او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

حدیث امامت را زندگی کن (15)

رسول خدا صلوات الله علیه و آله:

مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً کَانَ کَمُبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَیَّرَ مُؤْمِناً بِشَیْ ءٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّی یَرْکَبَهُ.


هر کس هرزگی  (و فحشای) شخصی را فاش سازد همچون آغازگر آن هرزگی (و فحشا) است و هر کس مؤمنی را به خاطر عیب او سرزنش و شماتت کند، نمی‌رد تا مرتکب همان بشود.


تحف العقول، ص 78

حدیث امامت را زندگی کن (14)

امام صادق علیه السلام:

یا بْنَ جُنْدَب اِنَّ لِلشَّیطانِ مَصائدَ یصْطادُ بها فَتَحامُوا شِباکَهُ و مَصائِدَهُ .

قُلْتُ یَا ابْنَ رسولِ اللّه و ما هِىَ؟

امّا مَصائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ الاِخوانِ، و اَمّا شِباکُهُ فَنَوْمٌ عَنْ قَضاءِ الصّلَواتِ الّتی فَرَضَهَا اللّهُ.


ای پسر جندب! به راستی که شیطان دام‌ها و قلاب‌‌هایی دارد که با آنها شکار می‌کند، پس مراقب باشید که گرفتارشان نشوید.

عرض کردم: ای فرزند رسول خدا آنها کدامند؟

فرمود: اما دام‌های او، جلوگیری از نیکی به برادران است و قلاب‌هایش خواب رفتن بندگان هنگام به جا آوردن نماز‌های واجب است.


تحف العقول، ص 540

حدبث امامت را زندگی کن (13)

امام صادق علیه السلام:

أقِلَّ النَّومَ باللَّیلِ و الکَلامَ بالنَّهارِ .


خواب شب و کلام در روز را کم کن.


تحف العقول، ص538

حدیث امامت را زندگی کن (12)

امام صادق علیه السلام:

طُوبى لِعَبْد لَمْ یَغْبِطِ الخاطِئینَ على ما اُوتُوا مِن نَعیمِ الدُّنیا و زَهرَتِهار.

خوشا به حال بنده‌ای که بر خطاکارانی که از نعمت‌ها و خوشی‌های دنیا برخوردار شده‌اند غبطه نخورد.

تحف العقول، ص 536

حدیث امامت را زندگی کن (11)

مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام: 

علیک بالآخره تاتک الدنیا صاغره.


تو مراقب آخرتت باش، دنیا خودش ذلیلانه پیش تو می آید.


غررالحکم، ح2603، ص 144

حدیث امامت را زندگی کن (10)

مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام:

اُطْلُبُوا الحاجاتِ بِعِزَّةِ الْاَنْفُسِ فَاِنَّ بِیَدِاللّه ِ قَضاءَها.

 

حاجات خود را عزتمندانه بیان کنید، چرا که برآورده شدن آن بدست خداست.


شرح ابن ابی الحدید، ج20، ص317

حدیث امامت را زندگی کن (9)

امام صادق علیه السلام:

طًلًبتُ حًلاوًةً العِبادَةِ، فَوَجَدتُها فى تَرکِ المَعصِیَةِ.


حلاوت عبادت را طلب کردم پس آن را در ترک معصیت یافتم.


مستدرک الوسائل، ج 12، ص 174

رابطه شکر و ترک معصیت و سخنانی دیگر پیرامون شکر!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم 



 لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ (ابراهیم-7)

 اگر شکر کنید حتماً و قطعاً و بدون شک بر نعمت شما مى‏افزایم (7)


در عبارت لأزیدنّکم، حرف لام، و حرف نون که تشدید دار شده است برای تأکید بر افزودن است یعنی حتماً و بدون شک خواهم افزود!

یعنی شکی نکنید که اگر توفیق پیدا کردید که شکر کنید حتماً خدا قصد کرده است که به شما نعمت را فزونی بخشد، آنچنان که مولا امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند:

من أُعطِیَ الشُّکرَ لَم یُحَرمِ الزِّیادَةَ.
 به کسی که توفیق شکرگزاری داده شود از فزونی یافتن (نعمت) محروم نگردد.

«نهج البلاغه، حکمت 135»



و امام باقر علیه السلام هم در کلامی دیگر می فرمایند:

 لا یَنقَطِعُ المَزیدُ من الله حتّی یَنقَطِعَ الشُّکرُ مِنَ العِبادِ.

 افزایش نعمت از سوی خداوند قطع نگردد، مگر آن گاه که شکر گزاری بندگان قطع گردد.

«بحار الانوار، ج 71، ص 56»


و امام حسین علیه السلام می فرمایند:

قشُکرُکَ لِنِعمَةٍ سالِفَةٍ یَقتَضى نِعمَةً آنِفَةً؛

شکر تو بر نعمت گذشته، زمینه ساز نعمت آینده است.

نزهة الناظر و تنبیه الخاطر،ص80


پس بنابر این می رسیم به این حدیث شیرین از امام رضا علیه السلام:


طوبی لِمَن شَغَل قَلبَه بَشُکرِ النِّعمَةِ.

خوشا به حال کسی که قلبش مشغول است به شکر نعمت.

نزهة الناظر: 128


این قلب که دائم مشغول است، حال سوال این است که مشغول چه باشد بهتر است؟

یکی از بهترین چیزهایی که قلب خوب است به آن مشغول باشد یادآوری کردن نعمات خداوند است!


این مسئله حداقل 2 فایده عظیم دارد!

1- باعث می شود که نعمات الهی برایش فزونی یابد!

2- احساس محبتش نسبت به خدا زیادتر می شود که این آثار بسیار حیرت انگیزی دارد! (آثار ازدیاد محبت خدا در قلب انسان خودش یک مجموعه چندین جلدی شرح و بسط و توضیح می خواهد اما به همین اکتفا می کنیم که ریشه ی بسیاری از مشکلات ما این است که حقیقتاً خیلی خدا را دوست نداریم و حب خداوند در قلبمان نیست)


این مسئله آنقدر مهم است که مولا امیرالمومنین علی علیه السلام در مناجات شعبانیه می فرمایند:


إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ
خدایا برایم نیرویى نیست که خود را بوسیله آن از عرصه نافرمانى‏ات (و معصیتت)‏ بیرون برم، مگر آنگاه که به محبّتت بیدارم سازى

یعنی تا انسان محبت خدا در دلش جای نگیرد حقیقتاً توان ترک معصیت ندارد!

شما وقتی عاشق شدی هر چه محبوبت بخواهد برایش انجام می دهی و کاری نمی کنی که محبوبت را برنجاند بدون اینکه کمترین زحمتی برایت داشته باشد!

حال اگر محبت خدا هم در دل نشست دیگر اطاعت از فرمان خدا و دوری کردن از کاری که خدا نمی پسندد برای انسان سخت نخواهد بود!


و انسان فطرتاً از کسی که به او هدیه دهد و محبت کند و او را مورد احسانش قرار دهد و گره از مشکلاتش حل کند و... احساس محبت در قلبش پیدا  می کند!

حال اگر این بی نهایت محبت های خدا را انسان یادآور شود در قلبش چه احساسی نسبت به خدا پیدا  می کند؟

این که بدون مشکل می تواند قضای حاجت کند

اینکه چشمانش می بیند


روزی سوار اتوبوس بودم، پسر جوانی را دیدم که معلول حرکتی بود و کنترل حرکت دستانش و  سر و گردنش را نداشت، شاید نزدیک 3 ایستگاه طول کشید تا بتواند به چه مشقتی یک اس ام اس چند کلمه ای ارسال کند!

واقعاً با خود گفتم: خدایا شکرت که کنترل اعضای بدنم را در اختیار دارم


آنجا حس کردم که واقعاً بنده ی ناسپاس و ناشکری هستم

و حقیقتاً وقتی با خود صادقانه می اندیشم می بینم که از مصادیق بارز این آیه ی شریفه هستم:


وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ ﴿ابراهیم - ۳۴﴾

و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت‏خدا را شماره کنید نمى‏توانید آن را به شمار درآورید قطعا انسان ستم‏پیشه ناسپاس است (۳۴)

آنچنان که در آیه دیگر خداوند خطاب به حضرت آل داوود می فرماید:

 اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ ﴿سبأ - ۱۳﴾

 اى خاندان داوود شکرگزار باشید و از بندگان من اندکى سپاسگزارند (۱۳)

امام صادق علیه السلام در توضیح آیه بالا می فرمایند:

ال الصادق علیه السلام :

لَو کانَ عِندَ اللّه عِبادَةٌ تَعَبَّدَ بِها عِبادُهُ المُخلِصُونَ أفضَلَ مِنَ الشُّکرِ عَلى کُلِّ حالٍ لاَءطلَقَ لَفظَهُ فیهِم مِن جَمیعِ الخَلقِ بِها 

فَلمّا لَم یَکُن أفضَلَ مِنها خَصَّها مِن بَینِ العِباداتِ وخَصَّ أربابَها، فَقالَ تَعالى (وقَلیلٌ مِن عِبادىَ الشَّکُورُ

 اگر نزد خداوند عبادتى بهتر از شکرگزارى در همه حال بود که بندگان مخلصش با آن عبادتش کنند، 

هر آینه آن کلمه را درباره همه خلقش به کار مى برد، 

اما چون عبادتى بهتر از آن نبود از میان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ویژه گردانید و فرمود: 

«واندکى از بندگان من سپاسگزارند» .

کنزالعمال، ج13، ص151، ح36472




و در پایان دعوت می کنم که به این حدیث شریف بیاندیشیم:


أوحَى اللّه  تَعالى إلى موسى علیه السلام یا موسى اُشکُرنى حَقَّ شُکرى فَقالَ : یا رَبِّ وَکَیفَ أشکُرُکَ حَقَّ شُکرِکَ، ولَیسَ مِن شُکرٍ أشکُرُکَ بِهِ إلاّ وأنتَ أنعَمتَ بِهِ عَلَىَّ؟! فَقالَ : یا موسى اَلنَ شَکَرتَنى حینَ عَلِمتَ أنَّ ذلِکَ مِنّى؛


خداى تعالى به موسى علیه السلام وحى فرمود که: 

اى موسى مرا چنان که باید شکر کن. 

موسى عرض کرد: 

پروردگارا چگونه تو را چنان که باید شکر گویم حال آن که هر شکرى که تو را مى گویم خود نعمتى است که تو به من ارزانى داشته اى؟ 

فرمود: اى موسى حال که دانستى توفیق آن شکر را هم من به تو داده ام، شکر مرا ادا کرده اى.


نهج البلاغه، خطبه 91


همواره باید شاکر باشیم و همواره بدانیم که همین توفیق شکر هم شکر می خواهد و کسی را توان آن نیست که حق شکر را بجای آورد و همواره معترف باشیم که تقصیر داریم و عاجزیم از شکر خداوند کریم.



 وَاللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ ﴿تغابن - ۱۷﴾

و خداوند بسیار قدردان (و شکور) و بردبار (و حلیم) است.

در سختی ها چگونه دعا نکنم و چگونه دعا کنم؟!!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم



رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمود:
به هوش باشید تا کاری همچون کار بنی اسرائیل نکنید و خداوند را به خشم نیاورید 
و آمرانه از او چیزی نخواهید 
و هرگاه یکی از شما در روزی یا زندگانی خویش به امری ناخوشایند دچار شد
 
مبادا چیزی در نظر آورد تا از خداوند بخواهد! 
چرا که شاید موجب مرگ یا نابودی او شود!
بلکه باید بگوید: 

خداوندا! 
به حقّ شکوه محمد و خاندان پاکش، 
اگر در آنچه ناخوشایندش می شمارم، خیری برایم قرار دارد و برای دینم بهتر است، 
مرا بر آن صبور گردان و توانی عطا فرما تا تحمّلش کنم 
و نیرومندم ساز تا سنگینی بارش را به دوش گیرم، 
و اگر خیر در چیزی غیر از آن است،
 
پس همان را بر من ارزانی فرما 
و مرا در همه حال به قضای خود خشنود گردان که سپاس و ستایش برای توست.
پس اگر تو چنین گویی، 

خداوند آن چه را خیر است برایت مقدور و مقدّر می سازد.

ترجمه تفسیر البرهان، جلد دوم، ذیل آیه 62 سوره بقره، ح1، ص319

متن عربی حدیث شریف:
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):
ألا فلا تفعلوا کما فعلت بنو إسرائیل،
و لا تسخطوا الله تعالى، و لا تقترحوا على الله تعالى،
و إذا ابتلی أحدکم فی رزقه أو معیشته بما لا یحب،
فلا یحدس‏ شیئا یسأله،
لعل فی ذلک حتفه و هلاکه،
و لکن لیقل:
اللهم بجاه محمد و آله الطیبین
إن کان ما کرهته من أمری‏ خیرا لی و أفضل فی دینی، فصبرنی علیه،
و قونی على احتماله، و نشطنی على النهوض بثقل أعبائه،
و إن کان خلاف ذلک خیرا فجد علی به، و رضنی بقضائک على کل حال، فلک الحمد؛
فإنک إذا قلت ذلک قدر الله و یسر لک ما هو خیر.
البرهان فی تفسیر القرآن ؛ ج‏1 ؛ ص228 متن عربی حدیث شریف:
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):
ألا فلا تفعلوا کما فعلت بنو إسرائیل،
و لا تسخطوا الله تعالى، و لا تقترحوا على الله تعالى،
و إذا ابتلی أحدکم فی رزقه أو معیشته بما لا یحب،
فلا یحدس‏ شیئا یسأله،
لعل فی ذلک حتفه و هلاکه،
و لکن لیقل:
اللهم بجاه محمد و آله الطیبین
إن کان ما کرهته من أمری‏ خیرا لی و أفضل فی دینی، فصبرنی علیه،
و قونی على احتماله، و نشطنی على النهوض بثقل أعبائه،
و إن کان خلاف ذلک خیرا فجد علی به، و رضنی بقضائک على کل حال، فلک الحمد؛
فإنک إذا قلت ذلک قدر الله و یسر لک ما هو خیر.
البرهان فی تفسیر القرآن ؛ ج‏1 ؛ ص228

مهم ترین چیزهایی که میخواستم بگویم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم



سلام

پیشاپیش بابت طولانی بودن پست عذر خواهی می کنم

به آن علت است که می خواستم تمام آنچه که می خواستم با دوستان مطرح کنم و به نظرم مهمترین مباحث بود را یکجا گفته باشم و نگفته نرفته باشم!

امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«مَنْ سُرَّ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِر» (1)
هرکس دوست دارد که از اصحاب قائم باشد باید که منتظر باشد و بر اساس ورع و محاسن اخلاق عمل کند در حالی که منتظر است.



ببینید دوستان 3 رکن حدیث بالا یعنی منتظر بودن، عمل به وروع و محاسن اخلاق نیاز به شرح مفصل دارد، اما اونی که من الان میخوام بهش بپردازم ورع هست!

ابتدا لازم است کلمه ورع شکافته شود!

ورع بر طبق فرمایش مولا علی یعنی:
الورع الوقوف عند الشبهه (2)
ورع یعنی توقف در امور شبه ناک.

یکم لطفاً حوصله کنید دوستان و متن زیر را بخوانید تا اندکی بعد درباره آن توضیح دهم:

در تعریف ورع در کتاب آماده باش یاران امام زمان تألیف استاد حسین گنجی چنین آمده:

دومین ویژگی یاران امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) تهذیب نفس و خودسازی است.
در اسلام، یک منطقة ممنوعه داریم
و یک منطقة قُرق.
منطقة ممنوعه، گناه است
و منطقة قرق شده، مکروهات و شبهات.

دوری از گناه، تقوا
و دوری از مکروهات و شبهات، ورع نام دارد.
اگر کسی بگوید: می‌روم و در مرز سرزمین گناه می‌ایستم و گناه نمی‌کنم بداند که شیطان می‌آید و آرام به گناه هلش می‌دهد!
برای حفظ خودمان، باید یک سری مستحبّات را انجام دهیم.
مستحبّات، بازوی واجبات است
و باید یک سری مکروهات را هم ترک کنیم. دوری از مکروهات، به دوری از حرام و گناه کمک می‌کند.

پس امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «هر کس می‌خواهد از یاران مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) باشد، علاوه بر ترک گناه، باید از شبهات هم دوری کند؛

یعنی مواظب باشد که هر چیزی که در آن شبهة عقلی و دینی است (نه شبهة برخاسته از وسوسه!) مرتکب نشود.»

ترک شبهات میان انسان و امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) سنخیّت و تشابه به وجود می‌آورد.

نکتة جالب دیگری که از این قسمت از روایت می‌توان استفاده کرد، این است که
«اهل ورع، اهل کار وکوشش هستند،
نه اهل خانه نشستن و کاری با جامعه نداشتن!»
زیرا می‌فرماید: «فلیعمل بالورع؛ یعنی اهل حرکتند، امّا با ورع در میان مردم زندگی می‌کند. یاران حضرت(علیه السلام) ورع را پشت کفة ترازو و در محلّ کار خود، همراه دارند.» (3)


دوستان اگر بخوان دقیقاً منظور من رو از اینجا به بعد بفهمن باید دقیقاً یکبار این تاپیک رو بخونن:




راه رسیدن به امام زمان چیست؟! (مقاله ی ویژه)!!!!!


ببینید دوستان خیلی راحت خدمت شما عرض کنم!
ما ممکن هست خیلی کارهای خوب انجام بدیم
اما اینها مهم نیست(مهم است اما به یک معنا هم برای هدف منتظر شدن مهم نیست و ورع نیست!)
یعنی چی؟
یعنی نفس هر کدوم از ما توی یک جایی گیر کرده!
گیر نفسانی هر کدوم از ما با دیگری فرق داره!
توی جهاد با نفس اگه تونستی اون رو بزنی زمین توی دینداری داری رشد می کنی!
با چند مثال سعی می کنم مسئله رو تبیین کنم:

مثال 1: ببینید من ممکنه نماز اول وقت بخونم، طرف مال شبهه ناک نرم، به پدر و مادرم خدمت بکنم، برای امام زمان صدقه بدم و... بسیاری از ویژگیهای خوب دیگه!
اما وقتی به نامحرم می رسم نتونم نگاهم رو درست کنترل کنم!
اگه اینجا تونستم این چیزی که نفسم واقعاً بهش میل داره رو بزنم زمین میتونم مدعی شم بندگی خدا رو دارم تمرین می کنم
یعنی اگر برای خدا اونچیزی که نفست براش سنگین هست رو پیدا کردی و زدیش زمین هنر کردی و در مسیر منتظر شدن داری گام بر میداری!


مثال 2: یه خانومی، ممکن هست خیلی از واجبات و مستحباتش رو محکم انجام بده! اما یه کوچولو خیلی کم موهاش معلوم باشه،
یا براش سنگین باشه که بالای مچ دستش همیشه پوشیده باشه! که حرام قطعی است پوشیده نبودنش!
یا ترک شوخی با نامحرم براش سنگین باشه که حرام قطعی هست!
یا عمل بر طبق ورع ایجاب میکنه که زن و مرد بیش از حد رفع اضطرار با نامحرم گفتگو کنند! به ویژه زن و مرد جوان! (طبق الگوی رفتاری دختران شعیب علیه السلام با حضرت موسی که در قرآن ذکر شده! و اگر کسی می بینید به راحتی در هر موضوع غیر ضروری داره با نامحرم مفصل گفتگو می کنه باید بدون این خلاف ورع هست (4) حتماً به این پانویس 4 دقت کنید!)



مثال 3: در محل کار، از وسایل و امکانات بیت المال استفاده شخصی کنه! بره اینترنت، تلفن شخصی بزنه و ... خلاصه هر چیزی که مال رو شبهه ناک کنه انسان رو از عمل بر طبق ورع خارج میکنه و از خیل منتظرانش هم همچنین! (تاپیک مفید مرتبط با این موضوع
: کسی که از لحاظ مالی حقی بر گردن دارد نمیتواند در رکاب امام زمانش باشد )


مثال 4: خیلی کارها می کند از واجبات و مستحبات و خیلی محرمات و مکروهات هم ترک می کند اما جون به جونش کنی خمس و زکاتش رو نمیده، یعنی چند برابرش رو هم شاید صدقه بده اما خمس....


مثال 5: گوش دادن به خیلی موسیقی ها (اگر تازه نگوییم مطلق موسیقی بر طبق نظرات فقهی بزرگانی چون آیت الله بهجت) اگر حرام قطعی نباشد، قطعاً بر خلاف ورع هست! نظرات فقهی و سیره عملی آیت الله بهجت در خصوص موسیقی نمونه ای خوب است!
یک حکایت هم از کتاب سودای روی دوست مرتضی آقاتهرانی نقل کنم خوب است در این خصوص:
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی می فرمود: حدود 23 سال پیش (سال 56) جناب مشهدی اکبر محمدی قناقستانی که از اهالی بخش قناقستان بخش ماهان کرمان هستند، نقل می کردند که در روستای قناقستان بقچه پولی پیدا می کند. آن را برداشته و خدمت آقای حسنی که بعدها در دوران انقلاب امام جمعه ی کرمان شدند می رسد که این پولها را چه کند؟
ایشان می گوید: چون برداشته ای باید حفظ کنی و طبق احکم شرعی عمل نمایی...
[داستانش مفصل است این بنده ی خدا سر این ماجرا خدمت حضرت حجت میرسد در پایان دیدار حضرت به مشهدی اکبر که در آن زمان هنوز حضرت را نشناخته است می گویند:]
- مشهدی علی اکبر به قناقستان که رفتی سلام و پیغام ما را به آقای حسنی برسان و به ایشان بگو که قم نرو، در روستا بمان و دعای صبح های جمعه ات (دعای ندبه) را ادامه بده، و رادیو را کنار عمامه ی ما مگذار!!
جناب آقای حسنی گفته بودند که شبها علاقه داشتم که اخبار را گوش بدهم و بخوابم ولی گاهی از اوقات رادیو کنار بالش من بود و بین اخبار به خواب می رفتم که آقا فرموده بودند این کار را نکن. اینجا به برادران روحانی جای توصیه چند نکته است. اول این که آقا عمامه را از خودشان دانسته و دیگر این که راضی نیستند در کنار آن موسیقی زده شود. (5)

مثال 6 که خیلی مهم هم هست!: بعضی موقع ها در مواجهه با بعضی مسائل اعتقادی که نص صریح داریم و بزرگان ما مانند آقای بهجت هم بر صحت آن نصوص با گفته و عمل خود تصریح دارند ما موضوع مخالف و عدم تسلیم می گیریم، اینکار ویرانگراست برای ایمان ما! و شدیداً ما را از خیل یاران امام زمان جدا می کند!
یکی از بزرگترین تجلیات ولایت پذیری است!
در قرآن مفصل برایش مثال است و در تاریخ اسلام که اولیای خدا ممکن است به اموری امر کنند که خلاف عقل به نظر می رسد در بدایت امر!
قصه خضر و موسی از مهمترین تجلیات آن است (در این خصوص مراجعه بفرماید به تاپیک: آیت الکرسی، تعیین کننده ی شرط ظهور امام زمان!!!!!!!)
یک مثال قرآنی بسیار ارزشمند دیگرش داستان طالوت و جالوت است!
طالوت برای مواجه به طاغوت بزرگ زمانش که بسیار بنی اسرائیل را آزار میدادند سپاهی گرد آورد و بعد گذر از یک مسیر بسیار طولانی و گرم زمانی که رسیدند به یک رودخانه فرمان داد تنها یک جرعه اجازه دارند بنوشند نه بیشتر!
خوب اگر ولایت پذیری نباشد چه میشود؟
شخص با خود می گوید:
این چه حکمی است
سپاه خسته، همینجوری کمتر از سپاه جالوتیم، داریم از تشنگی میمیریم، میخوایم یه نبرد سخت کنیم داریم از حال میریم و ...
بر طبق روایات فقط 313 نفر اطاعات کردند و پیروز هم شدند!
این دو تاپیک در این 3 تاپیک در این خصوص بسیار مفیدند:
(B+)علل باز ماندن افراد، از یاری رساندن و بودن در رکاب امامِ زمانشان
پاسخ به جمله ی: این حکم خدا با عقل من جور در نمیاد! استدعای ویژه دارم این تاپیک را حتماً مطالعه بفرماید!
حتی امام زمان هم قابل نقد است (پاسخی به گوینده ی این سخن!)



به قدر کفایت شاید به نظرم مثال زدم

ببینید دوستان همانطور که در تاپیک ما که گلوله ی آتشین حس نکردیم! شما چه طور؟ هم خدمت دوستان عرض کردم
دینداری حقیقی در آخرالزمان و منتظر حقیقی بودن واقعاً سخت است!


اگر تونستیم پا روی اون جاها که نفسمون گیر هست، از مسائل اعتقادی تا رفتاری و احکام گرفته بگذاریم و بر طبق ورع عمل کنیم هنر کردیم! و داریم حقیقتاً در مسیر انتظار و زمینه سازی گام برمیداریم وگرنه...

همانطور هم که قبلاً در تاپیک راه رسیدن به امام زمان چیست؟! (مقاله ی ویژه)!!!!! گفتم:


لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ ... ﴿۹۲- آل عمران﴾
هرگز به بِرّ نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید ... (۹۲)

نکته 1
لن در اول آیه شریف یعنی امکان ندارد و محال است و راه دیگری جز این نیست!
وقتی که بعد از آن کلمه "حتّی" می آید می خواهد بفهماند که یگانه راه رسیدن به بِرّ (امام زمان علیه السلام) این هست که اون چیزایی رو که خیلی دوست داری بدی بره برای رضای خدا !!!!!!!!!!!!!!!


نکته 2
انفاق فقط مالی نیست و چیزهای مادی که ما دوست داریم رو شامل نمیشه ،بسیار بسیار گسترده تر است
مهم اینه که این چیزی که بهش انس و علاقه داری رو برای خدا بدی بره
مثل حضرت ابراهیم که اسماعیلش رو داد
مثل امام حسین که هر آنچه برایشان محبوب بود رو تقدیم خدا کردند
مثل....


نکته ی 3
برای امثال من و در مرحله ی ممکنه حتی این محبوب من یک چیز مذموم مانند یک گناه باشه که نفسم بهش میل داره امام برای رضای خدا باید اون رو ترک کنم!
مثلاً چشممون انس گرفته به بعضی نگاه های حرام باید بدیم بره برای رضای خدا اگه امام زمان رو میخوایم بهش برسیم
مثلاً گوشمون انس گرفته به بعضی آهنگها و اصوات حرام که باید بدیم بره برای رضای خدا اگه امام مزمان رو میخوایم بهش برسیم
مثلاً زبانمان انس گرفته با مجالس شب نشینی ای که توش غیبت عالم و آدم رو میکنیم و باید بدیم بره برای رضای خدا و امام زمان



برویم ببینیم مما تحبون ما چیست و چه چیز محبوبمان است
بدهیمش برای رضای خدا
آنقدر این تعلقات را باید داد تا دیگر متعلقی باقی نماند و منی باقی نماند و همه یکسر در قلبمان حضرت دوست بماند و محبوبین حضرت دوست و مطیع محض ایشان شویم خواستمان خواست ایشان شود!


همانطور که در تاپیک چگونه می توان مانند سلمان مِنّا اهل البیت شد؟!!!! خدمت دوستان عرض شد:
فَمَنْ تَبِعَنی‏ فَإِنَّهُ مِنِّی (36-ابراهیم)
پس همانا هر کس از من تبعیت کند همانا تنها او از من است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سرّ منّا اهل البیت شدن سلمان همین تبعیت محض و بی چون چرا و مطلق از رسول الله و امیرالمومنین است!!!!!

از سلمان می پرسند چگونه منّا اهل البیت شدی؟
میگن هوای نفسم را فانی کردم در مطلوب رسول الله و امیرالمومنین و نخواستم مگر آنچه آنها خواستند
و نکردم مگر آنچه آنان امر کردند!


شرح این مطلب هم به صورت عملی در تاپیک: حدیثی که اساس عبودیت را بیان میکند (مقاله ویژه)!!!!
مطلب اونقدر مهم است که قسمتهایی از آن را که لازم است در پانویس ذکر می کنم اما پیشنهادم به دوستان خواندن تمام آن است!(6)


در پایان آنچه را قبلاً هم متذکر شدم در تاپیک چه کنم تا جزو یاران امام زمان علیه السلام باشم؟ تکرار می کنم

حال ممکن است بگویید که من که در انجام واجبم می لنگم و در ترک معصیتم که تعطیل چه برسد به ترک شبهه

همه همین هستیم
و اگر یاداوری این مطلب موجب یأس شود این مکر شیطان و نفس است که طبق صریح آیات قرآن
وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ ﴿۸۷- یوسف﴾
و از رحمت‏خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت‏خدا نومید نمى‏شود(۸۷)
مأیوس بودن از رحمت خدا یعنی گاگولیت نفس ما از رحمت خدا هم بزرگتر است و این از بزرگترین گناهان و توهین ها به خدا و مکاید شیطان و نفس است که خدا می فرماید این از نشانه های بارز کافران است!

آیا خدا قادر نیست ما را آدم کند، یا دریغ دارد؟

امام سجاد در دعای 22 ضحیفه ی سجادیه سخنی به این مضمون دارند که:
خدایا میدانم که باید نفسم را اصلاح کنم اما تو تواناتری نسبت به من در اصلاح نفسم

زورمون به نفسمون نمیرسه آیا عرضه ی گدایی در خونه ی خدا هم نداریم؟!
درسته بی آبرو هستیم
اما خدا مگه امر نکرده که به اهل بیت که پیش خدا آبرو دارن توسل کنیم
عرضه ی توسل به اهل بیت هم نداریم
گر گدا کاهل بوَد تقصیر صاحب خانه چیست؟



اگه راه داشت پدر و مادر حقیر را دعا بفرماید!

(1) بحارالانوار ج 52 ص 140 و غیبت نعمانی، ص 200 ح16
(2)غرر الحکم ص 216
(3) آماده باش یاران امام زمان علیه السلام، استاد حسین گنجی، انتشارات طوبی محبت
(4)قرآن کریم در آیات 23 و 24 سوره ی قصص به ماجرای برخورد موسی با دختران شعیب و یاری رساندن به آنان و مناجات موسی اشاره کرده و می فرماید:
«ولما ورد ماء مدین وجد علیه امته من الناس یسقون و وجد من دونهم امراتین تذودان قال ما خطبکما قالتا لا نسقی حتی یصدر الرعاء وأبونا شیخ کبیر * فسقی لهما ثم تولی الی الظل فقال رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر؛
و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آن جا یافت که (چهارپایان خود را) سیراب می کردند، و پایین تر از آنان دو زن را یافت که (گوسفندان خود را از رفتن به طرف آبشخور) باز می داشتند. (موسی به آن دو) گفت: «[جریان] کار شما چیست؟» [آن دو زن] گفتند: «(ما گوسفندهایمان را) سیراب نمی کنیم تا این که شبان ها خارج شوند، و پدر ما پیر کهنسالی است.» پس (موسی) برای آن دو (گوسفندان را) سیراب کرد، سپس (از آنان) به سوی سایه روی برتافت و گفت: «پروردگارا! در حقیقت من به آنچه از نیکی که به سوی من فرو فرستی، نیازمندم.»
برخی نکته ها
2. از این آیات استفاده می شود که موسی هنوز جوانی طرفدار مظلومان و نیکوکار بود و به اطراف خود توجه می کرد و هنگامی که دید دو دختر با عفت در کنار آب ایستاده اند و چوپانان راه را باز نمی کنند که آنان از آبشخور براحتی استفاده کنند، به سراغ آنان رفت و از کار آنان پرسید و جالب آن است که هر دو دختر را مخاطب ساخت، و با یکی از آنان سخن نگفت تا مورد اتهام قرار گیرد، سپس به آنان کمک کرد تا دام های خود را سیراب کنند.
6. دختران شعیب در خانه ی پیامبری الهی تربیت یافته اند، و می توانند الگوی دختران جوان باشند و از این رو است که قرآن سخنان و رفتار آنان را به تصویر کشیده تا سرمشق دیگران شوند. در زندگی این دختران چند نکته ی جالب وجود دارد:
دوم آن که کار بیرون از خانه را با عفت همراه کرده بودند و طوری عمل می کردند که با مردان بیگانه مخلوط نشوند و کار کردن آن ها عوارضی به دنبال نداشته باشد.
سوم آن که در برابر پرسش موسی زیرکانه و کوتاه جواب دادند، از طرفی اشاره کردند که برای سیراب کردن گوسفندان آمده ایم و از طرف دیگر بیان کردند که نمی خواهیم با مردان بیگانه مخلوط شویم، و عفت خود را به موسی گوشزد نمودند، و از طرف سوم، علت کار کردن خود را بیان کردند که به خاطر یاری پدر بوده است.
چهارم آن که به طور طبیعی احتمال می رفت جوانی که با دختران شعیب سخن می گوید، فردی طمع کار باشد، از این رو به او گوشزد کردند که ما پدر داریم و بی سرپرست نیستیم، ولی پدر ما پیر است و اگر ما به میان اجتماع مردان آمده ایم، از سر اضطرار بوده است.
آموزه ها و پیام ها
2. پیام آیه آن است که زنان در هنگام ضرورت می توانند با رعایت عفت در خارج از خانه کار کنند.
قرآن کریم در آیه ی بیست و پنجم سوره ی قصص به حیای دختر شعیب و ملاقات موسی با او و پاداش کار نیکش اشاره کرده و می فرماید:25. «فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء قالت إن أبی یدعوک لیجزیک أجر ما سقیت لنا فلما جاءه و قص علیه القصص قال لا تخف نجوت من القوم الظالمین؛ و یکی از آن دو (دختران شعیب) به سراغ او آمد در حالی که با شرم، گام برمی داشت، گفت: «در حقیقت پدرم تو را فرا می خواند تا پاداش آب دادن (گوسفندان) ما را به تو بپردازد.» و هنگامی که (موسی) نزد او [=شعیب] آمد و حکایت ها را برای او حکایت کرد، گفت: «نترس که از گروه ستمکاران نجات یافتی.»
برخی نکات و اشارات2.
در این آیه بیان شده که دختر شعیب از سوی پدرش مأمور شده بود موسی را به خانه و نزد پدر ببرد، ولی چنان با حیا و عفت بود که حیای او در راه رفتنش هویدا بود، یعنی تلاش می کرد که کاملاً با حیا راه رود (1)و این الگویی برای دختران جوان است.
(2)3. دختر شعیب از طرف خود دعوت نکرد، بلکه پیام پدر را رساند که او می خواهد مزد آب رسانی تو را بدهد.
5. در برخی روایات آمده است که موسی به مکان خانه ی شعیب آگاه نبود و اگر دختر شعیب از جلو حرکت و او را راهنمایی می کرد، ممکن بود باد لباس او را کنار زند، از این رو موسی گفت: من از جلو می روم و تو مرا از پشت سر راهنمایی کن.(3)همین مطلب پاکی و درستکاری موسی را اثبات کرد و زمینه ای شد که دختر شعیب به پدر پیشنهاد کند او را برای چوپانی استخدام کند.
آموزه ها و پیام ها
برخی پی‌نوشت‌ها:1. راه رفتن انسان نشان دهنده ی شخصیت او است، چرا که راه رفتن اقسامی دارد، گاهی با تکبر، گاهی با وقار و فروتنی، گاهی تحریک آمیز و عشوه گرانه و گاهی با عفت و حیا راه می رود.هر کدام از این حرکت ها پیامد ها و پیام های خاص خود را دارد.
منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم.

(5) سودای روی دوست، مرتضی آقا تهرانی، انتشارات موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی ص 93 و 94، بخش علل و عوامل زمینه ساز دیدار
(6)حدیثی بی اندازه ارزشمند و عمیق و پرنکته و گوهرباری از رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه را از کتاب شریف اصول کافی تقدیم میکنم و بعد به توضیحاتی پیرامون آن میپردازم:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبِی عُثْمَانَ الْعَبْدِیِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه:
لَا قَوْلَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ لَا قَوْلَ وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِیَّةٍ وَ لَا قَوْلَ وَ لَا عَمَلَ وَ لَا نِیَّةَ إِلَّا بِإِصَابَةِ السُّنَّةِ
الکافی، ج‏1، ص: 71، ح 9 بَابُ الْأَخْذِ بِالسُّنَّةِ وَ شَوَاهِدِ الْکِتَاب‏


رسول خدا (صلوات الله علیه) فرمودند:
هیچ گفتارى جز با کردار ارزش ندارد
و هیچ گفتار و کردارى جز با نیت ارزش ندارد
هیچ گفتار و کردار و نیتى جز به اینکه برمبنای سنت باشد ارزش ندارد.

اصول کافى-ترجمه مصطفوى، ج‏1، ص: 90، ح9 (باب اخذ بقول پیغمبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) و شواهد قرآن)

نکته ی بنیادین این حدیث شریف این نیست که انسان باید کلامش با عمل همراه باشد و عملش هم بر اساس نیت الهی و خالص باشد
نکته ی بنیادین این حدیث شریف این است که عبودیت یعنی تبعیت از سیره 14 معصوم ولا غیر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

و نیت ما هم تا عمل به تبعیت از 14 معصوم نباشد معنای عبودیت را به خود نمیگیرد!

در تصریح این مطالب آیه شریفه ی ذیل را تقدیم میکنم:
مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ (80-نساء)
هر که از پیامبر اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است. (80)


و همچنین این آیه شریفه ی:
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ (31-آل عمران)
بگو: اگر خدا را دوست مى‏دارید
از من پیروى کنید
تا او نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد، که آمرزنده و مهربان است. (31)

و در چندین و چند آیه خداوند اطاعت از خود را پیوند زده است به اطاعت از رسولش و الوالامرش که ائمه علیهم السلام هستند:
قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرینَ (32)
بگو: از خدا و رسولش فرمان ببرید. پس اگر رویگردان شدند، بدانند که خدا کافران را دوست ندارد. (32)

هر کس از سنت رسول خدا رویگردان شود بر طبق این آیه شریفه کافر است!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ (33)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت کنید و اعمال خویش را باطل مسازید. (33)

بر طبق صریح این آیه شریفه کسی که بر طبق سنت پیامبر عمل نکند اعمالش باطل است !!!!!!!!!!!


یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً (59)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولو الامر خویش فرمان برید. و چون در امرى اختلاف کردید اگر- به خدا و روز قیامت ایمان دارید- به خدا و پیامبر رجوع کنید. در این خیر شماست و سرانجامى بهتر دارد. (59)

ببینید دوستان اهل سنت چیزی دارند به نام استحسان استحسان از حسن می آید یعنی چیزی را خوب انگاشتن بدون اینکه از سنت پیامبر یا آیات قرآن در آن خبری داشته باشند
صرفاً به این علت که چیزی را امر مطلوب به اصطلاح عقلی میدانند آن را جزو احکام دینی می آورند و برای عمل بر طبق آن هم صواب و پاداش قائلند
نظیر بدعتهای متعددی که خلفای غاصب رسول خدا پس از ایشان بر خلاف صریح آیات قرآن و سیره ی نبی مکرم اسلام از خود ابداع کردند صرفاً به جهت اینکه از نظر عقل ناقصشان این عمل خوب بود
متأسفانه استحسان در سبک دین داری بسیاری از ما هم وجود دارد
یعنی در مورد دین خدا بدون آنکه از آیات و یا روایات حکمی در اختیار داشته باشیم نظر میدهیم و عمل هم طبق آن نظر هم میکنیم و فکر هم میکنیم که داریم خیلی عمل خوبی هم انجام میدهیم و پاداش هم خواهیم گرفت گاهی [b]فاجعه تا آنجا پیش میرود که در مورد دین خدا آیات و یا روایات داریم اما با به اصطلاح دلایل و توجیهات عقلی خلاف آن را درست می دانیم!


در صورت که صریح این روایت رسول اکرم میفرماید که: ریشه ی عبودیت در عملکردن به تبعیت از سنت رسول خدا است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هیچ گفتار و کردار و نیتى جز به اینکه برمبنای سنت باشد ارزش ندارد.
تبعیت و اطاعت محض از رسول الله و ائمه ی اطهار میشود عبودیت و اعمال ما هم اگر میخواهیم برای ما تقرّب آور باشد باید به نیت تبعیت از چهارده معصوم باشد تا با تولی به ولایت ایشان متولی به ولایت الله شویم و بر این اساس از ظلمات به نور سیر پیدا کنیم:
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ (257-بقره)

و امکان ندارد بدون تولی به ولایت 14 معصوم کسی بتواند متولی به خدا شود به طور مستقیم
بر اساس صریح آیات قرآن:
قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبیلاً (فرقان 57)
بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشى از شما نمى‏طلبم مگر کسى که بخواهد راهى بسوى پروردگارش برگزیند

... قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏... (شورى 23)
بگو: «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‏]

بر اساس دو آیه فوق که در دعای ندبه هم آمده است
هر کس بخواهد راهی به سمت پروردگارش برگزیند باید اهل مودت و دوستیِ اهل بیت باشد (البته بدیهی است که از لوازم مودت و دوستی واقعی اطاعت از اوامر محبوب است و اوامر و نواهی ایشان نیز اوامر و نواهی خداوند است ) و غیر از مودت و تبعیت از اهل بیت راهی به سمت خدا نمیشود اتخاذ کرد
و البته همانطور که در تاپیک پذیرش ولایت علی علیه السلام شرط ایمان در ادیان پیش از اسلام!!
ذکر شد پذیرش ولایت امیرالمومنین در ادیان پیش از اسلام هم مطرح میشده و شرط مومن بودن افراد در آن ادیان نیز بوده است.


بنابر این نکته ی مهم دو چیز است:
یک:
چیزی که حسن عقلی صرفاً داشته باشد برای ما ولی بر مبنای آیات قرآن و سیره ی 14 معصوم نباشد تقرب آور نخواهد بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نکته ی مهم دوم:
همان عمل بر طبق سیره هم زمانی تقرب آور است که به نیت اطاعت و تبعیت از 14 معصوم صورت بگیرد!!!!!!!!!!!!!!