او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

من و زبانم...

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

من خودم شخصاً عمده کتک‌های زندگیم بابت زبان بوده!
در حدیث داریم:
هیچ کس برای گرفتار شدن در گناهان کبیره مستحق‌تر از غیبت‌کننده نیست[1].

یعنی غیبت‌کننده رو خدا رها می‌کنه، وقتی خدا رها کرد مثل موم تو چنگ ابلیسه و...
شماتت، سرزنش، عیب‌گرفتن، بی‌چاره کرده منو!
یه چیز خفن بگم!
یه روز به بزرگی گفتم:
من می‌دانم که سرزنش کردن یک شخص طبق حدیث باعث می‌شه اگر شخص مؤمن باشه انسان گرفتار همان چیزی بشه که آن مؤمن شده[2]
مثلاً اگر مؤمنی زنا کرده، شما زنای آن مؤمن را سرزنش کنی، خودت بهش گرفتار می‌شی!
اگر مؤمن نباشه، خدا به همان موقعیت امتحانت می‌کنه[3]، مثلاً موقعیت زنا برایت پیش می‌آره، دیگه باید ببینی می‌تونی رد کنی امتحان رو یا مردود می‌شی تو امتحان!
حالا سؤال من اینه:
اگر کسی در دلش، یک شخص دیگر رو سرزنش کنه و به زبان نیاره، آیا این هم تبعات داره براش؟
فرمودند بله!!!!!!!!!!!!!!!
گفتم چرا و چطور؟
(سوپر گلدن پوینت فرمودند واقعاً)؛ فرمودند که:
روی دیگر سکه هر سرزنشی عُجب هست!!!
انسان خود رو بَری دونسته از اون کاری که می‌بینه کسی انجام داده و بابتش داره تو دلش اون رو سرزنش می‌کنه!
یعنی خود رو برتر از گرفتار شدن در اون اشتباهات و خطاها و معاصی دونسته!
و این عُجب بی‌چاره می‌کنه آدم رو و طبق فرمایش حضرت امیر، و خدا از همین صفتی که فکر می‌کنه دارا هست می‌زنتش زمین!
چه جوری؟ رهاش می‌کنه! وقتی رها شد، ابلیس می‌کوبتش زمین[4]!
چرا رها می‌کنه؟!
چون ولو که واقعاً انسان چنین کمالی هم داشته باشه! ولی با اون سرزنشی که تو دلش کرده یعنی غافل هست از این حقیقت که به فضل خداست که حفظ شده از چنین خطا و معصیتی وگرنه اگر فضل خدا نبود او خیلی بدترش رو مرتکب می‌شد! (به قول مرحوم آیت الله بهاء الدینی رحمت الله علیه: «نَفس گلوله آتیشه، اگر خدا انسان رو حفظ نکنه، انسان با مادر خودش در خانه کعبه جمع می‌شه!!!)
گفتم خوب اگر از کسی چیزی دید که حس سرزنش اومد سراغش چه باید بکنه؟
فرمودند: 2 کار!
اول خدا رو شکر کنه که خودش گرفتار نشده به چنین خطایی و گرفتاری و معصیتی[5]!
دوم اینکه برای اون شخص دعا کنه که اگر معاند نیست و قابل هدایت هست،‌ خدا از این گرفتاری و خطا و معصیت نجاتش بده[6]!

حدیث داریم که امکان نداره کسی از تقوایش بهره‌ای ببرد مگر اینکه زبانش را کنترل کنه[7]!

حدیث داریم، از امیرالمؤمنین علیه السلام به نقل از رسول الله صلی الله علیه و آله که:
ایمان شما درست نمی‌شود تا قلب شما اصلاح شود
و قلب شما اصلاح نمی‌شود تا زبان شما اصلاح نشود[8].


من اذن دارم به یک کتاب خاصی تفأل بزنم!
نیت کردم، گفتم به من یک کاری بگید انجام بدهم که با انجام اون کار توفیق ترک معصیت پیدا کنم.
در کل اون کتاب فقط یک صفحه هست که یک خط توش هست!
الباقی صفحات یا خالی هست یا پر یا یه بخشیش پر هست.
یعنی چیزی اومد که هیچ برداشت دیگری نشود ازش کرد!
اون جمله در اون کتاب چی بود؟
این بود:
«مردم فکر می‌کنند گناه فقط شراب خوردن و زنا کردن است، حال آنکه گاهی انسان حرفی می‌زند که همان موجب نزول بلا می‌شود!»
حالا این جمله یعنی چه؟
یعنی لازم نیست کاری بکنی!
کاری نکن!
دهنت رو ببند!!!! (عبارتٌ اُخرای همان حدیث فوق الذکر که امیرالمؤمنین علیه السلام به نقل از رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند می‌شه!)


بعد از یه مدت دیدم خیلی سخته
کنترل کل زبان از همه چیزهایی که باید کنترل بشه برای آدمی مثل من خیلی سخته!
لذا بعد از مدتی به استاد که اذن تفأل را داده بودند تماس گرفتم.
خدمتشان گفتم که چه آمده از تفأل!
ایشان فرمودند:
شما سعی کن از بین مراقبه‌های زبان، بیشترِ دقتت روی این باشه که در مدح و ذم هیچ‌کس صحبت نکنی! (و گفتند و البته این برای شخصی مثل شما کار سختی هست (استیکر لبخند))!
گفتم: یعنی در مدح اهل بیت علیهم السلام هم صحبت نکنم؟
فرمودند: اهل بیت کس نیستند، ‌ارباب هستند!
بعد سوپر گلدن‌پوینت و دلیل این توصیه حکیمانه که آن حکم کلی کنترل کامل زبان را مقداری مقیّدتر و قابل اجرایی‌تر کرد برایم توضیح دادند به این زیبایی:
فرمودند:
«وقتی من سر کلاس درس می‌دهم، اگر شاگردها شروع کنند با هم صحبت کردن، صدای من به هیچ کس نمی‌رسه، حتی ممکنه خودم صدای خودم رو درست نشنوم!
در درون هر انسانی هم ندایی هست به سوی عالم بالا!
وقتی انسان شروع می‌کنه در مدح و به خصوص ذمّ دیگران صحبت می‌کنه، سر و صدا می‌شه در دل انسان و اون ندای آسمانی گم می‌شه در انسان و دیگر انسان متوجه عالم بالا نمی‌شود!»

و البته این هم کار بسیار سختی هست رعایت کاملش!
اما آثار حیرت‌انگیزی دارد! به خصوص اگر تمام تلاشش رو انسان بکنه (ولو موفقیت کامل هم نداشته باشد، اما نهایت تلاش رو کرده باشه!)
چرا سخته خیلی؟
مثلا یه دفه یکی مثل گاو می‌پیچه جلوی آدم، آدم هیچی نمی‌تونه در مذمتش به زبون بیاره!
و سرِ کار، یا درباره مسئولین، کسایی که بهش ظلم کردن و...
خلاصه سخته
ولی گنجه! و نابرده رنج میسر نمی‌شود! ولی واقعا گنجه و بسیار می‌ارزه!!!

در پایان این نکته را که یک ابر مرد موحّد به حقیر گفت را به عنوان حسن ختام تقدیم می‌کنم:

ماجرا از این قرار بود که جمعی از مؤمنین را می‌شناختم که با هم رفاقت می‌کردند در راه خدا.
با خبر شدم یکی از اعضای این جمع بزرگ برای سیسمونی نوه‌اش به شدّت در مضیقه است (کلا در مضیقه بودند ولی برای این مطلب به طریق اولی) اما متوجه شدم گویا از رفقای ایمانی‌اش چندان کسی به او و گرفتاریش توجهی ندارد.
به بزرگ آن مجموعه گفتم من یه همچین انتقادی به ذهنم آمده درباره این جمع، مگر نباید مواسات دینی داشت، خوب این چه جور مواسات دینی است؟
آن بزرگ‌مرد شروع به توضیح نمود از جمله فرمود:
ببینید، اولاً فلان نفر از رفقا که گمان می‌کنید بسیار متموّل است و ارث کلان بهش رسیده، به جهت بیماری صعب العلاج و نادر فرزندش تمام ثروتش را تقریبا داده رفته و الآن در آن خانه هم که قبلا داشت نیست!
آن دیگری که اوضاع مالی‌اش خوب است چند خانواده تحت پوشش داره و خود را متعهد کرده به رسیدگی به آنان لذا نمی‌تواند به نفرات دیگری کمک کند.
الباقی هم کمک می کنند کم و بیش اما یک نکته!
فرض کن شخصی نیازمند هست و فقیر. شما به او کمک می‌کنی مثلا به اندازه هزینه خورد و خوراک یک ماهش را می‌دهی، یک باره می‌بینی او به جای اینکه در حد خودش خورد خوراک تهیه کرد، می‌رود و در عرض 5 روز جوری رستوران لاکچری می‌رود که شما در کل سال نمی‌روی و کل پول تمام می‌شود.
اگر چندبار کمک کردی و او این چنین مسرفانه عمل کرد آیا باز باید کمک کرد؟
علاوه بر این‌ها، نکات دیگری فرمودند و البته در پایان گفتند
و البته که همیشه می‌شود بهتر شد و بله رفقا می‌توانند در این زمینه هم با نظم و انسجام و همت و دقت بیشتری عمل کنند!
در پایان اما آن سوپر گلدن پوینت را فرمودند که باشد شش دنگ هواس جمع باشد!!!!

فرمودند:
«اما شما مواظب باشید،
اینکه انسان خودش را متر قرار بدهد برای قضاوت درباره دیگران و چون خودش مثلاً گمان می‌کند در یک زمینه‌ای خوب عمل می‌کند بخواهد برود سراغ بررسی عملکرد سایرین در همان زمینه این محل خطر است!!!! انسان باید مواظب باشد.»

و در پایان هم به عنوان تیر خلاص فرمودند:
و انسان باید توجه داشته باشد به آن فرمایش حضرات معصومین علیهم السلام که می‌فرمایند:
همین عیب برای انسان بس که عیوب دیگران به چشمش بیاید[9]!!!!!!!!!!
و از نشانه‌های ایمان این است که شخص چنان توجه به عیوب خود دارد که از عیوب خلق فارغ گشته، چرا که از هر عیب خودش که فارغ می‌شود متوجه عیب دیگری در خود می‌شود و به آن مشغول می‌گردد[10].

چند روز پیش در شب شام غریبان فاطمیه دوم بزرگی فرمود:
یکی از نشانه‌های سیرِ انسان به سمت دوری و تاریکی، این است که نسبت به مؤمنان و خاصه گروهشان مرتب اشکال و ایراد به ذهنش متبادر می‌شود[11].
و هر اشکال و ایرادی که باعث بشه بین مؤمنین تفرقه ایجاد بشه (ولو با ظاهر عقلایی و منطقی و خوب هم باشد)‌ این مکر ابلیس است!
چرا؟! چون طبق روایات، خاصه در آخرالزمان هر مؤمنی از جمع رفقای ایمانی‌اش جدا شود مانند گوسفندی که از گله جدا شده و طعمه گرگ می‌شود نصیب ابلیس خواهد شد[12]!



[1]  رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله: أَحَقُّ اَلنَّاسِ بِالذَّنْبِ اَلسَّفِیهُ اَلْمُغْتَابُ. (معانی الاخبار (شیخ صدوق): ج۱، ص۱۹۵) مستحق‌ترین و سزاوارترین مردم برای گرفتار شدن به گناهان شخص سفیهِ غیبت‌کننده است.

[2]  رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله: مَن عَیَّرَ مُؤمِنا بِشَیءٍ لَم یَمُتْ حَتّى یَرکَبَهُ. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج2، ص356) هر کس مؤمنى را به چیزى سرزنش کند، نمیرد تا خود مرتکب آن شود.

[3]  مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: مَن عَیَّرَ بِشَیءٍ بُلِیَ بِهِ. (غرر الحکم (تمیمی آمدی):‌ ج1، ص583) هر کس [غیر مؤمنی را] به چیزى سرزنش کند، خودش به آن چیز امتحان می‌شود.

[4]  مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: إِیَّاکَ وَ اَلْإِعْجَابَ بِنَفْسِکَ وَ اَلثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا وَ حُبَّ اَلْإِطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ اَلشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ اَلْمُحْسِنِینَ. (نهج البلاغه (سید رضی): ص426، فرازی از نامه ۵۳ نهج البلاغه، خطاب به مالک اشتر) بپرهیز و برحذر باش از خودپسندی، و از اطمینان به چیزهایی که موجب خودپسندی تو شده [یعنی اطمینان به عمل صالحت یا علمت یا توانایی‌ات یا هر ویژگی و چیزی که به واسطه آن دچار خودپسندی و عُجب شده‌ای] و بپرهیز از اینکه دوست داشته باشی مورد ستایش واقع شوی؛ چرا که هر یک از این‌ها، به تنهایی از بهترین فرصت‌های شیطان برای هجوم آوردن به توست، و کردار نیکِ نیکوکاران را نابود می‌سازد.

[5]  حضرت امام محمد باقر علیه السلام: تقول ثلاث مرات اذا نظرت الی المبتلی من غیر ان تسمعه -اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی عافانی مِمَّا ابتِلاکَ بِهِ وَ لَو شاءَ فَعَلَ- قال من قال ذلک لم یصبه ذلک البلا ابدا. (الکافی (ثقة الاسلام کلینی): ج2، ص98) هر گاه نظر کردی بر کسی که به گرفتاری و بلایی مبتلا شده باشد، بی‌آنکه آن شخص مبتلا متوجه شود! سه‌ مرتبه بگو: اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی عافانی مِمَّا ابتِلاکَ بِهِ وَ لَو شاءَ فَعَلَ. یعنی: «حمد از برای خدایی که مرا عافیت داده، از آن‌چه تو را به آن مبتلی ساخته، و اگر می‌خواست با من نیز چنین می‌کرد.» و حضرت در ادامه فرمود: هر که این را بگوید، هرگز به آن بلا و گرفتاری مبتلا نشود!

[6]  چنانچه امیر مؤمنان علی علیه السلام هنگامی که دیدند سپاهیانشان به فحاشی‌های شامیان با فحاشی مقابله به مثل می‌کنند فرمودند: إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ، وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ، وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ، حَتَّى یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ. (نهج البلاغه (سید رضی):‌ خطبه 206) من دوست ندارم که شما دشنام‌دهنده باشید، اما اگر کردارشان را تعریف، و حالات آنان را باز گو مى‌کردید به سخن راست نزدیک‌تر، و عذر پذیرتر بود. خوب بود به‌جاى دشنام آنان مى‌گفتید: خدایا خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهى به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهلند، حق را بشناسند، و آنان که با حق مى‌ستیزند پشیمان شده به حق باز گردند.
و نیز سیره اولیای الهی این‌چنین بوده است، چنانچه مالک اشتر نخعی نیز وقتی مورد اهانت جوانی نادان قرار گرفت به مسجد رفت و برای هدایت و مغفرت آن شخص دعا کرد. (وَ اَللَّهِ مَا دَخَلْتُ اَلْمَسْجِدَ إِلاَّ لِأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ (مجموعه ورّام: ج1، ص2) به خدا قسمت به مسجد وارد نشدم مگر برای آنکه برای تو طلب مغفرت نمایم.)

[7]  مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: وَ اللهِ ما اَرى عَبْداً یَتَّقى تَقْوى تَنْفَعُهُ حَتّى یَخْزُنَ لِسانَهُ. (نهج البلاغه (سید رضی): فرازی از خطبه 176، ص253) به خدا سوگند، باور نمى‌کنم بنده‌اى زبانش را حفظ نکند و بتواند به تقوایى سودمند دست یابد.

[8]  مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ وَ لَا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى یَسْتَقِیمَ لِسَانُهُ. (نهج البلاغه (سید رضی): فرازی از خطبه 176، ص253) ایمان هیچ بنده‌اى درست نباشد، مگر این که دلش درست باشد و دلش درست نباشد، مگر آن گاه که زبانش درست باشد.

[9]  حضرت امام محمد باقر علیه السلام: کَفَى بِالْمَرْءِ عَیْباً أَنْ یُبْصِرَ مِنْ عُیُوبِ اَلنَّاسِ مَا یَعْمَى عَنْهُ مِنْ أَمْرِ نَفْسِهِ. (الکافی (ثقة السلام کلینی): ج2، ص459) براى انسان همین عیب کفایت مى‌کند که عیب‌هاى مردم را بنگرد و عیوب خود را نا دیده بگیرد.

[10]  رسول خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله: ثَلاثُ خِصالٍ مَن کُنَّ فیهِ أو واحِدَةٌ مِنهُنَّ کانَ فی ظِلِّ عَرشِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ (یَومَ القِیامَةِ) یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ: ...رَجُلٌ لَم یَعِبْ أخاهُ المُسلِمَ بِعَیبٍ حَتّى یَنفِیَ ذلکَ العَیبَ مِن نَفسِهِ؛ فإنَّهُ لا یَنفی مِنها عَیبا إلاّ بَدا لَهُ عَیبٌ، و کَفى بِالمَرءِ شُغلاً بِنَفسِهِ عَنِ النّاسِ. (خصال (شیخ صدوق): ج1، ص81) سه خصلت است که هر کس آنها را داشته باشد، یا یکى از آنها در او باشد، روز قیامت در سایه عرش خداوند عزّ و جلّ است، روزى که هیچ سایه‌اى جز سایه او نیست: ... و مردى که از برادر مسلمان خود عیبى نگیرد تا آن‌گاه که آن عیب را از خودش دور کند؛ و آدمى هر عیبى که از خود بر طرف سازد، عیبى دیگر در نظرش آشکار مى‌شود. آدمى را همین بس که به رفع معایب خود پردازد و از پرداختن به عیب‌هاى مردم باز ایستد.

[11]  مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: مُجَالَسَةُ الأَشرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأَخیَارِ. (عیون اخبار الرضا (شیخ صدوق):‌ ج2، ص53) همنشینی با بدان بدگمانی به نیکان را در پی دارد.

[12]  مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: إیّاکُم وَالفُرقَةَ فَإنَّ الشّاذَّ عَن أهلِ الحَقِّ لِلشَّیطانِ کَما أنَّ الشّاذَّ مِنَ الغَنَمِ لِلذِّئبِ. (غرر الحکم (تمیمی آمدی):‌ ج1، ص175) از جدایى بپرهیزید؛ زیرا تنهاى جدا مانده از اهل حق، بهره شیطان است، چنان که گوسفند جدا شده از گلّه، بهره گرگ است.

نظرات 1 + ارسال نظر
علی اصغر شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 09:18 ب.ظ

سلام
احسنت علی آقا
دست گلت درد نکنه بابت این مطالب
خدا پدر بزرگوارت رو رحمت کنه
درود
امیدوارم با همت این مسیر رو ادامه بدین
دعا کنید من رو هم...
و با آرزوی توفیقات روزافزون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد