگذارد!!!

بلکه باید به عنوان بنده، وظایفی را که خداوند برای بنده فقیرش مشخص کرده را در قبال مواجهه با فقرش انجام دهد!


اولاً‌ باید بداند ممکن است ریشه در گناهانش باشد بنابر این در پی استغفار و جبران باشد که در این زمینه آیات و روایات بسیار است.


در ثانی شاید به علت تنبلی و نداشتن آگاهی و مهارت باشد که در روایات ذکر شده که حاصل ازدواج این دو عنصر (تنبلی و جهل و نا آگاهی فقر است) بنابر این از تنبلی دست بر دارد و در پی کسب مهارت و آگاهی برای امرار معاش باشد.


ثالثاً شاید عوامل کاهش روزی را انجام می‌دهد؛ عواملی نظیر دیر خوابیدن در شب؛ شکایت از خداوند به ویژه نزد خلق خدا؛ ناشکری کردن از نعمات خداوند و تحقیر و کوچک شمردن نعماتی که خداوند به انسان داده؛ دیر خوابین در شب و خواب بین الطلوعین و به ویژه خواب بعد از نماز صبح؛ اظهار فقر کردن؛ خارج نکردن زباله از منزل در هر شب؛ نارضایتی والدین و بسیاری عوامل فقر که در روایات مکرر آمده.


رابعاً ضمن کسب تخصص و مهارت و سحرخیزی دیگر عواملی که برای وسعت رزق در سخن معصومین علیهم السلام بیان شده را انجام دهد نظیر صدقه دادن؛ تلاوت برخی سوره‌های قرآن نظیر سوره واقعه،  بیداری در بین الطلوعین و در آغاز صبح به سمت کسب روزی رفتن؛ داشتن نیت خیر و خوب برای دیگران؛ نماز شب خواندن و...


خامساً اگر تمام این کارها را انجام داد و باز هم در حال فقر بود باید بداند که تقدیر خدا تحت هر شرایطی برای بنده مومنش خیر است و با آگاهی از خیرخواهی خداوند بر این فقر صبر کند و شاکر باشد از اینکه خداوند چه نعمات عظیمی را بر اثر صبر بر فقر به او عنایت خواهد کرد و شاکر خیرخواهی خداوند برای او باشد.


لازم به تأکید است که استغفار کامل و نماز شب خواندن و تدارک گناهان انسان را دیر یا زود از فقر نجات می‌دهد!

منظور از استغفار کامل چیست: پاسخ در لینک ذیل:

استغفار هفتاد بندی مولا علی علیه السلام



پی نوشت:

«کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى[علق/۶-۷] چنین نیست (که شما مى ‏پندارید) به یقین انسان طغیان مى ‏کند. از اینکه خود را بى ‏نیاز ببیند.»


لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها (بقره - 286) خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش ، تکلیف نمی کند.



امام کاظم علیه السلام:
مَن وَلَههُ الفَقرُأ بطَرهُ الغِنى.
آن که نَدارى حیرانش کند، توانگرى سرمستش مى سازد.
بحارالانوار،ج۷۴ص۱۹۸
بَطِرَ :
تکبَّر عند حلول النِّعمة فصرفها إلى غیر وجهها.
معنی بطر:

تکبر در هنگامی که نعمت به او رو کند و مصرف آن نعمت در جایی غیر از آنجایی که باید مصرف شود. (به جای مصرف در مسیر طاعت در مسیر معصیت صرف شود!)


رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه آله:
الْفَقْرُ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْغِنَى إِلَّا مَنْ حَمَلَ کَلًّا أَوْ أَعْطَى فِی نَائِبَة.
براى مؤمن، فقر و نداری بهتر از ثروت و توانگرى است،
مگر اینکه به واسطه ثروت و دارایی،
بارى از دوش دیگرى بردارد
و یا به مستمند و بیچاره و مصیبت دیده ‌اى کمک رساند.
مجموعه ورام: ج1، ص 303



قَالَ رسول الله صلوات الله علیه و آله لَوْ لَا رَحْمَةُ رَبِّی عَلَى فُقَرَاءِ أُمَّتِی کَادَ الْفَقْرُ یَکُونُ کُفْراً
اگر رحمت خدا بر فقرا نبود، فقر به کفر منتهی می شد!
جامع الأخبار، ۱۰۹ و بحار الأنوار، ج‏۶۹، ص ۴۷.

کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً وَ کَادَ الْحَسَدُ أَنْ یَغْلِبَ الْقَدَرَ
نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد و نزدیک است که حسد بر تقدیر خداوند چیره شود.
الکافی ج ٢ ص ٣٠٧.


امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
«إذا بَخِلَ الْغَنِىُّ بِمَعْرُوفِهِ باعَ الْفَقیرُ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ،
هرگاه اغنیا از کمک به دیگران بخل بورزند فقرا آخرت خود را به دنیایشان مى فروشند».
نهج البلاغه: حکمت 327

مختصری در معنای فقری که در اسلام ممدوح است و مایه فخر پیامبر صلوات الله علیه و آله بوده است

مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید
از جمله سخنان خداوند که در معراج با رسولش فرمود چنین بود:

یَا أَحْمَدُ إِنَّ اَلْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِیَ اَلْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ وَ اَلتَّقَرُّبُ إِلَیْهِمْ قَالَ وَ مَنِ اَلْفُقَرَاءُ قَالَ اَلَّذِینَ رَضُوا بِالْقَلِیلِ وَ صَبَرُوا عَلَى اَلْجُوعِ وَ شَکَرُوا عَلَى اَلرَّخَاءِ وَ لَمْ یَشْکُوا جُوعَهُمْ وَ لاَ ظَمَأَهُمْ وَ لَمْ یَکْذِبُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَمْ یَغْضَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ وَ لَمْ یَغْتَمُّوا عَلَى مَا فَاتَهُمْ وَ لَمْ یَفْرَحُوا بِمَا آتَاهُمْ.

 اى احمد!
محبّت و دوستى من، دوستى با فقرا و معاشرت و آمیزش با ایشان است،
حضرت رسول صلوات الله علیه و‌اله پرسید: [این] فقرا [که دوستی و محبت تو در گرو دوستی و معاشرت با ایشان است] چه کسانى هستند؟ خداوند تبارک و تعالی فرمود:
کسانى هستند که به اندک از مال دنیا خرسندند،
و بر گرسنگى صبر مى‌کنند
و در نعمت و آسایش سپاسگزارند،
و از گرسنگى و تشنگى خود به کسى شکوه نمى‌برند
و دروغ نمى‌گویند
و بر من خشم نمى‌گیرند،
و به آنچه از دنیاى ایشان فوت شده غمگین و محزون نمى‌گردند
و به آنچه به ایشان رسیده خوشحال نمى‌شوند (و در آسایش و سختى یک نواختند و به مقام زهد رسیده‌اند.)

 ارشاد القلوب (دیلمی):‌ ج 1، ص 199

 همانطور که بیان شده، مقصود از معاشرت و دوستی فقرا در این حدیث قدسی شریف، دوستی با آن کسانی است که #فقر_ذاتی خود را در برابر غنای پروردگارشان بیش از همه #ادراک کرده‌اند و در قلّه معرفتند و در نتیجه این معرفت، نسبت به دنیا تعلّقی ندارند و به اندک آن در حد ضرورت اکتفا می‌نمایند و در همه حال شکرگزار پروردگار خویشند.
این فقر، همان #وجدان_فقر_ذاتی است.
و این وجدان فقر ذاتی در برابر غنای محضر پروردگار #مغز_عرفان_شیعه است که در سراسر ادعیه صحیفه سجادیه به زبان‌های مختلف توسط امام سجاد علیه السلام فریاد شده است.

 این فقر همان است که رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله درباره‌اش فرمود:

 الفقر فخری و به افتخر.

 فقر فخر من است و به آن افتخار می‌کنم.

 عدة الداعی: ص 113

فقر با این وصف که در روایت فوق بیان شده، از مهمترین صفات و حالات قلبی اولیای خداست.

در روایت از امیر مؤمنان داریم که حضرت می‌فرماید:

أقرب الناس إلى الاجابة و الرحمة الطائع المضطر.

 نزدیک‌ترین مردم به اجابت دعا و مورد رحمت واقع شدن شخص مضطر است.

 ارشاد القلوب (دیلمی):‌ ج1، ص293

 چرا اولیای خدا دعایشان از همه به اجابت نزدیک‌تر و به اصطلاح مستجاب الدعوه هستند؟
یکی از مهمترین دلالیش همین ادراک فقر و حالت اضطرار قلبی در برابر پروردگار است.

 ما آدم‌های معمولی چه وقت مضطر می‌شویم؟
وقتی می‌بینیم به حسب ظاهر دیگر از اسباب عادی کاری بر نمی‌آید و بی‌چاره‌ایم و در خود توانی برای حل مشکل نمی‌یابیم.
اما اولیای خدا بدون اینکه در خارج از وجودشان با سختی‌ها و گرفتاری‌ها و مشکلات درگیر باشند در حالت آسایش و رفاه هم همان حالت اضطرار و فقر را نسبت به پرودگارشان دارند.

 چنانچه امام سجاد علیه السلام در دعای بیست و دوم صحیفه سجادیه (دعای آن‌ حضرت در سختی و گرفتاری) به این مهم به زیبایی اشاره می‌کنند و می‌فرمایند:

 اللهم ... اجْعَلْنى مِمَّنْ یَدْعُوکَ مُخْلِصاً فِى الرَّخآءِ دُعآءَ الْمُخْلِصینَ الْمُضْطَرّینَ لَکَ فِى الدُّعآءِ.

 خداوندا... مرا از آنان قرار ده که تو را در حال آسایش چنان به اخلاص مى‌خوانند که مضطران [در اوج درماندگی تو را آنگونه] خالصانه‌ مى‌خوانند.

 حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:

 إذا اراد احدکم ان لا یسئل ربه شیئا الا اعطاه فلییأس من الناس کلهم و لا یکون له رجاء الا من عند الله فإذا علم الله ذلک من قلبه لم یسئله شیئا الا اعطاه.

 اگر خواستی هر دعایی که می‌کنی مستجاب شود، از همه مردم مأیوس شو و امیدی جز از خدا نداشته باش.
وقتی خدای تعالی از دلت این را دانست آنگاه هر چه بخواهی به تو می‌دهد.

اولیای خدا کسانی هستند که چون به یقین یافته‌اند و چشیده‌اند و شهود کرده‌اند که هیچ مؤثری جز خداوند وجود ندارد و بی‌‌اذن و حول و قوه الهی، احدی توان نفع و ضرر رساندن ندارد، لذا تنها چشم امیدشان به خداست!
لذا همواره دعایشان به اجابت نزدیک است.

 البته مستجاب الدعوه بودن اولیای الهی دلایل دیگری هم دارد که ریشه برخی از این دلایل را در سه حدیث ذیل می‌توان یافت...

 حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:

 العبودیة جوهر کنهها الربوبیه.

 جوهره و باطن عبودیت ربوبیت است.

 مصباح الشّریعه:‌ ج1، ص 7

وقتی انسان بنده شد و بر اثر اطاعت حجت خدا [که حقیقت اطاعت از خداست] اراده‌اش در جنب اراده خدا و حجت خدا نیست شد، مجرای جاری شدن فعل و خواست و ربوبیت خدا واقع می‌شود.
چنانچه در حدیث قدسی نیز مؤید این معنا آمده است که:

 یا ابن آدم أنا أقول للشئ: کن فیکون أطعنى فیما أمرتک أجعلک تقول للشى: کن فیکون.

 ای فرزند آدم، من کسی هستم که وقتی به چیزی می‌گویم بشو، می‌شود. مرا اطاعت کن در آنچه تو را به آن امر می‌کنم تا تو را نیز آنگونه قرار دهم [که اراده‌ات در هر چیز نافذ شود] و هر چه بخواهی بشود.

 عدة الداعی (ابن فهد حلی): ج 1 ، ص 291

حدیث قرب نوافل هم که در معتبرترین منابع شیعه و سنی نقل شده است به جنبه دیگری از این حقیقت اشاره دارد که در این مختصر مجال شرحش نیست...

امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرماید از جمله سخنان خداوند در معراج با پیامبرش این بود که:

ما یتقرب الی عبد من عبادی بشیء أحبّ الی ممّا افترضتُ علیه و انّه لیتقرّب الی بالنافله حتّی احبَّه.
فاذا أحببتُه کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الّذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به ویده الذی یبطش بها، ان دعانی أجبته و ان سألنی اعطیته.

هیچ یک از بندگانم به من تقرب نجوید با عملى که نزد من محبوبتر باشد از انجام آنچه بر او واجب کرده‌ام،
و به تحقیق که بنده من [پس از انجام واجبات و ترک محرمات] به وسیله نوافل [و مستحبات] به من تقرب می‌جوید تا آنجا که من دوستش بدارم،
و چون او را دوست بدارم، آنگاه
گوش او می‌شوم که با آن بشنود،
و چشمش شوم که با آن ببیند،
و زبانش می‌شوم که با‌ آن سخن بگوید،
و دستش می‌شوم که با آن برگیرد،
و اگر مرا بخواند اجابتش کنم،
و اگر از من درخواستی کند به او عطا کنم.

 الکافی: ج4، ص 74

منکر واجبات کافر است

انجام دادن یا ندادن واجبات یک چیز است

قبول داشتن یا نداشتن آن چیز دیگر

مثلاً شاید کسی بگوید من قبول دارم باید نماز خواند و نماز خواندن واجب است اما برایم  سخت است و گاهی تنبلیم می‌آید (به اصطلاح کاهل نماز است.)

چنین کسی بسیار تفاوت دارد با کسی که بگوید من اصلاً نماز را قبول ندارم.

یا مثلاً کسی بگوید که من می‌دانم داشتن حجاب واجب است اما زوم به نفسم نمی‌رسد که آن را درست اجرا کنم. چنین کسی بسیار تفاوت دارد با کسی که بگوید من اصلاً حجاب را قبول ندارم.

فرقش چیست؟

اولی می‌شود مسلمان اهل معصیت و گناه

دومی می‌شود کافر که عذابش اصلاً‌ قابل قیاس با مسلمان معصیت‌کار نیست!

از کجا می‌گویم؟!

حضرت امام محمد باقر علیه السلام:


مَنْ جَحَدَ الْفَرَائِضَ کَانَ کَافِراً.


هر کس منکر واجبات شود کافر است.


اصول کافى (ثقة الاسلام کلینی):  ج3 ، ص  55 ، حدیث 2




تحریم و برجام و رزاقیت خدا...


رُوِیَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ‌ ذُکِرَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام غَلَاءُ السِّعْرِ فَقَالَ وَ مَا عَلَیَّ مِنْ غَلَائِهِ إِنْ غَلَا فَهُوَ عَلَیْهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَیْهِ.


از ابوحمزه ثمالی نقل شده است که شخصی با نگرانی از گران شدن کالایی به امام سجاد علیه السلام خبر داد.

امام با خونسردی فرمود:


 گرانی این کالا به من مربوط نیست.

اگر گران است روزی من بر عهده خداست

و اگر هم ارزان است باز هم روزی من بر عهده اوست.


وسائل الشیعه: ج17، ص18


به قول استاد ما

همان خدایی که در ارزانی روزی میده

در گرانی هم همان خدا روزی میده!

و خلاصه،  گرانی، برجام، تحریم، دزدی و خیانت و بی‌کفایتی برخی از مسئولین و مردم و... دست رزاقیت خداوند را نخواهد بست.

نکته ای طلایی درباره تفسیر آیه (وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ )

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُه (1)

و هر کس به ایمان کفر بورزد، به تحقیق که عملش نابود گردد.


در قرآن کریم در چندین مورد از عبارت "من یکفر" استفاده شده است و در تمامی این موارد اشاره شده است به:

1- کفر ورزیدن به خداوند.(2)

2- کفر ورزیدن به خداوند، ملائکه، کتب آسمانی  و روز قیامت. (3)

3- کفر ورزیدن  به کتب آسمانی . (4)

4- کفر ورزیدن به آیات خداوند. (5)

اما جز آیه ای که در ابتدا نقل شده است، در جای دیگری نیامده که هر کس به ایمان کفر بورزد؛ در ظاهر، عبارت کفر به ایمان، عبارتی مبهم است، اساساً ایمان لوازمی دارد که کسی که مؤمن به آن لوازم باشد، ایمان در او محقق می شود و کسی که به آن لوازم کافر باشد، کفر ورزیدنش محقق می شود، همانگونه که  در آیات دیگر قرآن کریم هم، کفر به خدا و روز قیامت و کتب آسمانی و آیات خداوند که همگی لوازم ایمان هستند را نشانه های تحقق کفر معرفی کرده است.

حال باید دید مقصود از کفر به ایمان چه چیز است!

در روایات تفسیری، مصادیقی برای این لازمه ایمان، که اگر به آن کفر ورزیده شود همه اعمال حبط می شود بر شمرده شده

که از مهمترین و پر تکرار ترین این مصادیق،

پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام است

که به حقیقت ایمان تعبیر شده است  و کافران به ولایت مولا علی علیه السلام، مصداق کسانی هستند که اعمالشان همگی حبط و نابود است.

به عنوان نمونه ای از این روایات تفسیری، حضرت امام محمد باقر علیه السلام  در خصوص مقصود ایمان در این آیه  می فرماید:

اَلْإِیمَانُ فِی بَطْنِ اَلْقُرْآنِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَمَنْ کَفَرَ بِوَلاَیَتِهِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ. (6)

مقصود از ایمان در بطن قرآن، علی بن ابی طالب علیه السلام است و هر کس به ولایت ایشان کفر بورزد به تحقیق که عملش نابود است.


 در تبیین اینکه بر چه اساسی، مقصود ایمان در این آیه وجود مبارک مولی الموحدین امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام است، به حدیثی از رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله استناد می شود که علاوه بر بسیاری از منابع شیعی، در منابع اهل سنت نیز نقل شده است؛ و آن حدیثی است که رسول مکرّم در روز جنگ احزاب (خندق) هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام به نبرد با عمر بن عبدود رفت بیان فرمود:

برزَ الإیمانُ کلُّه إلی الشِّرکِ کلِّه (7)

امروز همه ایمان در برابر همه شرک آشکار شد.


اگر دقت شود در این حدیث نبوی و به حدیث امام محمد باقر علیه السلام که در بالا ذکر شد تطابق بسیار ظریف و دقیقی مشاهده می شود.

امام باقر علیه السلام فرمودند، بطن ایمان در قرآن ولایت امیرالمؤمنین است.

بطن یعنی چیزی که ظاهر نیست، در روز خندق رسول خدا در بیان خود از فعل بَرَز(8)  استفاده فرمودند که یعنی آشکار شد؛ چیزی باید مخفی باشد که آشکار شود، آن چه که مخفی بوده چه بوده است؟، بلی اینکه حقیقت ایمان  وجود مبارک مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام است که همان بطن ایمان است که در روایت امام باقر علیه السلام نیز بیان شده اند.


بنابر این ایمان یکی از نام های امیرالمؤمنین علیه السلام است که در موارد دیگری هم در قرآن حضرت به این نام خوانده شده اند؛ از جمله:

در آیه شریفه:

حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإِیمانَ (9)

خداوند ایمان را در نزد خدا شما محبوب گرداند.

در کتاب شریف کافی، از امام صادق علیه السلام روایت شده است که مقصود از ایمان در این آیه که در نزد مؤمنین محبوب شده است، وجود مبارک مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.(10)


بنابر این، مهمترین مصداق ایمان که کفر ورزیدن به آن،  باعث حبط و نابودی همه اعمال می شود پذیرش ولایت مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهم السلام است. (که علامه طباطبایی رحمت الله علیه و آله نیز بر همین اساس در تفسیر خود به این حقیقت اشاره کرده اند.(11))


لازم به ذکر است که این سیاق تفسیری، سیاق تفسیری خود معصومین علیهم السلام است، به عنوان نمونه، زمانی که مأمون (لعنت الله علیه) از حضرت امام رضا علیه السلام درباره امتیازات اهل بیت پیامبر نسبت به امت پیامبر در قرآن پرسید، به عنوان یکی از پاسخ ها امام رضا علیه السلام فرمود:

خدا در قرآن می فرماید:
«فَسْأَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُم لاتَعْلَمُونَ»؛(12)

«اگر نمی‏دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید.»

و فرمود: ما اهل ذکر هستیم، اگر نمی‏دانید از ما خانواده (اهل بیت علیهم‏السلام ) بپرسید.

مأمون لعنت الله علیه در پاسخ به این سخن امام رضا علیه السلام گفت:

برخی از اندیشمندان گفتند: به نظر ما مقصود خداوند از اهل ذکر علمای یهود و نصاری هستند که به برخی از مسائل آگاهی دارند.

امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

سبحان اللّه‏! اگر ما پرسیدیم و آنها هم به دین خود دعوت کردند و گفتند: دین ما بهتر از دین اسلام است، آیا چنین کاری بر ما جایز است؟!

مأمون گفت: ای اباالحسن! آیا ممکن است این سخن را بیشتر شرح دهید تا خلاف ادّعای اینها ثابت شود.
حضرت فرمود: بلی،

«ذکر» رسول اللّه‏ است و ما نیز اهل [و خانواده] آن حضرت هستیم. این معنا در کتاب خداوند بیان شده است، آنجا که می‏فرماید:

«فَاتَّقُوا اللّه‏ یااوُلیِ الالْبابِ الَّذینَ آمَنُوا قَدْ اَنْزَلَ اللّه‏ اِلَیْکُمْ ذِکْرا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّه‏ مُبَیِّناتٍ»؛(13)
«تقوای الهی پیشه کنید ای خردمندانی که ایمان آورده‏ اید!
زیرا خداوند ذکر را بر شما فرستاد؛ رسولی که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می‏کند».
پس ذکر، رسول اللّه‏ است و ما هم اهل ذکر هستیم.(14)






منابع:

(1) سوره مائده - آیه 5

(2) (سوره بقره - آیه 256) - (سوره زخرف - آیه 33)

(3) (سوره نساء - آیه 136)

(4)  (سوره بقره - آیه 121) - (سوره هود - آیه 17)

(5) (سوره آل عمران - آیه 19) - (سوره مائده - آیه 115)

(6) تفسیر فرات کوفی: ص 121 - بحار الانوار: ج35، ص 348 - با همین مضمون: بصائر الدرجات: ص 97 - مناقب: ص94 - روضة الواعظین: ص106 - تفسیر عیّاشی: ج1، ص297 - تفسیر البرهان: ج2، ص 254

(7) در منابع شیعی:  ارشاد القلوب (دیلمی): ج2 ، ص64   - إثبات الهداة (شیخ حر عاملی): ج 3، ص 456  -   الطرائف: (سید بن طاووس):  ج1،  ص 60 -   بحار الأنوار (علامه مجلسی): ج 39 ، ص 3  -    إحقاق الحق  (قاضی نور الله تستری):  ج16، ص 405  -  کنزالفوائد (ابوالفتح کراجکی): ج1،  ص 137  - البرهان (علامه بحرانی): ج 4 ، ص433 -
 تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة: (علامه سید عبدالحسین شرف الدین): ج1،  ص444

در منابع اهل سنت:  ینابیع المودة (القندوزی): ج1، ص 281 - شواهد التنزیل (حاکم حسکانی): ج 2، ص16  -  شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید): ج 19، ص61 -  وسیلة النجاة (مولوی محمد مبین هندی): ص 84  - حیاة الحیوان الکبری (کمال الدین محمد دمیری):  ج 1، ص 249 - تاریخ مستبصر (شیبانی دمشقی): ج1، ص 68

(8) بّرّز در کتب لغت (به عنوان نمونه کتاب قاموس) چنین معنی شده است: ظهر بعد خفاء (ظاهر شدن چیزی بعد از آنکه مخفی بود)

(9) سوره حجرات - آیه 7

(10) أبی عبد الله علیه السلام فی قوله تعالى: "و هدوا إلى الطیب من القول و هدوا إلى صراط الحمید" قال: ذاک حمزة و جعفر و عبیدة وسلیمان و أبو ذر و المقداد بن الأسود و عمار هدوا إلى أمیر المؤمنین علیه السلام  و قوله: "حبب إلیکم الایمان و زینه فی قلوبکم (یعنی أمیر المؤمنین) و کره إلیکم الکفر و الفسوق و و العصیان" الأول و الثانی و الثالث. (الکافی: ج1، ص 426)

(11) المیزان فی التفسیر القرآن: ج5، ص 218

(12) سوره انبیا - آیه 7

(13) سوره طلاق - آیه 10 و 11

(14) عیون اخبار الرضا: ج1، ص 493

قصه ما و خدایانمان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ[1]
خدا مثَلى مى‌زند: مردى را که چند تن در او شریکند و بر سر او اختلاف دارند. و مردى که تنها از آنِ یکى باشد. آیا این دو با هم برابرند؟ حمد سپاس تنها از آن خدا اما، بیشترشان نمى‌دانند.


حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام:

ایّهَا النّاسُ! إِنّ اللّهَ جَلّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِیَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ[2].

اى مردم! خداوند بندگان را آفرید تا او را بشناسند،
آن‌‏گاه که او را شناختند، پرستش کنند
و آن ‏گاه که او را پرستیدند،
از پرستش غیر او بى‏ نیاز شوند.


⭕️ میدانید سوپر گلدن پوینت و نکته طلایی این حدیث شریف چیست؟
* نکته طلایی در قسمت آخر سخن امام علیه السلام است که حضرت می‌فرماید:
آنگاه که مردم خدا پرست شدند آنگاه از پرستش غیر خدا بی‌نیاز می‌شوند‼️
سخن بالا یعنی:
⭕️انسان ناگزیر از پرستش است⭕️ و در نپرستیدن مختار نیست،
و چه بخواهد و چه نخواهد
و چه بداند و چه نداند
در حال پرستش است؛ تنها مصداق معبود (یا معبودانش) را با اختیار خود انتحاب می‌کنند‼️

اگر به عبادت خدا که #حقیقت_عبادت هم البته بر طبق آیات و روایات در #اطاعت کردن است نپردازد. ناگزیر به پرستش و اطاعت غیر خدا روی می‌آورد. (یعنی همان آیه آیت‌الکرسی که می‌فرماید اگر بندگی خدا را نکند در حقیقت دارد بندگی غیرخدا را می‌کند که این غیر خدا در ادبیات قرآن می‌شود طاغوت[3].)
حال می‌خواهد آن معبود
بُتی[4] باشد،
یا هوای نفسش[5]،
یا پول و ثروت
یا شخصی
یا شیطان و یا موجودی دیگر[6] که متوهّم است با پرستش و اطاعت و تبعیت‌کردن و بزرگداشت و خدمت‌کردنش به سعادت و مطلوب خود نائل می‌شود.

آیه ذیل هم که جزو ۵ آیه‌ قرآن است که بیشترین تأثیر را روی من داشته کاملا با این سخن حضرت سیدالشهدا مرتبط است:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ[7]
خدا مثَلى مى‌زند:
مردى را که چند تن در او شریکند و بر سر او اختلاف دارند.
و مردى که تنها از آنِ یکى باشد.
آیا این دو با هم برابرند؟
حمد سپاس تنها از آن خدا اما، بیشترشان نمى‌دانند.


چقدر این آیه فوق‌العاده هست، خیلی به زبان ساده می‌گه
ای نادان
به جای اینکه فقط بنده خدا باشی، اونم خدایی که همه چیز دستشه، چرا میری بنده دیگران می‌شی؟!
اگه بنده خدای واحد و احد نشی
بدبخت مجبور هِی بری بنده چندین خدای دیگه بشی
که هر کدومم یه چیزی ازت می‌خواد که با خواسته اون یکی خدیانت در تضاد هست، تازه چیزیم در حقیقت دستشون نیست‌!
در پایانم میگه اکثر ما آدما از فهم و درک و توجه به این قاعده واضح و حقیقت مهم عاجز و غافل و نادانیم این میشه که حتی اکثر مؤمنین به قول خود خدا میشن مشرک:
و َمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ[8]
و بیشترشان به خدا ایمان نمی‌آورند الا اینکه همچنان مشرکند (مشرک به شرک خفی‌ و شرک در اطاعت به واسطه اینکه گمان می‌کنند دیگرانی جز خدا در کسب سود و یا دفع زیانشان موثرند.)

روایات معصومین علیهم السلام در ذیل این آیه بسیار بسیار قابل تامل است:

1) امام صادق علیه السلام در توضیح آیه «و َمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ» فرمود:
منظور آن است که به گونه‌ای از شیطان اطاعت می‌کنند که خود نیز متوجه نمی‌شوند و (در نتیجه این اطاعت از غیر خدا) شرک می‌ورزند[9].

2) امام صادق علیه السلام در توضیح آیه «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ» فرمود:
#مقصود، #شرک_در_اطاعت است،
نه شرک در عبادت[10].

۳) امام صادق علیه السلام راجع به آیه «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ» فرمود:
مقصود آن است که فردی بگوید:
اگر فلانی نبود، به چنین و چنان دچار می‌شدم و یا اگر فلانی نبود، اهل و عیالم از دست من می رفتند. مگر نمی‌بینی که وی برای خداوند، شریک و انباز قرار داده که به او روزی می‌دهد و بلا و مصیبت را از او دور می‌کند.
راوی گوید: به امام عرض کردم: برخی چنین می‌گویند: اگر لطف و مرحمت الهی بر من نبود و فلانی را به کمکم نمی‌فرستاد، هلاک می شدم؛ این چنین تعبیری چه حکمی دارد؟ امام فرمود: مشکلی در آن نیست[11].

4) در روایات دیگری در این خصوص هم رجوع به کاهن و پیشگو یا خرافاتی نظیر اعتقاد به اینکه فلان‌چیز برایم‌ شانس می‌آورد از مصادیق شرک ذکر شده در آیه بیان شده‌است[12].



[1] سوره زمر – آیه 29
[2] بحار الانوار: ج ۵ ص ۳۱۲
[3] اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (سوره بقره – آیه 257) خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‏ اند، آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‏برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوت‌ها هستند، که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‏برند، آنها اهل آتش اند و همیشه در آن خواهند ماند.
[4] أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ (سوره صافات – آیه 125) آیا بعل را مى‌‏پرستید و بهترین آفرینندگان را وامى‏ گذارید.
[5] أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ (سوره فرقان – آیه 43) آیا آن کس که هواى [نفس] خود را معبود خویش گرفته است دیدى.
[6] قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ (سوره سبأ – آیه 41) مى‏‌گویند منزهى تو سرپرست ما تویى نه آنها بلکه جنیان را مى‌‌پرستیدند بیشترشان به (تأثیر داشتن) آنها ایمان داشتند – أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (سوره یاسین – 60) اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست.
[7] سوره زمر – آیه 29
[8] سوره یوسف – آیه 106
[9] کافی: ج 2، ص 292
[10] همان
[11] تفسیر عیاشی: ج 2، ص 211
[12] همان

توصیه‌ای فوق العاده ارزشمند از سوی استادِ استاد

استادِ استاد سخنی بسیار ارزشمند به این مضمون فرمودند:

«در مجالس عمومی و خصوصی گفته‌ام

و شما این حرف را از من بخرید!

کسانی که واقعاً به دنبال سلوک الی الله هستند!

باید که

به دنبال خدا نباشند!!!!


بلکه


باید به دنبال رضای خدا باشند!!!


چرا؟!

چون اگر بروند دنبال خدا، نفس و ابلیس در خیالات شخص یک خدایی درست می‌کنند و شخص از طریق پرستش همان خدایی زاده خیال که ... می‌رود در هپروت...


اما اگر کسی دنبال رضای خدا برود!

رضا خدا ضابطه‌مند است و نفس و ابلیس دیگر اینجا نمی‌توانند به راحتی گمراه کنند، تکلیف و آنچه مورد رضای خداست در بسیاری موارد مشخص است.»


و انسان اگر به یقینیاتش در باب رضای خدا عمل کند، کم‌کم فرقان نیز به او عنایت می‌شود و در شبهات هم متوجه رضای خدا می‌شود.


چرا که خداوند می‌فرماید:

 إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانً (سوره انفال - آیه 29)

هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند فرقان (قدرت تشخیص حق از باطل) را برایش قرار می‌دهد.


و در سخن دیگری می‌فرماید:

وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ ۗ (سوره بقره - آیه 282)

و تقوای الهی پیشه کنید و (در این صورت)  خود خداوند به شما تعلیم می‌دهد.


و رسول خدا صلوات الله علیه و آله می‌فرماید:

مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلمَ ما لَم یَعلَم.

هر که به آنچه مى داند عمل کند، خداوند  آنچه را نمى داند، به او می‌آموزد.

اعلام الدین: ص301


و امام باقر علیه السلام نیز در این خصوص می‌فرمایند:

اِنَّ اللّه  عَز َّو َجَلَّ یَقى بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ وَ یُجَلّى بِالتَّقوى عَنهُ عَماهُ وَ جَهلَهُ.   

خداوند به وسیله تقوا بنده را حفظ مى کند از آنچه که عقلش به آن نمى رسد و کور دلى و نادانى او را بر طرف مى سازد.

کافی: ج 8 ، ص 52



دنبال خدا بودن نفس را چاق می‌کند

می‌گوید من به دنبال رسیدن به خدا هستم


دنبال رضای خدا بودن بنده پرور است

شخص می‌رود به دنبال اینکه مولایش و آقایش و محبوبش را راضی کند و طوق بندگی که از بالاترینِ مقامات است بر گردنش نهاده می‌شود.


اگر کسی توفیق یابد و در مسیر کسب رضای خدا گام بردارد، به شناخت خداوند نیز نائل می‌شود که یگانه راه شناخت خدا بندگی خدا از طریق کسب رضایت خداست و کسب رضایت خدا هم در گرو کسب رضای رسول خدا صلوات الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام است.

امیرالمؤمنین تقسیم کننده بهشت و جهنم! (طبق منابع اهل سنت)

در منابع اهل سنت روایات متعددی وجود دارد که ناظر بر این حقیقت است که مولا امیرالمؤمنین مولی الموحدین تقسیم کننده بهشت و جهنم هستند!

به عنوان نمونه از  رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است:

إذا کان یوم القیامة قال الله تعالى لمحمد وعلی: أدخلا الجنة من أحبکما ، وأدخلا النار من أبغضکما ، فیجلس علی على شفیر جهنم فیقول لها : هذا لی وهذا لک ! وهو قوله : ( ألقیا فی جهنم کل کفار عنی (سوره ق - آیه 24). ( شواهد التنزیل (حاکم حسکانی): ج 2، ص 264

در روز قیامت خداوند تعالی به محمد و علی علیه السلام می‌گوید:  داخل بهشت کنید هر که شما را دوست دارد و داخل جهنم کنید هر که شما را دشمن دارد. پس علی بر لبه جهنم می‌نشیند و به او می‌گوید: این از برای من (و بهشتی است) این از برای تو (و جهنمی است) و این است مقصود خداوند از کلامش (ألقیا فی جهنم کل کفار عنید - شما دو تن در جهنم بیاندازید هر کافر دشمن‌پیشه را)


اما اگر بپرسند سبب این مطلب چیست که امیرالمؤمنین تقسیم کننده بهشت و دوزخ است و حال آنکه بهشتی شدن و جهنمی شدن انسان تابع ایمان و کفر اوست، پاسخ‌های یکسانی از قول معصومین علیهم السلام وارد شده است به عنوان نمونه زمانی که مأمون عباس از امام رضا علیه السلام همین سؤال را می‌پرسد، حضرت در پاسخ می‌فرماید:


 عن أبی الصلت الهروی قال : قال المأمون یوما للرضا علیه السلام یا أبا الحسن أخبرنی عن جدک أمیر المؤمنین بأی وجه هو قسیم الجنة والنار وبأی معنی فقد کثر فکری فی ذلک ؟ فقال له الرضا علیه السلام : یا أمیر المؤمنین ألم ترو عن أبیک عن آبائه عن عبد الله بن عباس أنه قال : سمعت رسول الله ( ص ) یقول : حب علی إیمان وبغضه کفر ؟ فقال : بلی فقال الرضا علیه السلام : فقسمة الجنة والنار إذا کانت علی حبه وبغضه فهو قسیم الجنة والنار  (عیون اخبار الرضا(شیخ صدوق): ج 1،  ص 92)


 ابا صلت هروی نقل کرده است که روزی مامون به امام رضا علیه السلام گفت:

یا اباالحسن ما را از پدرت امیرالمومنین آگاه ساز که به چه علت قسیم الجنه و النار خوانده شده است و این به چه معنا است که این مطلب فکر مرا مشغول ساخته است

پس امام رضا علیه السلام به او فرمودند:

ای مأمون آیا تو از پدرت و او از پدرانش از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل نکردید که گفت از رسول خدا شنیدم می فرمایند:

حب علی ایمان و دشمنی با علی کفر است ؟

پس مأمون پاسخ داد آری

پس حضرت فرمودند: پس تقسیم می کند بهشت و دوزخ را زمانی که ایمان و کفر بر اساس حب و بغض او باشد، بنابر این او قسیم الجنه و النار است.


برخی از منابع اهل سنت که قسیم جنت و النار بودن امیرالمؤمنین در آنها ذکر شده است:

لفایق فی غریب الحدیث جارالله زمخشری ج 3 ص 97

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 260 و ج 19 ص 140

البدایه و النهایه ج 7 ص 392

المناقب ، خوارزمی ، ص 41

کنزالعمال متقی هندی ج 13 ص 152

تاریخ مدینه دمشق ج 42 ص 298



در خصوص روایت نبوی:

«حبّ علیّ إیمان و بغضه کفر: دوست داشتن علی(علیه‌السلام) ایمان است و بغض علی(علیه‌السلام) کفر است».

و روایت دیگری حضرت فرمودند: «بغض علی(علیه‌السلام) نفاق است».

این روایات با الفاظ مختلفی در منابع مختلف شیعه و اهل سنت وارد شده است ، در این‌جا نام برخی از  بزرگان و علمای طراز اول اهل سنت که این حدیث را نقل کرده و صحیح دانسته‌اند را بیان می‌کنیم:
1. «احمد بن حنبل» در کتاب المناقب، ص171 مخطوط.
2. «حاکم ابو عبد الله نیشابوری» در کتاب مستدرک ج3، ص129، چاپ حیدرآباد الدکن.
3. «احمد بن حجر عسقلانی» در کتاب لسان المیزان ج5، ص161، چاپ حیدرآباد.
4. «آلوسى» در کتاب روح المعانی ج2، ص17 چاپ منیریه مصر.
5. «ذهبی» در کتاب میزان الاعتدال ص236، چاپ حیدرآباد.
6. «خطیب خوارزمی»  در کتاب المناقب ص226، چاپ تبریز.
7. «نور الدین هیثمی» در کتاب مجمع الزوائد ج9، ص133، چاپ مکتبه القدسی، قاهره.
8. «ابن ابى الحدید» در کتاب شرح نهج‌البلاغه ج4، ص520، چاپ مصر.
9. «ابن حجر هیتمى» در کتاب الصواعق المحرقه، ص172، چاپ محمدیه مصر.
10. «خطیب بغدادی» در کتاب موضح اوهام الجمع و التفریق ج1، ص41، چاپ حیدرآباد الدکن.
11. «طبری» در کتاب ذخائر العقبى ص91، چاپ مکتبه القدسی مصر.
12. «سیوطی» در کتاب تاریخ الخلفاء، ص66، چاپ میمنیه مصر.
13. «قندوزى» در کتاب ینابیع الموده، ص47 و 213 و 247 چاپ اسلامبول.
14. «نور الدین هیثمی» در کتاب مجمع الزوائد ج9، ص132، چاپ مکتبه القدسی، قاهره.
15. «شیخ حسن عدوى حمراوى» در کتاب مشارق الانوار ص 122، چاپ مصر.
16.  «علامه طحاوی» در کتاب مشکل الآثار ج1، ص48، چاپ حیدرآباد الدکن.
17. «ابن عبد البر» در کتاب الاستیعاب ج2، ص460، چاپ حیدرآباد الدکن.
18. «قاضی موسى بن عیاض یحصبى» در کتاب الشفاء بتعریف حقوق المصطفى ج2، ص41.
19. «شیخ محمد بهجت دمشقی» در کتاب نقد عین المیزان، ص14، چاپ مجله قیمریه.
20. «سید محمد بن یوسف تونسى» مشهور به  «کافی» در کتاب السیف الیمانی المسلول ص 49.



 ______________________________

برخی از منابع اهل سنت که احادیث مبنی جهنمی و بهشتی شدن مردم بر اساس حب و بغض امیرالمؤمنین علیه السلام بیان کرده‌اند با استناد به آیه 24 سوره ق:

لما سمع أبو حنیفة أن الأعمش یروی عن علی بن أبی طالب ما لا یلیق بجلالة شأنه،

"فمرض فدخل علیه و معه ابن أبی لیلى و ابن شبرمة، و کان عنده شریک بن عبد الله،

التفت إلیه أبو حنیفة و کان أکبرهم فقال:

یا أبا محمد اتق الله فإنک فی أول یوم من أیام الآخرة و آخر یوم من أیام الدنیا،

و قد سمعت أنک تحدث فی علی بن أبی طالب بأحادیث لو سکت عنها لکان خیرا لک،

فقال الأعمش:

لمثلی یقال هذا؟

أسندونی، فلما أسندوه

قال: حدثنا ابن المتوکل القاضی عن أبی سعید الخدری قال:

قال رسول الله - صلى الله علیه وسلم -:

إذا کان یوم القیامة قال الله لی و لعلی بن أبی طالب:

أدخلا الجنة من أحبکما و أدخلا النار من أبغضکما، فلذلک قول الله تعالى:

{أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ}،

فقال: قوموا عنی لا یجیء أطهر من هذا، فما خرجوا من الباب حتى مات الأعمش رحمه الله تعالى". و قد روى هذا الحدیث بهذا الإسناد جمع، فهو إسناد صحیح.

منبع:

نام کتاب: السیوف المشرقة و مختصر الصواقع المحرقة نویسنده: الآلوسی، محمود شکری جلد: 1  صفحه: 665

لینک:

http://lib.efatwa.ir/46198/1/665

 

وقتی ابو حنیفه از اعمش شنید که او درباره فضایل حضرت علی سخنانی می‌گوید و در حال بیماری سختی نیز هست پس به سراغ او رفت به همراه ابن ابی لیلی و ابن شبرمه و شریک بن عبدالله.

از ابوحنیفه که از همه آنها بزرگتر بود به اعمش گفت

ای ابا محمد، تقوا پیشه کن و از خدا بترس و تو در حالی هستی که در اولین روز از روزهای آخرت و آخرین روز از روزهای دنیا هستی.

من شنیده‌م که تو درباره علی بن ابی‌طالب سخنانی می‌گویی که اگر از گفتنش خودداری کنی برایت بهتر است.

اعمش در پاسخ ابوحنیفه گفت:

مثلاً چه می‌گویم.

چه چیز خلاف واقعی می‌گویم؟

به راستی که ابن متوکل قاضی از ابی سعید خدری به من خبر داد که او گفت:

 رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمود:

هنگام روز قیامت، خداوند به من و به علی بن ابی‌طالب می‌گوید:

شما دو تن هر کس را که محب شما است داخل بهشت کنید و هر کس که شما دو نفر را دشمن می‌دارد وارد دوزخ کنید و این است معنای سخن خداوند که می‌فرماید:

{أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ (سوره ق - آیه 24}،

شما دو نفر هر کفر‌پیشه لجوج را داخل جهنم کنید.

سپس گفت از نزد من برخیزید که چیزی پاکیزه‌تر از این که به شما گفتم نیست.

پس از نزد او خارج شدند و دیگر او را ندیدند تا اینکه اعمش مرحوم شد.

 

برخی دیگر از منابع اهل سنت که این مطلب را نقل کرده‌اند:

1. نام کتاب : الموضوعات نویسنده : ابن الجوزی    جلد : 1  صفحه : 400

http://lib.efatwa.ir/43430/1/400

2. نام کتاب : الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة نویسنده : القرشی، عبد القَادر    جلد : 2  صفحه : 501

http://lib.efatwa.ir/40206/2/501

3. نام کتاب : الفوائد المجموعة نویسنده : الشوکانی    جلد : 1  صفحه : 382

http://lib.efatwa.ir/43282/1/382

4. نام کتاب : اللآلىء المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة نویسنده : السیوطی، جلال الدین    جلد : 1  صفحه : 348

http://lib.efatwa.ir/43425/1/348

5. نام کتاب : تلخیص کتاب الموضوعات نویسنده : الذهبی، شمس الدین    جلد : 1  صفحه : 136

http://lib.efatwa.ir/43425/1/348