او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده
او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

او خواهد آمد، اگر من و امثال من بگذارند!

خدایا ما را از منتظران حقیقی اش قرار ده

ماهیت و عوامل قیام امام حسین

قیامی بر پایه شور یا شعور ؟

چرا امام در هر فرصتی می خواهد به بهانه ای اصحابش را مرخص کند ؟

دائما می گوید آگاه باشید که اینجا آب و نانی نیست، قضیه خطر دارد حتی در شب عاشورا که به آنها می گوید : من اصحابی بهتر از اصحاب خودم سراغ ندارم از همه ی شما تشکر می کنم اینها جز با من یا کسی از شما کاری ندارند از تاریکی شب استفاده کنید و جان خود را نجات دهید .

 اما چرا ؟

رهبری که می خواهد از نارضایتی مردم استفاده کند که چنین نمی گوید بلکه همواره از تکلیف شرعی دم می زند البته تکلیف شرعی هم بود و امام حسین نیز از گفتن آن غفلت نکرد ولی می خواست که آن تکلیف شرعی را در نهایت آزادی و آگاهی انجام دهند خواست به آنها بگوید اگر میخواهید بگریزید دشمن شما را محصور نکرده پس از جانب دشمن اجبار ندارید و اگر فکر می کنید که مسئله ی بیعت برای شما تعهد و اجباری به وجود آورده بیعت را هم برداشتیم یعنی فقط انتخاب و آزادی.

این است که به شهدای کربلا ارزش می دهد، اگر اجباری در کار بود آن گونه شهادت ارزش نداشت تنها یک سیاستمدار الهی این گونه عمل می کند، امام فرمودند: نه دریا پشت سرت است و نه دشمن رو به رویت نه دوست تو را اجبار کرده و نه دشمن هر کدام را می خواهی انتخاب کن در نهایت آزادی پس باید بدانیم که انقلاب امام حسین کاملا آگاهانه است هم از ناحیه ی خودش و هم ازناحیه ی اهل بیت و یارانش و شوری است آمیخته با شعور و ای بسا که مبنای آن شور هم شعور است.

عوامل مختلفی در شکل گیری نهضت امام حسین تاثیر داشته است که در ذیل به بعضی از آنها اشاره می کنیم :

عامل تقاضای بیعت با باطل و کفر محض:

معاویه قبل از مرگش به مدینه می آید و  میخواهد از امام برای جانشینی یزید بیعت بگیرد و موفق نمی شود پس از مرگ معاویه، یزید هم می خواهد بیعت بگیرد ولی او هم موفق نمی شود و امام حاضر به بیعت نمی شود زیرا دراینجا بیعت کردن نه تنها به معنی تائید حاکمیت شخصیت یزید است که حتی ظواهر دین را هم رعایت نمیکند و یک فاسقی است که علناً حرام خدا را انجام میدهد و خود را هم امیرالمؤمنین خطاب می کند بلکه به عنوان تایید کردن رسمی است که اولین بار توسط معاویه باب شده یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت استبدادی و موروثی و اینجاست که اباعبدالله به عنوان پیشوا و رهبر حقیقی دین و جانشین راستین رسول خدا نمی توانستند با رسمیت دادن به این امور چنین قدم مؤثری را برای نابودی دین خدا بردارند و تکلیفی جز امتناع از بیعت نداشتند و خدا نیز از ایشان همین را میخواست.

از آنجا که بیعت امام با فسق و کفر محض غیر ممکن بود و قدرت مستبد ومخالفت ناپذیر وقت نیز با تمام وجودش خواستار بیعت یا سر ایشان بود و به هیچ چیز دیگری قانع نبود و از این رو کشته شدن امام قطعی و حتمی بود.

در این شرایط امام هم نظر به رعایت مصلحت اسلام و در راه اصلاح امت جدشان و احیای دین خدا بی هیچ واهمه ای شهادت را بر زندگی، آگاهانه ترجیه دادند و این معنای جمله ی معروف امام است که خدا میخواهد مرا کشته ببیند.

شهادت ایشان با آن وضع دلخراش، مظلومیت و حقانیت اهل بیت را مسجل ساخت و چهره واقعی دستگاه نفاق پیشه ی اموی را برای عموم مردم آشکار کرد.

البته منظور از این که میگوییم مقصد امام علیه السلام از قیام خود شهادت بود و خدا شهادت او را خواسته بود، به هیچ وجه این نیست که خدا از ایشان خواسته بود تا از بیعت با یزید خود داری نماید و بعد دست روی دست بگذارد و خود را  در معرض شهادت قرار دهد و بعد اسم قیام و خروج برای اصلاح امت جدشان را روی این حرکت بگذارند، لذا روش امام در قیام در شرایط و مراحل مختلف متفاوت است.

در آغاز کار که تحت فشار حاکم مدینه قرار گرفت، شبانه از مدینه راهی مکه که حرم امن الهی بود حرکت کرد و چند ماهی را در مکه به حال پناهندگی گذراند.

از سویی با توجه به مراقبت شدید، توسط مأمورین حکومتی و آگاهی از قصد آنها در ترور ایشان در بیت الله الحرام برای حفظ حرمت خانه ی خدا و اینکه خونشان با ترور پایمال و بی اثر نشود در اثر شایع کردن این حرف که ترور امام در پی یک خصومت شخصی بوده .

عامل دعوت مردم کوفه

از سوی دیگر با توجه به سیل نامه ها (حدود هجده هزار نامه) و درخواست ها به سوی آن حضرت که از کوفه سرازیر شده بود با اینکه امام بهتر از هر کس از سابقه ی  بی وفایی و پیمان شکنی کوفیان مطلع بودند اما از آنجا که کوفیان در نامه هایشان با سوگندهای بسیار بر نصرت امام تا پای جان تأکیدکرده بودند لذا حجت ظاهری را بر ایشان تمام کرده بودند، و قطعا اگر امام حسین ( علیه السلام) به مردم کوفه اعتنا نمی کردبسیاری امروز می گفتند چرا امام حسین به این دعوت همه جانبه ی کوفیان جواب مثبت نداد؟

 امام در پی دریافت آخرین نامه که درخواست صریح عده ی کثیری از بزرگان کوفه در آن بود پیشاپیش مسلم بن عقیل را به عنوان نماینده ی خود به کوفه فرستادند و پس از چندی هم نامه ی مسلم هم مبنی بر مصاعد بودن اوضاع نسبت به قیام امام به دستشان رسید.

 لذا رهسپار آن دیار شد تا برای ایجاد حکومت حقه الهی و قیام علیه حکومت حاکم فاسق و جائر و احیای دین خدا اقدام نماید.

 عامل امر بهمعروف و نهی از منکر :

عامل سوم عامل امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت اسلام است که همان روز اول که امام حسین از مدینه حرکت کرد با این شعار حرکت کرد، مساله این نبود که چون از من بیعت می خواهند و من نمی پذیرم و قیام می کنم، بلکه این بود که اگر بیعت هم نخواهند من به حکم وظیفه ی امر  به معروف و نهی از منکر مقابل دستگاه سراسر فسادی که کمر بسته تا تمام واجبات الهی را از معروفیت بیاندازد و تمام محرمات الهی را هم از منکر بودن قیام می کنم ( هنوز دعوت مردم کوفه به امام نرسیده بود و به دعوت مردم کوفه مربوط نیست) بلکه مساله این بود که امام به حکم وظیفه ی دینی خود و به حکم مسئولیت شرعی و الهی خود قیام را بر خود و عموم مسلمین واجب میدانستند.

در میان راه هم وقتی به امام خبر می دهند که مسلم وهانی کشته شده اند و کوفه سقوط کرده امام تا این جمله را شنید اشک از چشمانش جاری شد و سپس آیه ی 23 سوره احزای را تلاوت فرمود :« بعضی ازمومنین به پیمانی که با خدای خویش بستند وفا کردند، آنهایی که وفا کننده به پیمان خویش هستند بعضی عهدخود را به آخر بردند ( رفتند و شهید شدند) و برخی در انتظارند و عهد خود را به هیچ وجه تغییر نمیدهند» یعنی مافقط برای کوفه نیامدیم کوفه سقوط کرد که کرد ما وظیفه ی سنگین تری داریم.

سپس روش قیام و جنگ تهاجمی را به قیام دفاعی تبدیل فرموده و شروع به تصفیه و خالص سازی جبهه ی یاران خود میکنند تا با خالص ترین یاران، خالص ترین قیام را در راه خدا به انجام برساند تا به برکت این خلوص، بالاترین اثر گذاری را در احیا دین خدا در طول تاریخ داشته باشد.

در عامل اول امام حسین مدافع است. می گویند بیعت کن می گوید نمی کنم از خودش دفاع میکند

در عامل دوم امام متعاون است، او را به همکاری دعوت کرده اند، جواب مثبت می دهد،

در عامل سوم امام حسین مهاجم است در اینجا او به حکومت فاسد و جائر وغاصب وقت که حتی به رعایت ظواهر دین هم متعهد نیست هجوم آورده به همین خاطر امام حسین یک مرد انقلابی است و می خواهد انقلاب کند.

 بعضی ها مرتکب این اشتباه می شوندکه مهم ترین عامل در قیام امام حسین عامل دعوت مردم کوفه است اتفاقاً این عامل کوچکترین عامل است چرا که اگر امام فقط به خاطر دعوت مردم کوفه دست به این کار زده بود در میان  راه که پیمان شکنی مردم  کوفه برایشان مسجل شده بود باید منصرف می شدند و بر می گشتند. از اینجا معلوم می شود که عامل امر به معروف ونهی از منکر  و احیای دین خدا مهمترین عامل بوده.

سخنان امام حسین علیه السلام:

بیگمان من از روی خودخواهی و سرمستی ویا برای فساد و ستمگری قیام نکردم، بلکه قیام من برای اصلاح در امت جدم میباشد، میخواهم  امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره و روش جدم و پدرم علی بن ابی طالب عمل کنم.

ای مردم! پیامبر خدا فرموده است: کسی که زمامدار ستمگر را ببیند که حرام خدا را حلال میسازد و عهدش را میشکند و با سنت پیامبر خدا مخالفت میورزد و در میان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز عمل میکند، ولی در مقابل او با عمل یا گفتار، اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که او را با همان ظالم در جهنم اندازد.

بدانید اینان ، به پیروی شیطان چسبیده، اطاعت خدای رحمان را ترک گفته اند، تباهی ها را آشکار ساخته، حدود خداوند را تعطیل کرده اند، بیت المال را در انحصار خود درآورده، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام ساخته اند و من از هرکس دیگر سزاوار ترم که در براینان شوریده و در برابرشان بیاستم.

اینجا  امام به مسئله ی بیعت خواستن هم اشاره نمیکنند بلکه صراحتاً نشان میدهند  که فارغ از بحث قیام، من خود را موظف میدانم که با دلایلی که ذکر شد در برابر این دستگاه سراسر کفر که بر جامعه و حکومت اسلامی مسلط شده قیام کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد