فکر میکنید این سخن از کی و خطاب به چه کسی است؟
هنگام اعزام لشکر، ...... برای وداع با ...... از شهر بیرون آمد و ......
را به تقوای الهی، مدارا، طمأنینه و عجله نکردن و نیکی به همهی مردم
سفارش کرد، و اینکه اگر کسی به او روی آورد او را بپذیرد و هر کس به او پشت
کرد ابتدا او را عفو کند و به او مهلت بدهد، اگر برگشت او را بپذیرد و اگر
برنگشت، آنوقت او را مجازات کند و مردم را به صلح و اتحاد فرا بخواند
و...
اما پاسخ حیرتانگیز، تأمّلبرانگیز و عبرتآموز آن!
فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ عِنْدَ وَدَاعِهِ إِیَّاهُ:
أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ یَا عَمْرُو
وَ بِالرِّفْقِ فَإِنَّهُ یُمْنٌ وَ بِالتُّؤَدَةِ فَإِنَّ الْعَجَلَةَ
مِنَ الشَّیْطَانِ وَ بِأَنْ تُقْبِلَ مَنْ أَقْبَلَ وَ أَنْ تَعْفُوَ
عَمَّنْ أَدْبَرَ أَنْظِرْهُ فَإِنْ تَابَ وَ أَنَابَ قَبِلْتَ مِنْهُ وَ
إِنْ أَبَى فَإِنَّ السَّطْوَةَ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَبْلَغُ فِی
الْحُجَّةِ وَ أَحْسَنُ فِی الْعَاقِبَةِ وَ ادْعُ النَّاسَ إِلَى
الصُّلْحِ وَ الْجَمَاعَةِ فَإِنْ أَنْتَ ظَفِرْتَ فَلْیَکُنْ أَنْصَارُکَ آثَرَ النَّاسِ عِندَکَ.
الغارات (ابن هلال ثقفی کوفی): ج1، ص179
https://lib.eshia.ir/12545/1/179
این خطاب معاویهی ملعون است به عمرو عاص ملعون!
هنگامی که معاویه میخواست
عمروعاص را برای جنگی با سپاهیان حضرت امیر صلوات الله علیه و آله گسیل
دارد!
تنها جملهی این خطاب که تمایز آن ملعون با سخنان حضرت امیر صلوات الله علیه و آله را مشخص میکند، آن جمله آخر است که بُلد کردم و ابتدا آن را نیاوردم، در آن جمله، معاویه در پایانِ مواعظِ! خود به عمرو عاص میگوید:
اگر پیروز شدی، باید کسانی را که در نبرد به تو یاری رساندهاند را (فارغ
از انگیزهها و سوابق و...، صرفاً به جهت اینکه تو را در نبردی که پیروز
شدی یاری کردهاند) نزدیکترینِ افراد به خودت قرار دهی.
اینجا تمایز راه امیر مؤمنان علی علیه السلام با آن ملعون مشخص میشود!
چرا؟
چون حضرت امیر صلوات الله علیه و آله نیز شبیه چنین مواعظ و اندرزها و
توصیههایی را برای مالک اشتر نگاشتهاند (نامه 53 نهج البلاغه)،
اما در آنجا حضرت سه ملاک بسیار متفاوت را برای این امر (یعنی نزدیککردن مردم به خود) مشخص
کردهاند که هر سه از مصادیق مهم تقوا هستند!
ملاک نخست اینکه کسی را که به خود نزدیک میکنی، در سابقهاش نزدیکی و معاونت بدکارانی از قبل نباشد! [اِنَّ شَرَّ وُزَرائِکَ مَنْ کانَ لِلاَْشْرارِ قَبْلَکَ
وَزیراً، وَ مَنْ شَرِکَهُمْ فِى الاْثامِ، فَلایَکُونَنَّ لَکَ بِطانَةً،
فَاِنَّهُمْ اَعْوانُ الاْثَمَةِ، وَ اِخْوانُ الظَّلَمَةِ...
بدترین وزرای تو وزیری است که پیش از تو وزیر اشرار بوده، و در گناهانشان
شرکت داشته، چنین کسی نباید از محرمان و نزدیکان تو باشد، که اینان یاران
اهل گناه، و برادران اهل ستماند...]
(حال آنکه اکثریت مطلق کارگزاران معاویه را یکسری اشرار تشکیل میدادند!)
ملاک دوم اینکه نزدیکترین اشخاص به تو کسانی باشند که سخن تلخ حق را بیشتر و صریحتر از همه به تو میگویند، هر چند که برای تو تلخ باشد!
ُ[ثُمَّ لْیَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ اَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ
الْحَقِّ لَکَ، وَ اَقَلَّهُمْ مُساعَدَةً فیما یَکُونَ مِنْکَ مِمّا
کَرِهَ اللّهُ لاَِوْلِیائِهِ...
و نیز باید از وزرایت برگزیدهترین و نزدیکترینشان نزد تو وزیری باشد که
سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید، و نسبت به آنچه که خداوند برای اولیائش
خوش ندارد کمتر تو را یاری دهد...!]
(حال آنکه به گواه تاریخ، از ملاکهای نزدیک معاویه شدن، چربزبانی و
چاپلوسی هر چه بیشتر نسبت به او بود!)
ملاک سوم اینکه از یکسو اهل صدق و راستی و پرهیز از معصیت باشند و از سوی دیگر اهل مجیزگویی و تعریف و تمجید از تو نباشند!
[وَ الْصَقْ بِاَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ، ثُمَّ رُضْهُمْ
عَلى اَنْ لایُطْرُوکَ، وَ لایُبَجِّحُوکَ بِباطِل، لَمْ تَفْعَلْهُ،
فَاِنَّ کَثْرَةَ الاِْطْراءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ، وَتُدْنى مِنَ
الْعِزَّةِ.
به کسانی که اهل ترک معصیت و صدق و راستیاند بپیوند، و آنان را آنچنان
تعلیم ده که از تو زیاد تعریف نکنند و بیهوده به کاری که انجام ندادهای
تو را نستایند، که تمجیدِ فراوان، ایجاد کبر و نخوت کند و به گردنکشی
نزدیک نماید.]
(حال آنکه دست راست و چپ معاویه، عمرو عاص و بسر بن ارطاة بودند که اولی
تمثال دروغ و مکر بود و دومی تمثال جنایت و هوسرانی)
حال یکبار دیگر ترجمه را بخوانید!
ببینید چقدر ادبیات، شبیه ادبیات حضرت امیر است (به جز آن یک تفاوت ظریف و
البته بسیار عمیق که بیان شد)
این فقط یکقطره از دریای الغارات بود که اگر کسی توفیق یابد بخواند تازه
میفهمد:
چنگ هیبریدی یعنی چه؟
چرا حضرت امیر نتوانستند برخی کارگزارانشان را که خود بارها توبیخ و اذعان
به نالایق بودنشان کردند از کار برکنار کنند؟ (نظیر اشعث بن قیس یا شریح
قاضی و...)
چه میشود که یک مجموعه حتی با وجود داشتن رهبری چون امیر مؤمنان شکست
میخورد؟!
عمکرد جبهه نفاق درون جبهه حق چگونه است؟
مهمترین عملیاتهای جبهه باطل از بیرون و منافقین درونی چگونه علیه جریان
حق شکل میگیرد؟
فتنههای بزرگ چگونه رقم میخورد که اکثر مطلق مردم و خواص را زمین میزند؟
و خلاصه با خواندن این کتاب ارزشمند در کنار موارد فوق الذکر
تصوّر فانتزیای که از حکومت حضرت امیر در اذهان ایجاد شده (نظیر عدم وجود
هیچ نقصانی در حکومت (نقصها البته به عملکرد حضرت امیر که عصمت الله
الکبری هستند بازگشت نمیکند، بلکه میوه عدم اطاعتها و سستیهای زیردستان
و... است)، یا اینکه حضرت امیر هیچ عکسالعمل خشنی با مخالفان خود
نداشتهاند و...) برطرف میشود و خواننده نگاهی واقعی به دوران حکومت حضرت
پیدا میکند
که این نگاه بسیار برای فهم شرایط امروز و در آیندهی نزدیکِ انقلاب اسلامی
و نسبت وقایع با رهبر انقلاب و کارگزاران و مردم، راهگشاست.
خلاصه کتابی است سرشار از عبرت و بسیار اعجابآور و اگر با دیدهی تأمّل به
آن نگریسته شود إنشاءالله بسیار بصیرت بخش
کتابی که حاج قاسم سلیمانی عزیز دربارهاش گفته است:
«این کتاب الغارات را که قدیمیترین کتاب شیعه هست بخوانید،
حتماً بخوانید،
مقتل کامل است.
اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت علی بن
ابیطالب هست، آگاهانهتر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه میکنیم، نظر
میدهیم و دفاع میکنیم.»
إنشاءالله اگر خدا توفیق دهد، شگفتانههای حیرتانگیز و عبرتآموز بیشتری
در آینده از این کتاب تقدیم خواهد شد...
برای اطلاع بیشتر در خصوص این کتاب میتوانید به این لینک مراجعه فرمایید.