او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

مختصری در معنای فقری که در اسلام ممدوح است و مایه فخر پیامبر صلوات الله علیه و آله بوده است

مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید
از جمله سخنان خداوند که در معراج با رسولش فرمود چنین بود:

یَا أَحْمَدُ إِنَّ اَلْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِیَ اَلْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ وَ اَلتَّقَرُّبُ إِلَیْهِمْ قَالَ وَ مَنِ اَلْفُقَرَاءُ قَالَ اَلَّذِینَ رَضُوا بِالْقَلِیلِ وَ صَبَرُوا عَلَى اَلْجُوعِ وَ شَکَرُوا عَلَى اَلرَّخَاءِ وَ لَمْ یَشْکُوا جُوعَهُمْ وَ لاَ ظَمَأَهُمْ وَ لَمْ یَکْذِبُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَمْ یَغْضَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ وَ لَمْ یَغْتَمُّوا عَلَى مَا فَاتَهُمْ وَ لَمْ یَفْرَحُوا بِمَا آتَاهُمْ.

 اى احمد!
محبّت و دوستى من، دوستى با فقرا و معاشرت و آمیزش با ایشان است،
حضرت رسول صلوات الله علیه و‌اله پرسید: [این] فقرا [که دوستی و محبت تو در گرو دوستی و معاشرت با ایشان است] چه کسانى هستند؟ خداوند تبارک و تعالی فرمود:
کسانى هستند که به اندک از مال دنیا خرسندند،
و بر گرسنگى صبر مى‌کنند
و در نعمت و آسایش سپاسگزارند،
و از گرسنگى و تشنگى خود به کسى شکوه نمى‌برند
و دروغ نمى‌گویند
و بر من خشم نمى‌گیرند،
و به آنچه از دنیاى ایشان فوت شده غمگین و محزون نمى‌گردند
و به آنچه به ایشان رسیده خوشحال نمى‌شوند (و در آسایش و سختى یک نواختند و به مقام زهد رسیده‌اند.)

 ارشاد القلوب (دیلمی):‌ ج 1، ص 199

 همانطور که بیان شده، مقصود از معاشرت و دوستی فقرا در این حدیث قدسی شریف، دوستی با آن کسانی است که #فقر_ذاتی خود را در برابر غنای پروردگارشان بیش از همه #ادراک کرده‌اند و در قلّه معرفتند و در نتیجه این معرفت، نسبت به دنیا تعلّقی ندارند و به اندک آن در حد ضرورت اکتفا می‌نمایند و در همه حال شکرگزار پروردگار خویشند.
این فقر، همان #وجدان_فقر_ذاتی است.
و این وجدان فقر ذاتی در برابر غنای محضر پروردگار #مغز_عرفان_شیعه است که در سراسر ادعیه صحیفه سجادیه به زبان‌های مختلف توسط امام سجاد علیه السلام فریاد شده است.

 این فقر همان است که رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله درباره‌اش فرمود:

 الفقر فخری و به افتخر.

 فقر فخر من است و به آن افتخار می‌کنم.

 عدة الداعی: ص 113

فقر با این وصف که در روایت فوق بیان شده، از مهمترین صفات و حالات قلبی اولیای خداست.

در روایت از امیر مؤمنان داریم که حضرت می‌فرماید:

أقرب الناس إلى الاجابة و الرحمة الطائع المضطر.

 نزدیک‌ترین مردم به اجابت دعا و مورد رحمت واقع شدن شخص مضطر است.

 ارشاد القلوب (دیلمی):‌ ج1، ص293

 چرا اولیای خدا دعایشان از همه به اجابت نزدیک‌تر و به اصطلاح مستجاب الدعوه هستند؟
یکی از مهمترین دلالیش همین ادراک فقر و حالت اضطرار قلبی در برابر پروردگار است.

 ما آدم‌های معمولی چه وقت مضطر می‌شویم؟
وقتی می‌بینیم به حسب ظاهر دیگر از اسباب عادی کاری بر نمی‌آید و بی‌چاره‌ایم و در خود توانی برای حل مشکل نمی‌یابیم.
اما اولیای خدا بدون اینکه در خارج از وجودشان با سختی‌ها و گرفتاری‌ها و مشکلات درگیر باشند در حالت آسایش و رفاه هم همان حالت اضطرار و فقر را نسبت به پرودگارشان دارند.

 چنانچه امام سجاد علیه السلام در دعای بیست و دوم صحیفه سجادیه (دعای آن‌ حضرت در سختی و گرفتاری) به این مهم به زیبایی اشاره می‌کنند و می‌فرمایند:

 اللهم ... اجْعَلْنى مِمَّنْ یَدْعُوکَ مُخْلِصاً فِى الرَّخآءِ دُعآءَ الْمُخْلِصینَ الْمُضْطَرّینَ لَکَ فِى الدُّعآءِ.

 خداوندا... مرا از آنان قرار ده که تو را در حال آسایش چنان به اخلاص مى‌خوانند که مضطران [در اوج درماندگی تو را آنگونه] خالصانه‌ مى‌خوانند.

 حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:

 إذا اراد احدکم ان لا یسئل ربه شیئا الا اعطاه فلییأس من الناس کلهم و لا یکون له رجاء الا من عند الله فإذا علم الله ذلک من قلبه لم یسئله شیئا الا اعطاه.

 اگر خواستی هر دعایی که می‌کنی مستجاب شود، از همه مردم مأیوس شو و امیدی جز از خدا نداشته باش.
وقتی خدای تعالی از دلت این را دانست آنگاه هر چه بخواهی به تو می‌دهد.

اولیای خدا کسانی هستند که چون به یقین یافته‌اند و چشیده‌اند و شهود کرده‌اند که هیچ مؤثری جز خداوند وجود ندارد و بی‌‌اذن و حول و قوه الهی، احدی توان نفع و ضرر رساندن ندارد، لذا تنها چشم امیدشان به خداست!
لذا همواره دعایشان به اجابت نزدیک است.

 البته مستجاب الدعوه بودن اولیای الهی دلایل دیگری هم دارد که ریشه برخی از این دلایل را در سه حدیث ذیل می‌توان یافت...

 حضرت امام جعفر صادق علیه السلام:

 العبودیة جوهر کنهها الربوبیه.

 جوهره و باطن عبودیت ربوبیت است.

 مصباح الشّریعه:‌ ج1، ص 7

وقتی انسان بنده شد و بر اثر اطاعت حجت خدا [که حقیقت اطاعت از خداست] اراده‌اش در جنب اراده خدا و حجت خدا نیست شد، مجرای جاری شدن فعل و خواست و ربوبیت خدا واقع می‌شود.
چنانچه در حدیث قدسی نیز مؤید این معنا آمده است که:

 یا ابن آدم أنا أقول للشئ: کن فیکون أطعنى فیما أمرتک أجعلک تقول للشى: کن فیکون.

 ای فرزند آدم، من کسی هستم که وقتی به چیزی می‌گویم بشو، می‌شود. مرا اطاعت کن در آنچه تو را به آن امر می‌کنم تا تو را نیز آنگونه قرار دهم [که اراده‌ات در هر چیز نافذ شود] و هر چه بخواهی بشود.

 عدة الداعی (ابن فهد حلی): ج 1 ، ص 291

حدیث قرب نوافل هم که در معتبرترین منابع شیعه و سنی نقل شده است به جنبه دیگری از این حقیقت اشاره دارد که در این مختصر مجال شرحش نیست...

امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرماید از جمله سخنان خداوند در معراج با پیامبرش این بود که:

ما یتقرب الی عبد من عبادی بشیء أحبّ الی ممّا افترضتُ علیه و انّه لیتقرّب الی بالنافله حتّی احبَّه.
فاذا أحببتُه کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الّذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به ویده الذی یبطش بها، ان دعانی أجبته و ان سألنی اعطیته.

هیچ یک از بندگانم به من تقرب نجوید با عملى که نزد من محبوبتر باشد از انجام آنچه بر او واجب کرده‌ام،
و به تحقیق که بنده من [پس از انجام واجبات و ترک محرمات] به وسیله نوافل [و مستحبات] به من تقرب می‌جوید تا آنجا که من دوستش بدارم،
و چون او را دوست بدارم، آنگاه
گوش او می‌شوم که با آن بشنود،
و چشمش شوم که با آن ببیند،
و زبانش می‌شوم که با‌ آن سخن بگوید،
و دستش می‌شوم که با آن برگیرد،
و اگر مرا بخواند اجابتش کنم،
و اگر از من درخواستی کند به او عطا کنم.

 الکافی: ج4، ص 74
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد