او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

از کجا بفهمم شبهه از القائات شیطان است یا سؤال خوبی است که باید بدنبال پاسخش بروم؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


شاید برای بسیاری تا کنون شبهات اعتقادی پیش آمده باشد! که ذهن ما را با خود درگیر کرده و یقینیات حق ما رو به سمت شک باطل یا اعتقادات باطل سوق داده!

ملاک تشخیص اینکه الان این شبهه و سؤالی که در ذهنم پیش آمده از القائات شیطان است یا سؤالی است که خوب است به دنبال پاسخش باشم چیست؟

یکی از مؤمنان که اهل علم هم حتی بوده برایش شبهه ای درباب نبوت پیامبر اکرم پیش آمده بوده و از شاگرد اوّل استاد استاد می پرسد؟

شاگرد اوّل استاد استاد بعد از پاسخ دهی به شبهه، آن سؤال را نزد استادِ استاد هم مطرح می کند و نظر ایشان را جویا می شود.

ایشان قبل از پاسخ به شبهه می فرمایند:

به آن شخص بگویید ببیند زمانی که شبهه در ذهنش می آید حالش و احساسش نسبت به خلیفه اول و دوم چگونه است؟

اگر بی تفاوت است و بغض و نفرتی نسبت به آن دو ندارد باید بفهمد که شبهه ی پیش آمده از ناحیه شیطان است و اعتنایی به آن نکند!

اما اگر در همان حال که ذهنش درگیر شبهه و سؤال است دید که نسبت به اولی و دوم بغض و نفرت نیز دارد باید بداند که خوب است به دنبال پاسخ سؤالش برود و در این کار نورانیت هم وجود دارد.

مراقبه را از کجا شروع کنم؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا (آیه 9 سوره شمس)

همانا به درستی که هر کس  نفسش را تزکیه نفس کرد رستگار شد




از شاگرد اول استادِ استاد پرسیدم: من مراقبه را از کجا شروع کنم؟

شنیده ام زبان بسیار مهم است و روایات (1) هم این مسئله را تأیید می کند! یا نماز اول وقت را اول درست کنم؟ یا به نقاط ضعفم که بیشتر در آنها گرفتار گناهم بپردازم؟


گفتند:

انسان باید اول آن معصیتهایی را که بیشتر گرفتار است با آنها مبارزه کند و مراقبه نمایند همانطور که به طور مثال الآن که داعش در عراق فعال شده و کردستان عراق از آن متأثر است طبیعتاً تمرکز نیروها باید در منطقه کردستان بیشتر شود

در مُلک نفس انسان هم باید شخص بیشتر تمرکز و توانش را بر مبارزه و مراقبه معاصی ای بگذارد که بیشتر به آنها مبتلا است!




اگر برایتان مفید بود لطفاً در حق مادرم و مرحوم پدرم دعایی بفرماید...




(1) در خطبه 176 نهج البلاغه ی شریف می فرمایند:

وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [یَخْتَزِنَ‏] یَخْزُنَ لِسَانَهُ ...

وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه:

لَا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ 

وَ لَا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى‏ یَسْتَقِیمَ لِسَانُه‏


به خدا قسم هیچ بنده ی با تقوایی را نمی بینم که از تقوایش بهرهمند گردد مگر آنکه زبان خود را حفظ کند

و همانا از رسول خدا صلوات خدا بر او باد فرمود:

ایمان بنده درست نمی شود تا وقتی که قلبش درست نشود

و قلبش درست نمی شود تا زمانی که زبانش درست نشود






آیا سرزنش و ملامت قلبی دیگران هم مانند سرزنش و ملامت زبانی اثری دارد؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (آیه 1 - سوره همزه)

وای بر هر عیب جویِ طعنه زننده(1)


سلام

از شاگرد اول استادِ استاد پرسیدم

بر طبق روایات (1) داریم که اگر کسی مومنی را سرزنش کند نمی میرد تا خودش به آن مسئله امتحان و مبتلا می شود!

حالا سوال من این است که اگر این سرزنش را به زبان نیاوریم چی؟

آیا باز برای ما آثاری دارد؟


ایشان گفتند: از منظر مباحث اخلاقی می خواهی به شما جواب بدهم؟

گفتم بله!

گفتند:

حتماً آثاری دارد!

گفتم: چرا و چگونه؟

گفتند: به این علّت که اولاً ریشه و منشأ این سرزنش و ملامت یک جور تبختر و عجب و خود برتربینی است! لذا خداوند از باب رب بودن است محل ابتلایی ایجاد می کند تا انسان برایش حقیقت خودش مشخص شود!

و ادامه دادند:

اگر مسئله ای حادث شد که خواستی کسی به ویژه مومنی را در قلبت سرزنش کنی 

اولاً باید به جای سرزنش تواضع پیشه کنی و به خدا پناه ببری و استعاذه کنی و یادآور بشی که اگر خداوند تو را نگه ندارد  بدتر از آنچه او انجام داده است مرتکب می شوی!


ثانیاً اگر آن شخص مومن بود برای رها شدن از آن چیز و عملی که او را مستحق سرزنش می کند به درگاه خدا دعا کنی!



اگر برایتان مفید بود لطفاً در حق مادرم و مرحوم پدرم دعایی بفرماید...



(1) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ عَیرَ مُؤْمِناً بِذَنْبٍ لَمْ یمُتْ حَتَّی یرْکبَهُ؛ امام صادق علیه السلام: کسی که مومنی را به خاطر چیزی سرزنش کند، از دنیا نمی‌رود تا خودش به آن گرفتاری مبتلا شود "کافی ج 2 ص 356"

در محضر استاد

استدعا دارم روی تک تک این جملات بیاندیشید!

امید که خودم هم بیاندیشم و معتقد شوم و عمل کنم که اینها عصاره ی آیات و روایات فراوان در طریق سلوک الی الله هستند!


استادِ استاد فرمودند:


آنچه ارزش دارد این است که انسان به وعده های خدای متعال ایمان داشته باشد 


باید قلب را از صفات رذیله خالی کرده و از صفات نیکو پر کرد تا با عالم بالا سنخیت پیدا شود 

به عقیده ی بنده بهترین و سالم ترین راهها، راه محبت است 

و

اگر نور توحید در دل بتابد، تمام صفات رذیله را می سوزاند

و

باید از خداوند محبتش را درخواست کرد 

محبت خستگی را رفع می کند، کوه را عشق کنَد و شهرتش را فرهاد برد 

و 

لطفی که خدای متعال به واسطه ی امام حسین (علیه السلام) به خلق کرد آن است که عشق موجود در فوق افلاک را تنزل داده و در دسترس ما قرار داد 



هدف را کاری قرار بده که خدا دوست داشته باشد 

انسان باید مدام مرگ را مقابل چشم خویش ببیند تا بتواند برای آخرت کار کند 

باقی مانده ی عمر قیمت ندارد 

برای هر کس کار کردی، همان کس مزدت را می دهد 

اگر برای خدا کار کردی، هم دنیا داری و هم آخرت 


در محضر استاد (ما مشغول به چه ایم و مومنان حقیقی به چه مشغول...)

استاد فرمودند:

اصولاً آنچه که به یک مؤمن عظمت میدهد، پیوندی است که با خداوند متعال دارد. 
نقل شده که شخصی خدمت یک اهل معرفتی رسید و به او گفت که ظاهراً تنها بودی، 
گفت: نه 
الان که شما آمدی تنها شدم. چون که مؤمن می داند خدا با اوست. «هُو مَعَکُم اَینَما کُنتُم»(1) (او باشماست هر کجا که باشید) «إنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین»(2) (مسلّما پروردگارم با من است، به زودى مرا هدایت مى‏کند.)  
تمام وحشت اهل ایمان از این است که خدا از آنها بِبُرد
در حالی که افراد مادی و افراد عادی و طبیعی برعکس اند 
اگر دور و بر آنها را مردم بگیرند احساس غرور و شادمانی می کنند و برایشان مهم نیست که آیا با خدا پیوندی دارند یا پیوندی ندارند. 
اگر نمازی از آنها قضا بشود، مهم نیست!! و اگر دعایی در طول روز بخوانند یا نخوانند مهم نیست!! 

در حالی که آن چه وجود و حقیقت یک مؤمن را به تلاطم در می آورد و او را دچار اضطراب می کند این است کهساعتی بر او بگذرد و روزی بر او بگذرد بلکه آنی بر او بگذرد و او خود را در محضر خدا نبیند...

فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ (3)
پس به کجا می روید؟



(1)(سوره­ ی حدید آیه­ی 4)
(2) (سوره­ ی شعراء آیه­ی 62)
(3) (سوره تکویر آیه 26)

از مهمترین عوامل اثر گذاری مثبت اعمال عبادی در قلب

پرسید: خیلی  از اعمال عبادی خود اثر مثبتی در قبلم نمی بینم بزرگترین اشکالاتم کجاست؟


حضرت استاد پاسخ داد: باید مراقبه شدیدتری کرد و روح عبادت که اخلاص هست رو در خود تقویت کرد




گفت: مراقبه را میتوانم شدیدتر کنم چون همین الان هم خیلی زیاد نیست این مراقبه اما اخلاص را چه کنم؟ آیا مثل همیشه راهش در توسل به اهل بیت و تضرع به درگاه خداست؟


حضرت استاد پاسخ داد: اولین قدم در تحصیل اخلاص این استکه انسان خود را همیشه بدهکار خداوند بداند.



تا وقتی که ما طلبکارانه به سراغ خدا می رویم  و از خدا متوقعیم و با اندک ناملایمتی در زندگی زود حالت طلبکارانه نسبت به خدا داریم هر چه می کنیم برای خودمان است و نه برای خدا....




پ.ن»»: ... وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ...﴿۵۴-مائده﴾


قال امیرالمومنین على علیه السلام:

اَلْحَقودُ مُعَذَّبُ النَّفْسِ، مُتَضاعَفُ لهَمِّ.  (غررالحکم، ح 1962)


قال الصادق علیه السلام:

اِیّـاکُـم اَن یَحسُـدَ بَعضُکـُم بَعضـاً فَـاِنَّ الکُفـرَ اَصلُه الحَسَـد. (تحف العقول ، ص 315)


در محضر استاد 7

سلام

استادِ استاد فرمودند:


تنها وصیت من به شما اینه که موحّد باشید

و این با برهان بدست نمیاد

نور عبادت می خواد و نور تضرّع

باید از خود خدا خواست



به یکی از رفقا اینو اس ام اس کردم

گفتش:از خدا خواستن چه طوری انجام بشه؟

یعنی دعا کنم که خدایا خودت به من بده؟



بهش جواب دادم:

بند اول و دوم دعای 22 صحیفه سجادیه رو بخون:


اللَّهُمَّ

إِنَّکَ کَلَّفْتَنِی مِنْ نَفْسِی مَا أَنْتَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی،

وَ قُدْرَتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیَّ أَغْلَبُ مِنْ قُدْرَتِی،

فَأَعْطِنِی مِنْ نَفْسِی مَا یُرْضِیکَ عَنِّی،

وَ خُذْ لِنَفْسِکَ رِضَاهَا مِنْ نَفْسِی فِی عَافِیَةٍ.


اللَّهُمَّ

لَا طَاقَةَ لِی بِالْجَهْدِ،

وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَى الْبَلَاءِ،

وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَى الْفَقْرِ،

فَلَا تَحْظُرْ عَلَیَّ رِزْقِی، وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى خَلْقِکَ،

بَلْ تَفَرَّدْ بِحَاجَتِی،

وَ تَوَلَّ کِفَایَتِی.

وَ انْظُرْ إِلَیَّ وَ انْظُرْ لِی فِی جَمِیعِ أُمُورِی،

فَإِنَّکَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَى نَفْسِی عَجَزْتُ عَنْهَا وَ لَمْ أُقِمْ مَا فِیهِ مَصْلَحَتُهَا،

وَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَى خَلْقِکَ تَجَهَّمُونِی،

وَ إِنْ أَلْجَأْتَنِی إِلَى قَرَابَتِی حَرَمُونِی،

وَ إِنْ أَعْطَوْا أَعْطَوْا قَلِیلًا نَکِداً،

وَ مَنُّوا عَلَیَّ طَوِیلًا،

وَ ذَمُّوا کَثِیراً.


خدایا،

مرا در اصلاح نفسِ خویش به کاری فرمان داده‌ای که خود در انجام دادن آن از من تواناتری،

و قدرت تو بر آن کار و بر من، از قدرت من افزون‌تر است.

پس مرا چنان نیرویی ده که با آن به کاری مشغول شوم که تو را از من خشنود می‌سازد،

و خشنودی خود را در حال عافیت (و تن درستی) [نه در گرفتاری و سختی] از من بخواه.


خدایا،

مرا طاقت رنج نباشد،

و بر بلا شکیبایی نتوانم،

و تاب تحمل فقر ندارم.

پس روزی‌ام را از من مگیر

و مرا به آفریدگانت وامگذار.

تو خود حاجتم را برآور و خود مرا کفایت کن.

به چشم رحمت خود نگاهم کن و در همه‌ی کارها مرا مدد فرما،

که اگر مرا به خود واگذاری، در کار خود فرو مانم و به آنچه مصلحت من در آن است نپردازم،

و اگر به آفریدگانت مرا واگذاری، چهره‌ی خویش درهم کشند،

و اگر مرا به نزدیکانم حوالت دهی، ناامیدم سازند،

و اگر چیزی بخشند، اندک و بی‌خیر باشد

و بسیار بر من منت نهند

و مرا بسیار سرزنش کنند.

در محضر استاد

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتند:
نقل قول:یکی از صفات خدا این هست که:

یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ
ای آنکه سرگرمش نکند شنیدنى از شنیدن دیگر
(باقیات الصلاحات/71/باب اول در تعقیبات مشترکه)

مومن هم اینگونه است یعنی هیچ کاری و هیچ کسی و هیچ چیزی او رو از یاد خدا باز نمی داره!

گفتند:
نقل قول:داشتم دعای 42 صحیفه رو می خوندم، دیدم که انگار آدم نباید قرآن از دستش جدا بشه!
دائم باید بخوانه و باهاش مأنوس باشه و همتش این باشه که بهش عمل کنه

گفتند:
نقل قول:امیرالمومنین و ائمه وقتی قرآن می خوندن و می رسیدن به آیه ای که خدا فرموده یا ایها الذین آمنوا می گفتند، لبیک اللهم لبیک!

گفتند:
نقل قول:آدم باید ببینه دنبال اینه که دل کیو بدست بیاره تو این دنیا!!!!
اون شخص هر کی جز خدا باشه باخته!

گفتند:
نقل قول:اگه یه آدم صاحب منصب دارای مقام و بزرگواری نیمه شب با آدم قرار ملاقات داشته باشه آدم شب هر لحظه خواب از چشمش میره
خوب حالا آدم باید ببینه وقت قرار ملاقات با خدا اصلاً براش اهمیتی داره؟
اگه نداره خوب...


گفتند:
نقل قول:آدم باید مرد عمل بشه، همت کنه، راه مشخص و واضح هست و هیچ پیچیدگی نداره، عمل طبق فرامین خدا
گفته بودند:

اگر می خواهید اولیای خدا شما را بخواهند، خدا خواه شوید!

در محضر استاد 5

اعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام

مباحث زیر بیانات شاگرد اول استادِ استاد است در شب شام غریبان:

حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در کلامی خطاب به کمیل بن زیاد می فرمایند:
مردم سه گروهند
:
عالم ربّانى،
دانشجوى بر راه نجات
،
و مگسانى ناتوان که به دنبال هر صدایى مى‏ روند، و با هر بادى حرکت مى‏ کنند، به نور دانش روشنى نیافته، و به رکنى محکم پناه نبرده‏اند. [1]

پشتوانه ی قرآنی این دسته بندی مولا علی آیه ی ذیل است:

وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتی‏ بارَکْنا فیها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فیهَا السَّیْرَ سیرُوا فیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنینَ (18- سبأ)

و میان آنان و میان شهرهایى که آنها را برکت داده بودیم شهرهایى آشکار قرار داده بودیم و سیر و سفر را در میان آنها معیّن کرده بودیم شب‏ها و روزها در میان این شهرها با امنیت سیر کنید.

در بیان معنای حقیقی این آیه امام باقر علیه السلام فرموده اند:

منظور از (الْقُرَى الَّتی‏ بارَکْنا فیها) (شهرهایى که آنها را برکت داده بودیم) ما اهل بیت هستیم و منظور از (قُرىً ظاهِرَةً) (شهرهایى آشکار) ناقلین حدیث و فقها و علمای شیعه هستند که احادیث ما را برای شیعیان ما نقل می کنند و منظور از (قَدَّرْنا فیهَا السَّیْرَ) (سیر و سفر را در میان آنها معیّن کرده بودیم) این است که در علوم ما و حلال و حرام و فرایض و احکام، دائماً سیر و بدان عمل می کنند و اینان در این حرکت خود در امامنند چون که آن علم را از معدن و جایگاه اصلی که به آن مأمور شده اند استنباط می کنند لذا از هر نوع شک و گمراهی یا نقل از حرام به حلال در امانند.[2]


خوب ما که جزو علمای ربّانی نیستیم حداقل جزو دسته ی دوم باشیم تا با دست گذاشتن بر دست ایشان اجازه دهیم تا آنها متناسب با ظرفیت ما، ما را در مراتب دهگانه ی[3] ایمان سیر دهند.


از عالمان ربّانی استفاده های متعددی می توان کرد:
شناخت احکام حلال و حرام دین،
تحصیل اعتقادات درست،
مشورت در امور زندگی و حتی استخاره گرفتن
و از اینها مهمتر یافتن سبک درست زندگی الهی،
امام مهمترین اثر علمای ربانی که می توانیم ما از ایشان ببریم هیچ یک از اینها نیست و البته هر یک از اینها در جای خود بسیار مهم هستند به خصوص موارد اول و دوم.

مهمترین اثر علمای ربانی این است که در صورتی که انسان بتواند آنها را بیابد و از آن مهمتر پس از یافتن آنها با آنها ربط پیدا کند، این علما دست انسان را می گیرند و انسان را در مراتب ایمان سیر می دهند! (آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند...آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند؟)


3 نکته ی اساسی برای راه یافتن به علمای ربّانی

1- اطاعت کردن از آنها و چون و چرا نکردن:
بسیار مهم است که انسان در مواجه با آنها اگر می خواهد از ایشان واقعاً بهره ببرد باید فهم خود را کنار بگذارد، مانند قصه ی خضر و موسی، اگر بخواهی در مقابل اولیای خدا چون چرا کنی نمی توانی از ایشان بهره ببری،
یک مثال ساده ی آن می شود این که زمانی که ما به پزشک مراجعه می کنیم،
مثلاً پزشک می گوید مشکل شما زخم معده است
شما به جای پذیرش و استفاده از نسخه ی درمانی پزشک، بگویی نه آقای دکتر به نظر من مشکل من آپاندیس است،
خوب نتیجه این می شود که شما از آثار شفابخش نسخه ی پزشک محروم می شوی.
پس زمانی که با تحقیق به یقین رسیدی که آن شخص یک عالم ربانی است همان تحقیق از روی عقل می گوید که باید از او اطاعت کرد.

نقل قولی از استادِ استاد در این زمینه:
"یکى از طلاب متدین که اندکى ناتوانى جسمى داشت و با شخص سابق الذکر رفت و آمد مى‏ کرد با حقیر آشنا شده، ارادتى پیدا نمود.
او گاهى در باره‏ ى مسائل معنوى سؤالاتى مى‏ کرد و بنده جواب‏هایى به او مى‏ دادم،
ولى چون احساس مى‏ کردم استعداد و ظرفیت لازم را ندارد احتیاط کرده، توجهى به او نداشتم و او را به عالم خود راه نمى‏ دادم.
تا اینکه در سفرى که به همدان رفتم آقاى انصارى - رضوان اللّه‏ علیه - را از وضعیت او مطلع ساختم.
ایشان فرمود: چون خداوند متعال به این‏گونه افراد به خاطر نقص عضوشان رأفت و توجه خاصى دارد شما از او دستگیرى نمایید.
از آن پس بنا به فرموده‏ ى ایشان بیشتر به او توجه مى‏ کردم.
او نیز نسبت به ما گرم شد، ولى گاهى به برخى از مطالبى که مى‏ گفتم اشکال مى‏ کرد و پس از آنکه جواب او را مى‏ دادم اشکال دیگرى مطرح مى‏ نمود و بیش از آنکه در مقام فهم مطلب و استفاده باشد در صدد طرح اشکال بود.
بنده دیدم چنین کسى نمى‏ تواند به‏ خوبى بهره‏ ى معنوى ببرد؛
از این رو به او گفتم: اینجا کلاس درس نیست که بخواهم افکار و گفته‏ هاى این و آن را نقل کرده و براى هر مطلبى جداگانه دلیل و برهان اقامه کنم، بلکه غرض از این جلسات، موعظه و تنبه و به دست آوردن بهره‏ ى معنوى است؛
لذا اگر در مقام مباحثه و اشکال کردن باشى نمى‏ توانى بهره‏ اى ببرى.
مدتى که گذشت روزى گفت:
بنده تا وقتى حضور شما هستم مطالبى را که مى‏ گویید درست و حق مى‏بینم و به آن اطمینان پیدا مى‏کنم،
امّا از نزد شما که مى‏ روم گویا کسى از درون به من مى‏ گوید: تو نیز خودت با سواد هستى و فهم دارى و بلافاصله در ذهنم اشکال‏هایى پدید مى‏ آید و در گفته‏ هاى شما تردید پیدا مى‏کنم.
البته در اینکه انسان گاهى در حال اطمینان و یقین قرار مى‏ گیرد و در بعضى حالات شک و تردید براى او رخ مى‏ دهد عللى نهفته است که آشنایى و تأمل در آن بسیار نافع است، لکن فعلاً مجال شرح و بسط آن نیست، ولى در مورد او دیدم مشکل اصلى‏ اش این است که نسبت به حقیر اطمینان پیدا نکرده، و معلوم است که هر کس اعتقاد و اعتماد نداشته باشد نمى‏ تواند استفاده ببرد."


یک نکته ی بسیار مهم دیگر در خصوص اطاعت از استاد به نقل از کلام استادِ استاد بگویم، در این خصوص دوستان حتماً به این تاپیک نظری هم بیافکنند: داستان مهمی در باب سحر و جادو و عرفان حقیقی و عرفان های دروغین!!!

" حقایق در ضمن عمل کردن به وظایف شرعیه به دست مى‏ آید. آنها که طریقت را در عرض شریعت قرار داده و خیال کرده‏ اند طریقت راهى است و شریعت راهى دیگر، در مسیرى گام برداشته‏ اند که دیر یا زود نشانه‏ هاى بطلان راه آنان ظاهر خواهد شد.

البته ممکن است اولیاى خدا بر خلاف فهم یا سلیقه‏ ى افراد دستورى بدهند و یا احیانا مانند طبیبى که بیمار خود را از خوردن یک غذاى مقوى پرهیز مى‏ دهد به خاطر رعایت مصالحى یک عمل مستحب را بگویند موقتا ترک کنید، امّا هرگز خلاف واجبات و محرمات از آنها شنیده نخواهد شد، چرا که :
((حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الى یوم القیامة.))
حلال محمد صلوات الله علیه، حلال است تا روز قیامت و حرامش هم حرام است تا روز قیامت.
اصول کافى، ج 1، ص 58، کتاب فضل العلم، باب البدع و الرأى و المقائیس، ح 19
و این حکم براى هیچ مقامى استثنا نشده است."
در اینجا بد ینست که به برخی آثاری که عالم ربانی حقیقی بر انسان می گذراند اشاره ای کنم:
در اینجا 5 مورد از آنها را ذکر می کنم:
در اثر ارتباط با یک عالم ربانی حقیقی باید
دنیا در نظر انسان کوچک و بی ارزش شود،
آخرت و خداوند در نظر انسان عظمت پیدا کند،
میل به عبادت و بندگی خدا در اثر ارتباط با آنها باید در انسان بیشتر شود،
میل به ترک گناه و معصیت باید افزایش پیدا کند،
محبت انسان نسبت به اهل بیت که دوستان خدا هستند زیادتر شود و دشمنی و بغض آنها نسبت به دشمنان اهل بیت و دین خدا باید بیشتر شود.
و از دیگر نشانه های علمای ربانی این است که:
بسیار متواضعند
و بسیار وفای به عهد دارند و خوش قولند
و بسیار خوش خلقند.


2- تضرع به درگاه خدا و توسل به اهل بیت به ویژه امام حسین علیه السلام:
بدیهی است که بسیار مهم است که انسان بتواند یک عالم ربانی را بیابد اما از آن مهمتر راه پیدا کردن و ربط پیدا کردن با آن عالم ربانی است، یکی از مهمترین راه هایی که می تواند باعث شود تا ما با یک عالم ربانی ربط پیدا کنیم تضرع به درگاه خدا و توسل به اهل بیت و به ویژه حضرت امام حسین علیه السلام است که مظهر رحمت واسعه ی خداوند هستند، [b]آنقدر باید درِ خانه ی خداوند را کوبید و تضرع کردن و دست به دامان اهل بیت شد تا ایشان حواله ای بدهند
تا عالم ربانی ما را از نظر معنوی به خود راه دهد، اگر کسی موفق شود و حواله ای از این طریق دریافت کند می تواند ره صد ساله را یک شبه طی نماید و عالم ربانی او را در مراتب ایمان سیر می دهد.

یک نکته در خصوص توسل به حضرت سید الشهدا:
شخصی به استادِ استاد گفته بود که سفارش ما رو به امام حسین بکنید
ایشان گفتند: من سفارش شما رو به امام حسین بکنم؟؟!!
امام حسین مظهر رحمت واسعه ی خداست، سفارش و واسطه نمی خواهد!

یک نکته هم در مورد آثار و برکات مجالس عزای حضرت امام حسین از قول استادِ استاد:
" مى‏ توانم بگویم آنچه نیز تا کنون نصیبم شده و مى‏ توان گفت واقعا «چیز» بوده، همه در مجالس عزاى امام حسین علیه السلام به من تفضل گردیده است."


3- خدمت کردن و محبت کردن به عالم ربانی:

قرآن کریم می فرماید:

وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَسیباً (86-نساء)


و چون شما را به درودى نواختند به درودى بهتر از آن یا همانند آن پاسخ گویید. هر آینه خدا حسابگر هر چیزى است. (86)

همانطور که سیره و سنت معصومین این چنین بوده که اگر کسی به ایشان لطفی کرد بهتر از آن را پاسخ دهند اولیای خدا و علمای ربانی هم همینگونه اند و اگر کسی به ایشان محبتی کرد یا خدمتی کرد مقیدند که بهتر از آن را جبران کنند، حال ما که می خواهیم از وجود ایشان بهره ی معنوی ببریم اگر به ایشان خدمتی کنیم و محبتی کنیم متقابلاً بهترش را پاسخ خواهیم گرفت.

یک نکته ی بسیار مهم در این خصوص این است که در بین موارد دوم و سوم، مسئله ی حواله گرفتن از خدا و اهل بیت از طریق توسل و تضرع ماندگاری بسیار بیشتری دارد تا راه محبت کردن و خدمت کردن و البته راه محبت کردن و خدمت کردن از جهاتی ساده تر است و اثرش ملموس تر و سریع تر است.
شاگردان بزرگ علمای ربانی معمولاً هر سه نکته را به نحو احسن رعایت می کنند و می توانند حداکثر بهره را از ایشان ببرند.


پی نوشت ها:
[1]: النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ‏ رَعَاعٌ‏ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیق.‏
حکمت 147 نهج البلاغه شریف

[2]: عن الباقر علیه السلام فی حدیث الحسن البصری فی هذه الآیة قال علیه السلام بل فینا ضرب اللَّه الأمثال فی القرآن فنحن القرى الّتی بارک اللَّه فیها و ذلک قول اللَّه عزّ و جلّ فیمن اقرّ بفضلنا حیث أمرهم ان یأتونا فقال وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها ای جعلنا بینهم و بین شیعتهم الْقُرَى الَّتِی بارَکْنا فِیها قُرىً ظاهِرَةً و القرى الظاهرة الرسل و النقلة عنّا الى شیعتنا و فقهاء شیعتنا و قوله سبحانه وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ و السیر مثل للعلم سیر به فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً مثل لما یسیر من العلم فی اللّیالی و الایّام عنّا الیهم فی الحلال و الحرام و الفرائض و الأحکام آمِنِینَ فیها اذاً أخذوا عن معدنها الذی أمروا ان یأخذوا منه آمِنِینَ من الشکَ و الضلال و النقلة من الحرام إلى الحلال.
تفسیر الصافی، ج‏4، ص: 218

[3]: امام صادق علیه السلام: الْإِیمَانُ‏ عَشْرُ دَرَجَاتٍ‏ فَالْمِقْدَادُ فِی الثَّامِنَةِ وَ أَبُو ذَرٍّ فِی التَّاسِعَةِ وَ سَلْمَانُ فِی الْعَاشِرَةِ
امام صادق علیه السلام: ایمان ده مرتبه دارد و مقداد در مرتبه هشتم بود و ابوذر در مرتبه نهم و سلمان در مرتبه دهم بود.
روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، ج‏2، ص: 281

در محضر استاد...


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

استادِ استاد ما میگن:

نقل قول:هیچ کس نمی تواند خود را از مکر شیطان در امان ببیند.(1)
خداوند به آن ملعون تمکن و مهلت داده (2) و در مجاری خون انسان جاری است(3).
اگر کسی خود را از کید شیطان در امان دید(4) دلیل بر آن است که فریب او را خورده و بر طریق حق نیست. و این خود علامت دوری انسان است.

(1)در فرمایشات خداى تعالى به حضرت موسى علیه السّلام فرماید:
ما دمت لا ترى الشّیطان میّتا فلا تأمن مکره:
مادامى که علم پیدا نکردى که شیطان مرده است، پس ایمن مباش از مکر او.
تفسیر اثنا عشری، ج‏13، ص: 110


(2)قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ (36) قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ (37) إِلى‏ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38-حجر)
(گفت (شیطان) پروردگارا حال که من رانده شدم و مشمول لعن تو تا قیامت شدم، پس مرا مهلت ده و نمیران تا روزى که بنده‏ گان برانگیخته می شوند خداوند فرمود، پس محققا تو از مهلت دهندگان هستى تا روز معین و وقت معلوم)

(3) رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) فرمود: شیطان در بنى آدم مانند خون است که در همه جاى بدن جریان دارد
ترجمه تفسیر المیزان، ج‏8، ص: 77

(4) رسول خدا (صلوات الله علیه و آله): روزی شیطان در جلوی موسی (علیه السلام) ممثل شد پس موسی (علیه السلام) به شیطان گفت:
کدام گناهست که چون فرزند آدم مرتکب آن می شود تو بر او مسلط می شوی
شیطان گفت: وقتی که از خود راضی باشد و عملهای خیر خود را بسیار شمارد و گناهانش در چشم او اندک نماید.
عین الحیوة صفحه 182



و نشانه ی این که چه کسی به درد ما میخورد برای مجالست و همنشینی را هم اینجا بیان کرده اند:

نقل قول:کیمیای حقیقی کسی دارد که وقتی با او مجالست کردی تو را به یاد خدا بیاندازد(1) ، متذکر خدا کند، خوف خداوند و عظمت او در دلت زیاد شود، دنیا در نظرت بی ارزش گردد، بفهمی که برای چه به این دنیا آمده ای و خداوند از تو چه می خواهد(2).
اگر کسی اینها را داشت او اکسیر حقیقی دارد[/b].

(1)ابن المبارک، ابن ابى شیبه، ابن جریر، ابو الشیخ، ابن مردویه، از سعید بن جبیر از رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) روایت کرده‏ اند که در تفسیر جمله" أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ" فرموده:
اولیاى خدا کسانى هستند که مردم با دیدن آنان به یاد خدا مى‏ افتند.
ترجمه المیزان، ج‏10، ص: 144

(2)
حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام)می‏فرمایند:
« رحم اللَّه امرء علم من أین و فی أین و إلى أین‏»
(خداوند رحمت‏ کند کسی را که بداند از کجا آمده و اکنون کجاست و به کجا می‏رود.)
الوافی، ج‏1، ص: 117